بازرگان؛ جوشکن و نه جوگیر

رضا علیجانی
رضا علیجانی

مرحوم مهندس بازرگان عاقبت به خیر شد. بسیاری افراد در زمان حیاتش و بیشتری بلافاصله پس از مرگ وی، از او حلالیت طلبیدند و کلاه به احترامش برداشتند.

در بیست سالی که از درگذشت وی می‌گذرد، سخن درباره آراء و افکار و اعمال این مرد ماندگار تاریخ معاصر ایران زیاد رفته است. شاید مهم‌ترین آنها بازگشت و بازخوانی و اعاده حیثیت اندیشه و رویکرد سیاسی وی باشد.

امروزه روز دیگر کمتر کسانی هستند که به نگاه بین‌الملل، سیاست داخلی و مشی تعاملی و مسالمت‌آمیز او در این حوزه ها بی‌اعتقاد باشند. هستند؛ اما بسیار ناچیز. آخرین‌ رأی‌گیری در انتخابات ۹۲، ناچیزی آنها در میان کسانی که در انتخابات شرکت کرده بودند را نشان داد. اگر جمع بیشتری در انتخابات شرکت می‌کردند شاید کسر و درصد ناچیز آنها خردتر از این هم می شد.

بازرگان در دوره‌ای برخورد واقع‌گرایانه و تعاملی با شرایط بین‌الملل داشت که اندیشه “ثنوی” ایرانی در پیوند با اندیشه “تضادی” چپ ضدامپریالیستی هم فضای روشنفکری، هم فضای بخش مهمی از نیروهای سنتی و هم فضای شهروندان عادی و عامی جامعه ما را در تسخیر خود درآورده بود. “لیبرال” که گویی امروزه مدال افتخاری می‌نماید آن روز همچون مارک و انگی به کار می‌رفت. سیاست داخلی عمدتا “وفاقی” (و نه باز “تضادی”) او نیز همین سرشت و سرنوشت را دارد…

اندیشه و رویکرد سیاسی مرحوم بازرگان مورد توجه و تأکید و اعاده حیثیت واقع شده است. دولت اصلاحات و دولت اعتدال در بسیاری از شعارها و سیاست‌هاشان تکراری (گاه کمرنگ) از رویکرد و سیاست‌های مرحوم بازرگان و دولت و دوستانش در نهضت آزادی ایران را در دستور کار داشته و دارند. وزیر امور خارجه دولت روحانی در تلاش‌های بین‌الملل‌اش همان منطق و رویکرد دولت موقت و وزیر خارجه‌اش را پیش می‌برد.

اما، و هزار اما؛ این تنها اندیشه و رویکرد سیاسی مرحوم بازرگان است که هم چنان مورد توجه است و همسو با رئال‌پلتیک رایج در زمانه ما تصور می‌شود و حتی گاه مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد، اما “منش” اخلاقی و سیاسی نهفته در این نحوه واقع‌گرایی مهندس بازرگان هم چنان مغفول است و برخی از تجلیل‌کنندگان و تحسین‌کنندگان رویکرد سیاسی مرحوم بازرگان وقوف ندارند که مشی اخلاقی مرحوم بازرگان بسیار متفاوت از رئال‌پلتیک بی‌اصول و پراگماتیسم افراطی است که آنها مهندس بازرگان را نیز در درون آن تصویر و تصور می‌کنند.

 هر چند بسیار گفته می‌شود که مرحوم بازرگان صلابت و استواری داشت و تسلیم فضا نمی‌شد و بر اصول خود پای می‌فشرد اما این توجه بیشتر باز یک توجه سیاسی و درخط مشی و رویکرد سیاسی آن مرحوم تصور می‌شود و از زاویه منش و اخلاق سیاسی بدان توجه و تأکیدی صورت نمی‌گیرد.

 واقعیت آن است که مرحوم بازرگان علیرغم همه واقع‌گرایی و پراگماتیسم و رئال‌پلتیکی که در رویکرد و مشی سیاسی‌اش وجود دارد، همواره جوشکن بود و نه جوگیر و به عبارتی خود هم چون کنشگری صاحب اراده سعی در تغییر توازن قوای سیاسی داشت و نه تسلیم آن.

این جوشکنی و نه جوپذیری و سماجت بر رویکرد و سخن حق خود و تسلیم و مرعوب تناسب قوای ظاهری نشدن از دیرباز با مرحوم بازرگان بوده است، شاید در تمام عمر! و گاه در برخی موارد به نظر می‌رسد در آن اغراقی نیز وجود دارد…

مرحوم بازرگان در هنگام اوج‌گیری مبارزات سیاسی و شدیدا فعال و سیاسی شدن فضای دانشگاه در دهه 30 جزوه “بازی جوانان با سیاست” را نوشت و جوانان را از ورود بدون دانش و تجربه به میدان سیاست که یک حرفه و تخصص می‌دانست هشدار و انذار داد؛ بازی‌ای که خود اندکی پس از آن بدان کشیده شد و تا آخر عمر صحنه و میدان‌اش را ترک نکرد.

