سرنوشت افشاگران و حامیان، بعد از یک دهه

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» بازخوانی پرونده قتل های زنجیره ای

سیصد و سی تن از فعالان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران با انتشار بیانیه ای به مناسبت یازدهمین سالروز قتل های سیاسی پاییز 77 که به قتل های زنجیره ای شهرت یافت، اعلام کردند: “هرگونه اعمال خشونت از سوی هر نیرو، خواه درون و یا بیرون از قدرت سیاسی را خلاف منافع ملی و مصالح کشور دانسته و به عاملان آن هشدار می دهیم از تجربیات تاریخی درس گرفته و آزموده را دوباره نیازمایند”.

قتل های زنجیره ای نامی است که رسانه ها به قتل روشنفکران و دگر اندیشان از سوی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در پاییز 77 نهاده اند و “روز” در این گزارش با بازخوانی این پرونده به بررسی سرنوشت افشاکنندگان این قتل ها از سویی و عاملان و آمران و حامیان این پروژه از سوی دیگر می پردازد.

 

یازده سال پیش…

در آذر ماه 77 خبر کشته شدن پروانه و داریوش فروهر، رهبران حزب ملت ایران و محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، نویسنده و اعضای کانون نویسندگان ایران در حالی منتشر شد که دولت سید محمد خاتمی در دومین سال روی کار آمدن خود بود و شاید از این جهت است که اصلاح طلبان و نزدیکان خاتمی، از این پروژه به عنوان توطئه ای امنیتی برای ضربه زدن به دولت اصلاحات یاد کردند.

حذف روشنفکران و دگر اندیشان به صورت قتل و ترور فیزیکی از سوی دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی از سالها قبل از سال 77 آغاز شده بود، اما حکومت در نهایت مسولیت تنها قتل 4 نفر را بر عهده گرفت و تلاش کرد پرونده قتل های زنجیره ای را در قتل پروانه و داریوش فروهر، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، خلاصه کند. هرچند که این قتل ها را به “عوامل خودسر در وزارت اطلاعات” نسبت داد. قتل محمد شریف، نویسنده ومترجم و از اعضای دفتر تدوین مجموعه آثار دکتر شریعتی که 9 آذر 77 ناپدید و جسد او در 16 آذر همان سال در پزشکی قانونی پیدا شد و همچنین پیروز دوانی که سوم شهریور همان سال مفقود شده و هیچ جسدی از او پیدا نشد از سوی جمهوری اسلامی، جزو پرونده قتل های زنجیره ای محسوب نشد. هر چند که روزنامه نگاران و افکار عمومی ایران از شریف و دوانی به همراه، احمد امیرعلایی، نویسنده و مترجم؛ غفار حسینی، مترجم؛ حسین برازنده، ابراهیم زال‌زاده، ناشر؛احمد تفضلی، منوچهر صانعی، حمید حاجی‌زاده و پسر ده ساله اش “کارون”، ابراهیم زال زاده، کاظم سامی، هایک هوسپیان مهر، فریدون فرخزاد و معصومه مصدق، نوه دکتر مصدق و دهها روشنفکر و منتقد سیاسی دیگر به عنوان قربانیان قتل های زنجیره ای یاد می کنند، اما تاکنون حکومت مسولیت هیچ یک از این قتل ها را بر عهده نگرفته است.

 

وزارت اطلاعات 4 قتل را پذیرفت

در پی خبرساز شدن قتل ها و در حالی که برخی منابع از صدور فتوا توسط برخی از روحانیان حکومتی در جهت قتل دگراندیشان خبر میدادند، وزارت اطلاعات با انتشار بیانیه ای، رسما قتل فروهرها، مختاری و پوینده را برعهده گرفت.

در این اطلاعیه اعلام شده بود: “وقوع قتل‌های نفرت‌انگیز اخیر در تهران، نشان از فتنه‌ای دامنگیر و تهدیدی برای امنیت ملی داشته‌است. وزارت اطلاعات بنابه وظیفه قانونی و به‌دنبال دستورات صریح مقام معظم رهبری و ریاست جمهوری، کشف و ریشه‌کنی این پدیده شوم را در اولویت کاری خود قرار داد و با همکاری کمیته ویژه تحقیق رئیس‌جمهوری، موفق گردید شبکه مزبور را شناسایی، دستگیر و تحت تعقیب و پیگرد قانونی قرار دهد و با کمال تاسف، معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس، کج‌اندیش و خودسر این وزارت که بی‌شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده‌اند، در میان آنها وجود دارند. این اعمال جنایتکارانه، نه تنها خیانت به سربازان گمنام امام زمان محسوب می‌شود، بلکه لطمه بزرگی به اعتبار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وارد آورده‌است. وزارت اطلاعات ضمن محکوم کردن هر جنایت علیه انسان‌ها و هرگونه تهدید امنیت شهروندان و درک عمیق از ابعاد فراملی این فاجعه، عزم قاطع خود را در ریشه‌کنی عوامل و محرکان خشونت سیاسی و تضمین امنیت اعلام داشته و به امت شریف ایران اطمینان می‌دهد همانگونه که در فراز و نشیبهای انقلاب اسلامی، حافظ امنیت و استقلال کشور و حقوق شهروندان بوده‌است، این‌بار نیز با تمام توان و امکانات خود بقایای باندهای منحرف و قانون‌ستیز را مورد هجوم قرار داده و سایر سرنخ‌های داخلی و خارجی این پرونده پیچیده را برای دستیابی به دیگر عوامل این فتنه دنبال خواهد کرد”.

