عاقبت یک کودتاچی

مجتبی واحدی
مجتبی واحدی

یک سال قبل در چنین روزهایی، احمدی نژاد با سرمستی از همراهی رأس حکومت، مخـــــــالفان خود را “خس وخاشاک” می نامید و ادعا می کرد که ”تعداد معترضان انتخاباتی حتی به اندازه تعداد رأی دهندگان در یک صندوق انتخاباتی نیستند”. احمدی نژاد به خوبی می دانست که دروغ می گوید؛ همانطور که از دروغ بودن بسیاری از ادعاها وآماردهی های خود در چهار سال اول ریاست باخبر بود. او آنقدر به حمایت یکپارچه حاکمیت از خویش اعتماد داشت که نه تنها از مرگ مظلومانه چند جوان در زندان کهریزک ابراز تأسف نکرد بلکه متهم اصلی آن جنایات را با ارتقاء مقام، به دفتر خود برد. اما مانند همیشه، تقدیر الهی بر تدبیر بندگان “فرعون صفت” و “نمرود پیشه” فائق آمد وبا گذشت یک سال از آن سر مستی ها، احمدی نژاد امروز درشرایطی بسیار نامطلوب در میان حامیان اولیه کودتا قرار گرفته است. حاکمیت متزلزل ایران که برای تعویقِ “سقوط  محتوم خویش” به دنبال قربانیانی می گردد ظاهرا این بار “‌احمدی نژاد” را به عنوان قربانی برگزیده است. 

بر همین اساس، امروز رهبر جمهوری اسلامی نه تنها از رأی ۲۵ میلیونی رئیس دولت کودتا سخن نمی گوید بلکه راه را برای زیردستان خود باز گذاشته است تا هر یک به طریقی احمدی نژاد را تحقیر نمایند. کار رئیس مستأصل دولت اکنون به جایی رسیده که “مجلس بی اراده و فربانبر” ‌در برابر او می ایستد وهم زمان با فریب کاری تلویزیونی رئیس دولت کودتا در خصوص موضوع حجاب، نیروی انتظامی بر سخت گیری ها نسبت به کسانی که “بدحجاب” نامیده می شوند می افزاید وحتی مانع سفر خارجی تعدادی از آنها می شود! نیروی انتظامی در واقع با این کار به احمدی نژاد تفهیم می کند که سرکوب معترضان انتخاباتی، به اشاره مقام بالاتر وبا هدف کسب رضایت او بوده نه در راستای حمایت ازجایگاه دولتی ومواضع احمدی نژاد واکنون نیز هر گاه لازم باشد با اشاره همان مقام بالاتر، موجبات بی اعتباری عمومی احمدی نژاد وسخنان او فراهم خواهد شد .

البته اقدامات اخیر نیروی انتظامی، دلایل دیگری هم دارد که مهم ترین آنها نیاز حاکمیت به ایجاد جو رعب و وحشت در میان اقشار مختلف جامعه است. کودتا گران درمانده، اکنون در موقعیتی قرار گرفته اند که هر یک از آنها فقط به نجات خویش می اندیشد ودر این عملیات نجات، برای دغدغه های شرکای حکومتی خود، ارزشی قائل نیست؛ همچنین هرگاه اقدامات رسواگر واحمقانه، هزینه هایی بر مجموعه حاکمیت تحمیل می نماید هر یک از شرکای حکومتی در نظام کودتا تلاش میکند دامان خود را از اتهام مشترک پاک نماید. اما همدستی های ظالمانه اجزاء ‌کودتا و سکوت رضایت آمیز همه آنها در برابر جنایات کم نظیر یکسال اخیر، احتمال تبرئه هر یک از ایشان از اتهام مشارکت را منتفی ساخته وآنان را به تدبیری جدید ناچار ساخته است. در شرایط جدید، هر یک از فراکسیون های حاکمیت کودتایی، ضمن افزایش “دست و پا زدن ها” برای انتقال مسئولیت به فراکسیون دیگر، تلاش می کند با خلق سوژه های جدید، توجه افکار عمومی را از رفتار شرم آور مجموعه کودتاگران نیز منحرف سازد.