وقتی مسئولیت سازمان لوله‌کشی آب تهران را بر عهده داشت معاونی بهایی داشت که وقتی با انتقاد برخی متعصبان مواجه شد می‌گفت ما در این سازمان نمی‌خواهیم بحث از شرعیات بکنیم، تخصصی لازم داریم که ایشان دارد و خدمت می‌کند!

وقتی در فضای انقلاب، همه انقلابی‌اند او مسالمت‌جوست و ابایی ندارد که خود را فولکس واگنی بداند که می‌خواهد آرام حرکت کند. و باز در آن جو پرشعار و هیاهو هراسی ندارد که از آقای خمینی بخواهد به تأسی از پیامبر فرمان عفو عمومی صادر کند، همان کسی که وقتی برایش سه صلوات می‌فرستادند و مریدانی انبوه داشت باز هراسی نداشت که بگوید اگر جای پیامبر بودم گله‌گی می‌کردم که چرا برای او یک صلوات و برای آقای خمینی سه صلوات می‌فرستید!

در غوغای عوامانه تخصص و تعهد او پرده ساده‌لوحی و تزویر می‌درید و از ضرورت تخصص برای اداره امور دفاع می‌کرد.

باز درهنگام گروگانگیری هراس نداشت که به صراحت در برابر جو پرغوغای آن دوران موضع گیری مخالف کند و وقتی با موضوع افشاگری‌های دانشجویان که با آبروی عده‌ای بازی می‌کرد مواجه شد رگ اخلاقی مذهبی‌اش بلند شود و آنها را به جای دانشجویان خط امام، دانشجویان خط شیطان بخواند.

او هم چنین وقتی از مظلومیت امیرانتظام آگاه بود، علیرغم همه جوسازی‌ها جوگیر نشد و به جای بی‌اعتنایی یا بدتر از آن رفوکاری و ماستمالی کردن ظلمی که بر یک بیگناه رفته، شجاعانه در انجام وظیفه اخلاقی خود در دفاع از امیرانتظام هیچ کوتاهی نکرد و مسئله را نه به سکوت و نه به مماشات نگذراند.

و همین طور در فضای پرشور و سرود و نوحه “جنگ، جنگ تا پیروزی” و “راه قدس از کربلا می‌گذرد” و حتی “جنگ، جنگ تا رفع فتنه از عالم”! نترسید که شعار ضرورت صلح پس از آزادسازی خرمشهر بدهد.

همان طور که جوسازی‌ها و عوام‌فریبی‌ها و دوز و کلک‌های سیاسی و تبلیغی روحانیون حاکم بر کشور و ترفندهای شان در مجلس خبرگان باعث نشد مرعوب شود. او و همراهانش در نهضت آزادی به صراحت با ولایت فقیه مخالفت کرده و با ولایت مطلقه فقیه نیز برخوردی روشن و صریح و ایدئولوژیک داشتند.

او و دوستانش در نهضت آزادی ایران هزینه این سرسختی و صراحت و سماجت در اعلام نظر فکری و دینی و سیاسی خود را با فشارها و توهین‌ها و تحقیرها و سرکوب‌ها و اعدام‌های مصنوعی پرداختند و در بزنگاه‌های بزرگ تاریخ؛ موضعی که فکر می‌کردند با سرنوشت مردم و میهن سروکار دارد را آشکارا و با صراحت و شجاعت بیان کردند؛ حال تناسب قوای یک طرفه به نفع حاکمان هر هزینه‌ای را می خواهد تحمیل کند.

بدین ترتیب باید تصریح کرد که مشی واقع‌گرا، نگاه عینی و رویکرد اصلاح‌طلبانه و مسالمت‌جویانه با وقایع و مسائل داخلی و بین‌المللی در مهندس بازرگان همواره با صراحت و شجاعت و احساس مسئولیت تاریخی همراه بوده است و نه با تردید و تزلزل و تذبذب؛ جوشکن بوده است و نه جوپذیر. به عبارت دیگر رئال‌پلتیک مرحوم بازرگان، پراگماتیسم بی‌اصول، محافظه‌کار و تابع محض تناسب قوای سیاسی نبود و بلکه جوشکن و فعال و فدایی وار به دنبال تغییر تناسب قوا ولو با پرداخت هزینه زیاد جهت ایراد سخن و موضع حق در تندپیچ‌ها و بزنگاه‌های سیاسی تعیین‌کننده مانند موضوع ولایت فقیه، جنگ، گروگانگیری، اعدام‌های تابستان خونین ۶۷ و نظایر آن بوده است.