با استعفای دری نجف آبادی، وزیر وقت وزارت اطلاعات و بازداشت تعدادی از اعضای عالیرتبه این وزارت خانه از جمله سعید امامی، مشاور وزارت و معاون سابق امنیت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، مصطفی موسوی “کاظمی”، معاون امنیت وزارت اطلاعات در زمان انجام قتل‌ها، و اکبر خوش کوش، رئیس گروه ضربت وزارت اطلاعات و تعدادی دیگر، انتظار می رفت حداقل قتل 4 روشنفکری که حکومت مسولیت آن را بر عهده گرفته، واکاوی شده و عاملان و آمران آن به مجازات برسند، اما تاکنون با گذشت یازده سال و علیرغم تمام تلاش های داخلی و بین المللی پرونده این قتل ها در پرده ای از ابهام قرار دارد و نه تنها عاملان و امران این قضیه مجازات نشدند بلکه افشاکنندگان این قتل ها از سوی حکومت تحت پی گرد قضایی قرار گرفتند.

 

چگونگی شناسایی و دستگیری متهمان

کمیته مشترکی که توسط سید محمد خاتمی برای پی گیری پرونده قتل های زنجیره ای تشکیل شده بود متشکل از علی ربیعی، مسول اجرایی وقت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، علی یونسی، رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح و سرمدی، معاون وزارت اطلاعات بود.

علی ربیعی در شرح چگونگی شناسایی و دستگیری متهمان قتل های زنجیره ای اعلام کرده است: “ما به افراد عمده این گروه یعنی عالیخانی و سعید امامی “اسلامی”، بدون تردید شک داشتیم و حدس قوی می‌زدیم که قتل‌ها کار آنهاست. بنابراین برنامه‌ای در یک جلسه ریخته شد که من یقین داشتم به گوش سعید امامی  می رسد. درآن جلسه گفتیم که قرار است در چند روز آینده این افراد دستگیر شوند و اتفاقاً با آقای یونسی نیز هم نظر بودیم.

بحث بازداشت به ضعیف ترین حلقه این فشار وارد کرد و به نظر من موسوی حلقه ضعیف آن‌ها بود.اینها می‌خواستند مسأله را سریعتر بگویند که بله این کار را که کردیم تشکیلاتی بود و این، آنها را شکست.

ساعت حدود ۱۲ شب بود که بنده در منزل بودم و کسی زنگ زد و گفت با شما کار دارند. رفتم دم در و دیدم که بله! یکی از همین متهمان به در منزل آمده‌است. با وی قرار گذاشتم که فردا به اداره بیاید و بعد با هم صحبت کنیم. او صبح به اداره آمد و ماجرای قتلها را به من گفت. حدود سه ساعت از ۹ صبح تا یک بعد از ظهر بخشی از این مسائل را این فرد گفت. من همان جا به آقای خاتمی تلفن زدم که به نظر من قصه روشن و باز شده است. حداقل این است که بخش‌های عمده‌ای از حدسیات ما درست بوده و می‌توان آن را پیگیری قضایی کرد”.

پس از آن متهمان تحویل سازمان قضایی نیروهای مسلح شدند و یونسی به جای دری نجف آبادی وزیر اطلاعات شد و نیازی به عنوانرئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح معرفی شد.

