سلام آمریکا

محمد رهبر
محمد رهبر

اتفاق بزرگ در زمان کوتاه رخ می دهد گرنه آنچه به تدریج و آهستگی پیش رود، نه اتفاق است و نه شگفتی آفرین و بزرگ.

 یک روز دانشجویان ایرانی از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و امام را خوش آمد و سه دهه ی بعدی را ایران و دنیا و حتی آمریکا تاوان دادند یا اینکه هشت سال جنگی خانمان سوز آتش به جان کشور انداخت و یکباره و بی هیچ مقدمه ای قطعنامه پذیرفته شد و تمام. انگار که سیمای جمهوری اسلامی راهمین اتفاق ساخته است، گاهی خوب و امید بخش، گاهی مثل احمدی نژاد فاجعه ای سیاه.

 اما آنچه رهبر جمهوری اسلامی در جمع فرماندهان سپاه به یکباره بیان کرد و نامش را نرمش قهرمانانه گذاشت از آن دست وقایع غیر منتظره است که دورانی تازه می سازد و شاید ایران را از سیاستِ اتفاقی نجات دهد و تدبیر و دور اندیشی و مصلحت نیز در سیاست به کار آید.

 

شجاعت رهبری

همه می دانیم که اگر رهبری همان ترکیب بند “نرمش قهرمانانه” را نمی گفت، شیخ حسن روحانی دست و پا بسته به نیویورک می رفت و دست خالی و خسته بازمی گشت.

 آیت الله خامنه ای برای اولین بار در سخنرانی اش و در جمع وفادارترین کسانش که سپاهیان باشند از دیپلماسی گفت و آشتی و نرمشی که نشانه ی یک قهرمان است و فنی برای پیروزی و نه گریختن، باقی قصه را هم برای روحانی و ظریف گذاشت تا روایت کنند.

 نمی دانیم شاید همان لحظه که رهبری با لحن آرام، از موافقتش با دیپلماسی می گفت وهویت جمهوری اسلامی را در سلطه ناپذیری معنا می کرد و لابد نه در ستیز با آمریکا، حضار دلشان را بردند به سالها قبل که رجایی خراسانی و عطاء الله مهاجرانی از این حرفهای مسالمت آمیز می زدند و مومنین تا از ایشان اقرارِ به خطا نگرفتند، دست از سرشان بر نداشتند. حالا رهبری سخنی می گفت که مرحوم سحابی و دکتر یزدی هم همان را به سیاقی دیگر سالیانی پیش گفته بودند چه باک که ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.

رهبری جمهوری اسلامی را سیاستی دیگرآمده است، عبرت از دوران احمدی نژادی و بحران نا کارآمدی مدیران اصولگرا، شاید آیت الله را پاک از جماعتی که دور و برش را گرفته اند، خسته کرده است.

 مشاوره های غلط، پیش بینی هایی که ذره ای واقعیت نداشته و خیانت های امثال احمدی نژاد که سرمایه ی مشروعیت و مقبولیتش را خاک مال کرد، آیت الله را به این نتیجه رسانده که باید جور دیگر به دنیا نگاه کند.

 حتما رهبری نگاه حسرت آلودی به هاشمی رفسنجانی دوست پنجاه ساله اش نیز دارد که چگونه محبوب قلوب شده و همگان از کیاست و فراستش می گویند و خود نیز دیده که از آن همه حیله جان به در برده که هیچ باز جوانی از سرگرفته است.

 رهبری جمهوری اسلامی شاید که به دنبال پایگاه تازه ی مقبولیت است، نرمش قهرمانانه می تواند راههای تازه ای بگشاید و پای صاحب نظرانی را به بیت باز کند که پیشتر جرئت گام زدن در آن حوالی را نداشتند.

 این همه فرضیه که گفتیم اگر درست باشد، باید منتظر ماند تا جماعتی از تندروان و آنها که کوچترین نرمشی، همه ی منافع و بعضا اعتقادشان را می پاشاند، عملا بر رهبری بشورند. بخش هایی از سپاه که سالهای تحریم به ماه عسل رفته و نفت و اقتصاد کشور را به غنیمت گرفته بودند یا امنیتی های صاحب رسانه و امثال حسین شریعتمداری و حتی عده ای که اعتقاد خالصانه دارند که ارتباط با آمریکا خلاف اصول دین است، ممکن است بر رهبری بشورند یا آنقدر سنگ در این راه بیندازند که رستم هم نتواند راهی باز کند چه رسد به نرمش قهرمانانه.

ارتباط با آمریکا یا بهتر بگوییم رصد منطقی جهان خارج از ایران و دشمن نپنداشتن عالم و آدم و فهم واقعی از قدرت و ضعف جمهوری اسلامی، جهانبینی تازه ای است که کوچکترین ثمره اش، ختم دعوای سی ساله با آمریکاست.

 در این راه باید آیت الله خامنه ای را کمک رساند، هر چند که شخص ایشان مسبب بسیاری از پریشانی هاست اما اگر قرار است همچنان بر فراز جمهوری اسلامی باشد، رهبرِ اعتدال بودن بهتر است تا پیشوایِ افراطی ها. آیت الله خامنه ای شجاعتی کرده و راهی گشوده بهتر آنکه منتقدان و مخالفان نیز انعطافی کنند و به این گشایش تداومی دهند.

 

موانع ذهنی رابطه با آمریکا

پس از انقلاب اسلامی، آمریکا سه نسل از دموکرات ها-کارتر، کلینتون و اوباما- و جمهوری خواهان –ریگان و بوش پدر و پسر- را تجربه کرده است، اما آنان که امروز با آمریکا از سر مصالحه بر آمده اند، همان نسل اول انقلاب هستند که مرگ بر آمریکا را اختراع کردند.

 حسن روحانی در نطق سازمان ملل، نشانی از همان روحیه ی صدر انقلاب نیز نشان داد و حتی آنجا که بی مرجع ضمیر از ستم آمریکا می گفت به خشمی کوتاه هم گرفتار شد، بیراه نیست اگر بگوییم مشکل رابطه با آمریکا برای نسل پرخاطره ی انقلاب که همواره آمریکا را با پسوندی تبهکارانه صدا کرده، بیش از آنکه در عمل باشد، ذهنی است.

 فرصت کوتاهی که از رخصت رهبری تا سفر روحانی به آمریکا گذشت این امکان را نمی داد تا رییس جمهور ایران بر این حافظه ی تاریخی غلبه کند و با اوباما دست داده و رو برو شود، گو اینکه بهتر است تا آنگاه که توافقی حاصل نشده، دستی بیهوده دراز نشود.

 رها شدن از این گره ی ذهنی زمان می طلبد اما نه آنقدر که رییس جمهور آمریکا کسی غیر از اوباما باشد.

سیزده آبان سالروز اشغال سفارت آمریکا نزدیک است و چه بهتر که دولت روحانی به پشتوانه ی مجوزی که رهبری داده است، از تبلیغات همه ساله حکومتی دست بردارد و “مرگ بر آمریکا” و آتش زدن پرچم ایالات متحده را متوقف کند.

 ایران با اکراه و احتیاط پاسخ سلام آمریکا را داده است و برگزاری متفاوت مراسم سیزده آبان می تواند آغاز گفتگویی محترمانه باشد.