اعاده حیثیت و تأسی به رویکرد و مشی سیاسی مرحوم بازرگان باید همراه با اعاده حیثیت و تأسی به منش اخلاقی آن مرحوم و صداقت و صراحت و شجاعت وی در همین موارد و مواضع باشد وگرنه مشی و روش آن مرد بزرگ به یک رئال پلیتیک بی‌اصول و پراگماتیسم سیاسی افراطی استحاله و تحریف می شود.

بر اساس بازنگری و بازخوانی رویکرد سیاسی واقع‌گرا و رئالیستیک آن مرحوم و مکمل آن منش سیاسی مسئولانه و شجاعانه وی است که تصور می‌کنم اگر آن مرحوم اینک در میان ما بود موضعی روشن، صریح و قاطع درباره سیاست‌های هسته‌ای ایران بربادده حاکمان می‌گرفت و همان طور که عوام‌فریبی و هیاهوی تبلیغی و کرکننده جنگ و شهادت‌طلبی‌های شعری و شعاری آن را به خوبی روشن می‌کرد و مسئله جنگ تا آزادسازی خرمشهر را از ادامه جنگ پس از آن با دقت و ظرافت تفکیک می‌کرد و برخلاف جو جنگ‌طلب آن هنگام، جوشکنانه شعار صلح می‌داد؛ امروز نیز با دقت و ظرافت عوام‌فریبی شعارزده در یک جا و یک کاسه کردن صنعت غنی‌سازی اورانیوم در داخل کشور با صنعت انرژی هسته‌ای را تفکیک می‌کرد و موضعی روشن و قاطع می‌گرفت.

 ولو صنعت و انرژی هسته‌ای برای کشور ما ضروری و اقتصادی باشد، اما غنی‌سازی داخلی اورانیوم موضوع دیگری است و پرداخت هزینه‌های گزاف و ویرانگر از جیب ملت ایران برای این بلندپروازی پرمسئله و پرابهام و به دور از منطق اقتصادی، یک امر ویرانگر و ایران‌بربادده است. تردیدی نیست که او در بیان صریح و فریاد برآوردن بر این سخن حق از ملامت هیچ ملامت‌گری نمی‌هراسید و تابع و تسلیم و مرعوب توازن قوای تبلیغاتی نمی‌شد و جوشکن می‌شد و نه جوپذیر.

اگر آن مرحوم اینک در میان ما بود در برابر این همه فساد مالی و حیف و میل گسترده و انبوه اموال عمومی و بیت‌المال مردم ایران، آن هم از سوی داعیه‌داران ریاکار دین و مبارزه با اشرافیت و فساد؛ دردناکانه به اعتراض و افشا می‌پرداخت.

اگر آن مرحوم اینک در میان ما بود در برابر دین فروشی های سراسر عربده برخی دجالان و رجاله‌ها و مداحان هتاکی که مبلغ ارتجاعی‌ترین و خرافی‌ترین حرفهایی هستند که روحانیت سنتی نیز آنها را برنمی‌تابد، با حساسیت و دغدغه دینی به درد می‌آمد و به اعتراض برمی‌خاست و از حریم اسلام اخلاقی خود دفاع می‌کرد.

بر این اساس نمی توان زیر تصویر شجاعانی چون او و مصدق و طالقانی؛ خبر دیدار دکتر محمد ملکی، نرگس محمدی و محمد نوری‌زاد و… با بهاییان را سانسور کرد و نادیده گرفت.

شهامت اخلاقی امثال مرحوم منتظری و مرحوم بازرگان نباید فقط به کار تحسین و تقدیس بیاید و یا به یک پراگماتیسم سیاسی افراطی یا رئال پلتیک بی‌اصول‌ فروکاسته شود. پیروی از مشی سیاسی مرحوم بازرگان باید همراه با منش اخلاقی همسو و مکمل این مشی سیاسی باشد.

دوستداران و رهروان و ستایش‌کنندگان مرحوم بازرگان همان طور که به حق باید به پیشگامی او و همراهان‌اش در رویکرد واقعگرا و عمل به رئال پلتیک توسط آن عزیز مباهات کنند باید از منش اخلاقی و صراحت و صلابت او در جوشکنی و تلاش برای تغییر تناسب قوای سیاسی و ایراد شجاعانه کلمه حق در هنگامه جنجال و غوغا و زور و فریب و آمادگی او برای تحمل هزینه‌های این کنشگری مسئولانه و اخلاقی در بزنگاه‌های بزرگ تاریخی که با سرنوشت ملت و میهن سر و کار دارد نیز یاد و پیروی کنند.

 یاد بازرگان انگیزه بخش همت و بدرقه راه همه ما باد.