 

سرنوشت متهمان قتل های زنجیره ای

در تاریخ 31 خرداد 1378، سازمان قضایی نیروهای مسلح با انتشار اطلاعیه ای خبر از خودکشی سعید امامی در زندان داد. بر اساس اطلاعیه این سازمان، سعید امامی در هنگام استحمام با خوردن داروی نظافت، خودکشی کرده بود. امری که هرگز افکار عمومی و محافل سیاسی و خبری ایران باور نکرده و معتقد بودند که امامی در جهت جلوگیری از افشای آمران قتل ها، به قتل رسیده است. در همین زمینه وکلای خانواده ‏های فروهر مختاری و پوینده پس از ‏تحقیقات اعلام کردند که داروی نظافتی که در ایران مورد استفاده‏ ی استحمام‏ کنندگان قرار می‏گیرد فاقد سم آرسنیک ‏بوده و بنابراین مهلک نیست. شیرین عبادی، وکیل خانواده فروهر نیز رسما اعلام کرد که “امکان ندارد سعید‌ اسلامی با این داروها بتواند خودش را کشته باشد”.

 سازمان قضایی نیروهای مسلح عاملان اصلی قتل ها را سعید امامی، خسرو براتی، مهرداد عالیخانی و مصطفی کاظمی اعلام کرد. در همین سال سایر متهمان پرونده در دادگاههایی غیر علنی محاکمه شدند و موسوی و عالیخانی به اتهام آمریت در قتل ها به 4 بار حبس ابد، به اتهام قتل مختاری و پوینده به دو بار حبس ابد، محمود جعفرزاده و علی محسنی، به اتهام زدن ۲۶ ضربه و ۲۵ ضربه کارد بر بدن داریوش و پروانه فروهر، به قصاص نفس، حمید رسولی، مجید عزیزی و مرتضی فلاح  به استناد معاونت در جرم، به دو فقره حبس ابد، ابوالفضل مسلمی، محمد اثنی‌عشر، علی صفایی‌پور، مصطفی‌هاشمی و علی ناظری نیز به‌ترتیب به هشت، هفت، هفت، هشت، و دو و نیم سال حبس محکوم شدند.

اصغر سیاح و خسرو براتی، به 6 و ده سال حبس محکوم و ایرج آموزگار، مرتضی حقانی و علی‌رضا اکبریان نیز که نقش خود در قتل‌ها را انکار کرده بودند تبرئه شدند.

برخی اخبار از آزادی همه این متهمان حکایت دارد. و در حالیکه انتقاد ها از نحوه رسیدگی به پرونده قتل های زنجیره ای بالا گرفته بود، علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت اصلاحات، 5 سال بعد از قتل ها، به خبرگزاری ایسنا گفت: در رسیدگی به پرونده “قتل‌ها” به طور کامل وزارت اطلاعات را کنارگذاشتند اگر وزارت اطلاعات در روند این پرونده دخالت می‌داشت، این پرونده به انحراف کشیده نمی‌شد. سه چهار نفر از پرسنل وزارت اطلاعات که مورد قبول وزارت اطلاعات نبودند بر این پرونده مسلط شدند و با طی کردن یک فرایند غلط، پرونده را ازمسیر خود منحرف کردند”.

به گفته یونسی، “پرونده نه در دست وزارت اطلاعات بود، نه دست دولت، در دست دستگاه قضایی بود”.

 

سرنوشت افشاکنندگان قتل ها

در حالیکه آمران قتل های زنجیره ای، هرگز مورد بازخواست قرار نگرفتند، اما افشا کنندگان قتل ها و و کلای خانواده های مقتولان از سوی حاکمیت تحت پیگرد قضایی قرار گرفته و به زندان رفتند. ناصر زرافشان، وکیل پرونده قتل های زنجیره ای، در اسفند سال 79  به حبس کشیده شد و به اتهام افشای اسرار دولتی به سه سال زندان، به اتهام نگهداری سلاح به دو سال زندان و همچنین به اتهام وجود مشروبات الکلی در دفتر کارش به ۵۰ ضربه شلاق محکوم شد. او پس از آزادی از زندان تاکید کرد که مواضع او به هیچ وجه عوض نشده است و افزود: “مسئله قتل های زنجیره ای بسیار اسرار مگو داشت که ما هم هنوز چیزی نگفته بودیم که به هر حال خواستند ما را ساکت کنند”.

حمید کاویانی، دبیر سرویس سیاسی روزنامه های خرداد و همبستگی، روزنامه نگاری که پرونده قتل های زنجیره ای را پی گیری میکرد، مدتی مفقود شد و پس از آزادی در بخش روانی بیمارستان امام خمینی بستری شد. او کتاب “در جستجوی محفل جنایتکاران “را درباره قتل های زنجیره ای نوشته بود. کتابی که بعد ها توقیف شد.

برای عماد الدین باقی که به اتفاق اکبر گنجی، نقشی برجسته در افشای قتل های زنجیره ای داشت پرونده سازیهای متعددی صورت گرفت و این روزنامه نگار نیز به بند کشیده شد. او کتاب “تراژدی دموکراسی در ایران” را نوشت ‏که موضوع آن قتل های زنجیره ای است. مجوز این کتاب پس از چاپ ششم لغو شد و در حالی که سرنوشت پرونده قتل های زنجیره ای در دادگاهی غیر علنی به مختومه شدن مبهم آن پرونده ختم شد و رئیس شعبه 1083 دادگاه عمومی تهران از رئیس اداره ‏کتاب خواست تا فتواهایی را که در کتاب “تراژدی دموکراسی در ایران” به صدور آن ها برای انجام قتل ها اشاره شده به دادگاه ارائه کند.

باقی در این زمینه در دادگاه اعلام کرد که “یک بار در تاریخ 22 تیر 79 و بار دوم در تاریخ 18 خرداد 82 ‏ در رابطه با نوشته هایش درباره قتل های زنجیره ای شده که هر دو رای نیز نسبت به مقالات ‏و محتویات همین کتاب صادر شده است”. او برای بار سوم در این زمنیه محاکمه شد.  باقی در اولین یادداشت خود درباره قتل های زنجیره ای نوشته بود: “هرچند آدم ربایی ها و قتلهای دو هفته اخیر تازگی ندارد و قبلاً نیز موارد متعددی روی داده که اغلب انعکاس نیافته است، اما موارد اخیر این تمایز را دارد که آشکارا برای مقابله با تحقق جامعه مدنی و آزادی های مصرح در قانون و شکست پروژه توسعه سیاسی رخ می‌دهند”.

اکبر گنجی نویسنده کتاب های “تاریکخانه اشباح” و “عالی جناب سرخ پوش” نیزدر اردیبهشت 79 بازداشت شد و 6 سال را در زندان گذراند. این روزنامه نگار به ده سال زندان و تبعید به بشاگرد محکوم شد و در نهایت شش سال از این حکم قطعی شد.  اودر گزارش هایی که پیش از به زندان افتادن منتشر می کرد، مقام های بالاتر از سعید امامی را در قتل های زنجیره ای دخیل می دانست. گنجی در یادداشتی در 23 دی ماه 77 در روزنامه خرداد نوشت: “جنبش جامعه مدنی ایران از ابتدا “پروژه قتل دگراندیشان” را پروژه ای داخلی و محصول ذهن تاریک اندیشان تلقی می‌کرد. وقتی این تلقی فراگیر شد و روشنفکران و دانشگاهیان و مطبوعات آنرا پی گرفتند، انحصارطلبان مجبور شدند در داخل کشور انگشت اتهام را به سوی عوامل جدیدی نشانه روند. ابتدا آن را نوعی خودزنی تلقی کردند و در مرحله بعد آنرا به گردن طرفداران سید مهدی هاشمی‌انداختند”.

او افزوده بود: “پرسش این است که این همه “تجاهل”، “کج اندیشی” و “تبلیغات دروغین” برای چیست؟ به گمان من انحصارطلبان محافظه کار و راست افراطی اهداف زیر را دنبال می‌کنند: “حفظ ساختار فعلی وزارت اطلاعات، - پیگیری پروندهز همچون گذشته عدم پیگیری پرونده قتلها و جنایتهای دهه گذشته، پنهان ماندن نقش طراحان اصلی جنایات، پیگیری پرونده قتلها توسط وزارت اطلاعات نه هیأت سه نفره ریاست جمهور”.

از سوی دیگر، شیرین عبادی، وکیل پرونده قتل های زنجیره ای نیز با محدودیت های بسیاری مواجه شده و به جبس کشیده شد. او رسما اعلام کرد که “هنگامی که من به وکالت از طرف خانواده شادروانان داریوش وپروانه فروهر در پرونده قتل های زنجیره ای دخالت می کردم هنگام خواندن پرونده متوجه شدم که یکی از متهمین قتل ها در تعریف برنامه های آتی خود به بازپرس عنوان کرده بود که نفر بعدی که می بایستی کشته می شد شیرین عبادی بود. به وزیر وقت اطلاعات هم گزارش داده بودند و ایشان موافقت کرده بود که برنامه ترور من را انجام بدهند. اما توصیه کرده بود که این برنامه بعد از ماه رمضان جمع شود. اما در این فاصله با پافشاری اقای خاتمی، رییس جمهوری وقت متهمین دستگیر شده بودند و من خوشبختانه به صورت معجزه آسا یی زنده ماندم. این در یک پرونده رسمی دولتی قید شده است”.

روزنامه های سلام، خرداد و  صبح امروز که نقشی اساسی در افشای قضیه قتل های زنجیره ای داشتند توقیف شدند. همچنین، سعید حجاریان مدیرموسوول ترور شد و عبدالله نوری مدیرمسوول خرداد سه سال به حبس کشیده شد. مغز سعید حجاریان، بعد از ترور به شدت آسیب دید و وی تاکنون توانایی راه رفتن و تکلم درست را به دست نیاورده است. او با وجود شرایط وخیم جسمانی خود، بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیر بازداشت و 106 روز را در شرایط سخت در زندان انفرادی به سر برد.

عبدالله نوری، در جلسه دادگاه، درباره قتل‌های زنجیره‌ای از دست داشتن وزیر اطلاعات وقت یعنی دری نجف‌آبادی در قتل‌ها و صدور فتوای مرتد بودن مقتولان سخن گفت و تلاش دستگاه قضایی برای محدود کردن قتل‌ها به سعید امامی و سایر کارکنان وزارت اطلاعات و عدم پیگیری آمران قتل‌ها و محدود کردن مقتولین به همان چهار نفر و عدم پیگیری قتل‌های سال‌های گذشته را تقبیح کرد.

او در دادگاه ویژه روحانیت گفت: “آنچه روزنامه خرداد در خصوص پرونده قتل‌ها مطرح کرده پاسخگویی وزیر اطلاعات وقت است که هم قدرت داشته و هم ظاهراً فتوا صادر کرده، از نظر ما وزیر اطلاعات وقت باید بخاطر قتل‌ها پاسخگو باشد چون امنیت ملی را به خطر انداخته‌است…. آیا تلاش نشد که پرونده قتل‌ها در حد چند پرسنل عادی اطلاعات باقی بماند؟ آیا طرح اولیه آن نبود که نقش عاملان بر ملا نشود؟ آیا همه کوشش‌های فعلی صرف این نمی‌شود که مسئله از سعید امامی فراتر نرود و مسئله قتل‌ها به همان چهار مقتول محدود بماند؟… وقتی در سال‌های گذشته بسیاری قتل‌های مشکوک مسکوت گذاشته شد… وقتی برخی دانشمندان شیعه و سنی به دلایل نامعلوم از بین رفتند چطور در برابر همه این فجایع کسی اعتراض و پیگیری نکرد؟… اما حال که محفل مطبوعات رسوایی محفل‌نشینان را به صدا درآورده‌اند برخی در صدد پاک کردن صورت مسئله هستند”.

 

سرنوشت حامیان قتل های زنجیره ای

روح الله حسینیان و حسین شریعتمداری از جمله حامیان سرسخت عاملان و آمران قتل های زنجیره ای بودند. روح الله حسینیان اکنون نماینده مجلس و از حامیان افراطی محمود احمدی نژاد است. او در برنامه ای به نام “چراغ” در صدا و سیما رسما از سعید امامی دفاع کرده و ادعا کرد که “نیروهای مرتکب قتل‌ها، از طرفداران جدی رییس‌جمهوری بوده‌اند”.

او گفت: “مقتولان نیز از مخالفان نظام بودند بطوریکه بعضی از آنها حتی مرتد بودند و عده ای دیگر ناصبی بوده و نسبت به ائمه اطهار(ع) جسارت می‌کردند.” وی در ادامه با تأکید بر این مطلب که در پی ارائه یک تحلیل واقع بینانه از موضوع است به بیان سه احتمال درباره ماجرای قتلها پرداخت: یا قاتلان میخواسته اند رابطه ضد انقلاب و اصلاح‌طلبان را از بین ببرند یا اینکه بدنبال تسخیر وزارت اطلاعات توسط گروههای چپ بوده‌اند و یا اینکه “سازمان های جاسوسی از نارضایتی نیروهای مرتکب قتل مطلع شده و توسط چپ‌های استحاله یافته” این سناریو را طراحی کرده باشند.

حسین شریعتمداری نیز همچنان به عنوان نماینده ولی فقیه در روزنامه کیهان است.

از سوی دیگر، >در حالیکه از علی فلاحیان، پورمحمدی، دری نجف آبادی، محسنی اژه ای و برخی دیگر از سران جمهوری اسلامی به عنوان آمران قطعی یا احتمالی قتل های زنجیره ای نام برده می شود اما تاکنون هرگز در این زمینه این افراد تحت پی گیرد قضایی قرار نگرفته و از این قضیه مصون بوده اند. آنها همچنان پست های حساسی در جمهوری اسلامی دارند. علی فلاحیان و قربانعلی دری نجف آبادی عضو مجلس خبرگان هستند.  مصطفی پورمحمدی و غلامحسین محسنی اژه ای نیز، به ترتیب رییس سازمان بازرسی کل کشور و دادستان کل کشور هستند.

تمام اینها در حالی است که پس از به قدرت رسیدن احمدی نژاد، حتی اخباری متعدد از به کار گیری مجدد تصفیه شدگان وزارت اطلاعات بر سر قضیه قتل های زنجیره ای منتشر شده اند.  در همین ارتباط، سایت روزآنلاین چندی پیش به نقل از منابع موثق در تهران خبر داده بود که “مسوولیت اعتراف گیری از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب و نیز برخی از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت به جواد عباسی کنگوری معروف به “جواد آزاده” (یا آملی) سر تیم شکنجه بازداشت شدگان پرونده قتل های زنجیره ای سپرده شده است”. جواد آزاده همان کسی است که پیشتر، فهیمه دری نوگورانی همسر سعید امامی (اسلامی) از متهمان قتل های زنجیره ای نیز زیر نظر او چنان شکنجه شد که به علت از کار افتادن هر دو کلیه خود در بیمارستان بقیه الله تهران بستری گردید. پس از آن بود که با علنی شدن شکنجه های انجام شده زیر نظر تیم بازجویی پرونده قتل ها و با دخالت خاتمی و هاشمی شاهرودی، پرونده از دست آزاده و همکارانش گرفته شد.

بر اساس این گزارش متعاقب این برخورد، جواد آزاده با انتشار یک جزوه هشتاد صفحه ای معروف، به تشریح اعترافاتی پرداخت که زیر شکنجه، حتی از سرسخت ترین کارکنان وزارت اطلاعات و برخی منسوبین آنها گرفته بود و وجه مشترک آنها، اعتراف به فساد اخلاقی و انجام قتل و عملیات تروریستی زیر نظر سرویس های جاسوسی بیگانه بود.

 

اطلاعیه سیصد و سی فعال در یازدهمین سالگرد

اینک در سالروز قتل های زنجیره ای سیصد و سی تن از فعالان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران اطلاعیه ای منتشر کرده اند.

در این اطلاعیه که نسخه ای از آن در اختیار “روز” قرار گرفته،  آمده است: “در یکم آذر ماه 1377 برگی دیگر از خشونتهای سیاسی در تاریخ ایران ورق خورد و داستان مظلومانه غرقه در خون شدن، پروانه و داریوش فروهر دو تلاشگر دیر پای راه آزادی و استقلال و سربلندی ایران، نگارش یافت. این قتل سیاسی حلقه ای از زنجیره ای بود که در کوتاهتر از یکماه منجر به ربودن و کشته شدن چند تن از شخصیت های دگراندیش شد. با این جنایت ها روح و روان جامعه مشوش و اذهان عمومی درون و بیرون کشور به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و به اعتراض عمومی منجر شد. بی گمان اگر نبود کوشش رئیس جمهور وقت و تلاش های آگاهی بخش مطبوعات، این زنجیره هم چنان افسار گسیخته به قربانی گرفتن ادامه می داد “.

اطلاعیه می افزاید: “هر چند جنایت در ذات خود نفرت انگیز است اما این قتل ها از آن جهت بیشتر نفرت انگیز بود که برخی از عوامل حاکمیت مرتکب چنین جنایتی بودند و از سویی قربانیان از شهروندان عادی و بدون دفاع و بدون قشون و نفر بودند. مأمورینی که مطابق شرح وظایف قانونی و عرفی و اخلاقی می باید مدافعان حقوق شهروندی افراد جامعه باشند، مرتکب چنین جنایتی شدند”.

این فعالان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در اطلاعیه خود تصریح کرده اند: “پی آمد اعمال خشونت در دوران پس از انقلاب به وارد آمدن آسیب های جدی در گفتمان سیاسی ایران منجر شده است که شوربختانه هنوز هم  خودنمایی آن را در برخورد با اعتراض های مسالمت آمیز خیابانی و یا در بازداشتگاه هایی همچون کهریزک و یا در کشتار دسته جمعی نظامیان به روش انتحاری و یا ترورهای خیابانی در مناطق مرزی و یا اعدام های شتابزده و خارج از قانون می بینیم. حاکم شدن منطق خشونت به جای مسالمت، گفتگو، قانون و رعایت حقوق دیگران، دور باطلی از خشم و حذف را به ارمغان می آورد که راه به هیچ بیراهه ای هم نمی گشاید. طراحان این خط مشی، از خشونت بعنوان ابزاری برای حذف رقیب سیاسی و به کرسی نشاندن دیدگاهها و احراز موقعیت سیاسی استفاده می کنند. غافل از اینکه تجربیات بشری همواره ثابت کرده که بازتولید خشونت، خشونت است و نتیجه چرخة خشونت چیزی جز شعله ور کردن آتش کینه ورزی و بالا رفتن ظرفیت انتقام جویی جامعه و از بین رفتن توان ملی و در آخر رهنمون کردن جامعه به قهقرای عقب ماندگی و درماندگی در پی نخواهد داشت وپشتیبانان و کارگزاران آن نیز از آتش خشونتی که خود افروخته اند، در امان نخواهند ماند”.

در پایان این اطلاعیه اضافه شده است: “در سالمرگ آن دو سرباز نهضت ملی ایران و رهروان راه مصدق با ارج نهادن به آرمانهای ایران دوستی و آزادیخواهی آنان هرگونه اعمال خشونت از سوی هر نیرو، خواه درون و یا بیرون از قدرت سیاسی را خلاف منافع ملی و مصالح کشور دانسته و به عاملان آن هشدار می دهیم از تجربیات تاریخی درس گرفته و آزموده را دوباره نیازمایند”.

اسامی امضا کنندگان این اطلاعیه عبارت است از:

محمد آزادی، حمید آصفی، فریدون آقاسی، سامر آقایی، سعید آل آقا، احمد انصاری، ادیب برومند، لقاء اردلان، بانو فرشید افشار، منوچهر احتشامی، فرهاد امیر ابراهیمی، عباس امیر انتظام، محمود امامی، فرزانه اسکندری، محمد ابوالحسنی، عباس ابوذری، هادی احتظاظی، حمید احراری، طاهر احمدزاده، حسن احمدی، محسن احمدی، مصطفی اخلاقی، مرتضی اشفاق، حسن افتخار اردبیلی، جلال اقتداری، اعظم اکبرزاده، زهرا اکبرزاده، علی رضا اکبرزادگان، علی اکرمی، محمود امیر احمدی، مهدی امینی زاده، عبدالمجید الهامی، کمال الدین بازرگانی، پروین بختیار نژاد، هرمیداس باوند، مرتضی بدیعی، جهانشاه برومند، اکبربدیع زادگان، رحمت الله برهانی، بهروز برومند، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، فرشته بازرگان، محمد نوید بازرگان، مختار باطولی، محمد بذرپور، محمد برقعی، محمد بسته نگار، مهدی بسته نگار، محمد حسین بنی اسدی، عماد بهاور، محمد بهفروزی، حمید بهشتی، صفا بیطرف، محمد بهزادی، مسعود پدرام، حسن پارسا، عباس پوراظهری، رضا پویان، حبیب الله پیمان، مجید پیمان، عبدالرضا تاجیک، عباس تاج الدینی، مصطفی تنها، ناصر تکمیل همایون، نصرالله توکلی نیشابوری، غلام عباس توسلی، محمد توسلی، محمدرضا توسلی، نصرالله جمشیدی، مجید جابری، رضا حاجی، بهمن حافظی، طه حجازی، حمید حدیثی، اسماعیل حاج قاسمعلی  حسین حریری، حمید حسامی، آیدین حسنلو، بهزاد حق پناه، جمشید حق گو، ابوالفضل حکیمی، عبدالکریم حکیمی، مجید حکیمی، محمد رضا حمسی، محمد حیدری، جعفر خائف، جلال جلالی زاده، ابراهیم خدادادی، امیر خرم، عیسی خان حاتمی، حسین خشایار دوست، محمد حسین ختنی فر، خلیل خلیلی بو، حسین خطیبی، محمد خطیب، ابراهیم خوش سیرت سلیمی، اسماعیل خوش محمدی، هوشنگ خیراندیش، رسول دادمهر، محمد علی دادخواه، محمد دادی زاده، محمد مهدی دانشیان، محمود دل آسایی، داود درگاهی، سعید درودی، پرویز دلیری، جمال درودی، امیرخسرو دلیرثانی، عباس دهقان نژاد، مصیب دوانی، ابراهیم دینوی، محمد صادق ربانی، محمدصادق رسولی، تقی رحمانی، سامان رحمانی، محمدجواد رجائیان، عباس رخافی، منصور رسولی، جهانگیر رضوی، حسین راضی، علیرضا رجایی، علی رشیدی، احد رضائی، اصغر رضائی، بهمن رضا خانی، حسین رفیعی، جواد رهبری نیا، مهدی رهنما، رضا رئیس طوسی، مهدی رنجبر، رقیه زارع پور، کوروش زعیم، محمود زندیان، حیدری، محمد ابراهیم زمانی، جمال زره ساز، علی زرین، پرویز زندی نیا، علیرضا ساریخانی، عزت الله سحابی، حسین سکاکی، هاله سحابی، خسرو سیف، محمود سعیدزاده، محمد سرچمی، بیوک عیدی، عبدالفتاح سلطانی، مرتضی سلطانیه، سید حسن سید زاده هاشمی، احمد ساعی، خسرو سعیدی، سید محمد سجادی، محمود بصیر شاد دل، ابراهیم شاکری، موسی شیخ زادگان، علی شاملومحمودی، حسین شاه اویسی، حسین شاه حسینی، جواد شرف الدین، حسن شهیدی، الله وردی شمبوری، احمد شهامت دار، هاشم صباغیان، احمد صدر حاج سیدجوادی، رضا صدر، مهدی صراف، فضل الله صلواتی، حمید رضا صمدی، حسن علی صارم کلالی، سیاوش صحت، محمد صاحب محمدی، مهدی صراف، سعید صاحب محمدی، جلیل ضرابی، علی اشرف ضرغامی، فریدون ضرغامی، اعظم طالقانی، امیر طیرانی، طاهره طالقانی، نرگس طالقانی، اکبر طاهری، رئوف طاهری، محمد طاهری، روئین عطوفت، محمدباقر علوی، باقر علایی، علی علوی، رضا علیجانی، سید جعفر عباس زادگان، هما عابدی، جمشید عزیزی، محمود عمرانی، حسین عزت زاده، علی اصغر غروی، علیرضا غروی، ماجد غروی، محمد حسین غفارزاده، سعید غفارزاده، مسیح غروی، علی غفرانی، فریده غیرت، باقر فتحعلی بیگی، ارسلان فلاح حجت انصاری، مقصود فراستخواه، ناصر فربد، محسن فرشاد، اصغر فنی پور، ابوالقاسم فروزان، پویان فخرآیی، غفار فرزدی، حسن فرح آبادی، اسماعیل فاضل پور، فاطمه فرهنگ خواه، حسن فرید اعلم، فرزاد قاسمی، عباس قائم الصباحی، خسرو قشقایی، ماهرو قشقایی، مهدی قلی زاده اقدم، عبدالحسین قمی زاده، حسن قدیانی، باقر قدیری اصلی، عبدالمجید قندی زاده، نظام الدین قهاری، مصطفی قهرمانی، حجت الله قیاسی، رحمان کارگشا، اسداله کارشناس، امیر حسین کاظمی، مرتضی کاظمیان، منوچهر کیهانی، هادی کحال زاده، خسرو کردپور، مسعود کردپور، علی کرمی، فریدون کشکولی، ناصر کمیلیان، بهناز کیانی، پروین کهزادی، فاطمه گوارایی، محمود گرگین، علی اصغر گل سرخی، بیژن گل افرا، مسعود لدنی، فرهاد لقایی، احسان مالکی پور، محمد تقی متقی، حسین مجاهد، مرضیه مرتاضی لنگرودی، محسن محققی، نرگس محمدی، نوشین محمدی، سیمین مخبر، فرزین مخبر، اسد موسوی، فضل الله مشایخ، رشید مظفری سردشتی، مصطفی ملافر، سیاوش مقدم، محمد محمدی اردهالی، سید علی محمودی، پریچهر مبشری، صادق مسرت، منوچهر ملک قاسمی، هرمز ممیزی، ابراهیم منتظری، فرید مرجایی، سید حسین موسویان، مهدی موید زاده، حسین مدنی، سعید مدنی، ماشاءالله مدیحی، مصطفی مسکین، رضا مسموعی، عباس مصلحی، مهدی معتمدی مهر، محمد جواد مظفر، احمد معصومی، علی اکبر موینی فر، حمید منزه، یاسر معصومی، مرتضی مقدم، کاظم ملکی، مهدی ممکن، خسرو منصوریان، کیوان مهرگان، محمد جواد مظفر، مرتضی مقدم، ضیاء مصباح، خدایار محبی، قدرت منصوری، سیدرضا موسوی سعادت لو، علی مومنی، محمود مومنی، امیر میرخانی، سید محمد وحید میرزاده، مهدی ناطقی، حسن نراقی، رضا نخشب، علی اکبر نقی پور، ابوالفضل نیماوری، بهرام نمازی، محمد حسین نائینیان، خسرو نجارزاده، محمود نکوروح، امیر نکوفر، محمد تقی نکوفر، مهدی نوربخش، فخرالسادات نوربخش، منوچهر نوربخش، غلامرضا نیک صفت، جعفر نقمی، رسول وریایی، محمد وفایی، حمید وارسته، مراد همتی، هادی هادی زاده یزدی، احمد هادوی، ناصر هاشمی، علیرضا هندی، احسان هوشمند، پرویز همایونی، علی فرید یحیایی، رحیم یاوری، ابراهیم یزدی، حسن یوسفیان آرایی، لطف الله یوسف قهاری، میر محمود یگانلی.