 البته این موضوع، اختصاص به روزهای اخیر ندارد و در تمام یکسال گذشته، سوژه سازی های مصنوعی مورد توجه کودتاگران بوده است. مثلا زمانی که علت قتل دهها جوان ایرانی به جرم اعتراض انتخاباتی و شکنجه صدها تن دیگر به همین جرم، مورد سئوال قرارگرفت، کودتاچیان به صورت متحد به فکر شهید سازی قلابی از میان کسانی افتادند که آنها را حامیان دولت وانتخابات می نامیدند. آنها برای طبیعی جلوه دادن این اقدام مسخره خویش حتی به سراغ افرادی بی هویت رفتند و از زبان آنها به خونخواهی دهها شهید قلابی برخاستند؛ بدون آنکه مردم نامی از نام وآدرس این شهدا داشته باشند! دهها سئوال منطقی سران جنبش سبز در خصوص مبانی بازداشت، محاکمه ومحکومیت صدها ایرانی سلحشور نیز تنها این پاسخ را یافت که “در زمان مسئولیت موسوی وکروبی هم دهها نفر اعدام شده اند” . این فرافکنی در حالی صورت گرفت که در آن زمان هم بعضی از حامیان فعلی حاکمیت، در پشت پرده اقدامات اطلاعاتی وامنیتی ـ از جمله محاکمه ومجازات بسیاری از مخالفان ـ حضور داشتند. این پرسش هم که “صدور احکام حبس سنگین برای بسیاری از مدیران خوشنام سالهای گذشته چیست ؟” پاسخی بسیار ناشیانه دریافت می کند که “در زمان امام، قطب زاده هم اعدام شد”. همه این اقدامات در واقع سوژه سازی های قلابی برای فرار از پاسخگویی در برابر جنایات واقعی حاکمیت بود.

 اما ظاهرا این سوژه های قلابی، مشکلی را حل نکرده ولذا کودتاچیان به فکر خلق سوژه های واقعی برای کاهش توجهات به حقایق حاکمیت کودتایی افتاده اند . حمله به منزل مرجع محبوب کودتاگران ـ نوری همدانی ـ که بلافاصله پس از “عقده گشایی دستوری” نسبت به منازل آقایان منتظری وصانعی صورت گرفت، احتمالا جدی ترین تحرک بر اساس استراتژی جدید سران کودتا است اما قطعا آخرین و مهم ترین تحرک آنها در شرایط جدید نخواهد بود. اکنون به یقین می توان گفت که زنگ خطر برای بسیاری از حامیان اولیه کودتا وحتی شرکای کودتا به صدا در آمده است وشاید یکی از اولین قربانیان در این روند، “رئیس جمهور دست ساز کودتاگران” باشد. احتمالا بسیاری از افراد، این گمانه زنی را از واقعیت دور می دانند اما نگاهی به تحولات هفته های اخیر ـ از جمله برخورد مجلس و نیروی انتظامی با احمدی نژاد و تحقیر بی سابقه او توسط برخی نمایندگان اصولگرای مجلس ـ نشان می دهد که اگر لازم باشد “این کودک لجباز در خانواده کودتا” سر جای خود نشانده خواهد شد یا در آتشی مصنوعی ازنوع آتش افکنده شده در خانه نوری همدانی خواهد سوخت. اگر کسانی این تحلیل را غیر واقع گرایانه می دانند بهتر است سر مقاله ۲۵ خرداد حسین شریعتمداری در کیهان را بخوانند.

او که به خوبی از تنفر عمومی نسبت به احمدی نژاد آگاه است وانزجار علمای مستقل واغلب مراجع تقلید از احمدی نژاد را درک کرده، اکنون برای کاهش “‌انزوای درونی کودتاگران” به فکر چاره افتاده وبه مراجع تقلید اطمینان می دهد که در دعوای فعلی کشور، احمدی نژاد هیچ کاره است وطرف دعوای سران جنبش سبز، اصل نظام است نه رئیس دولت کودتا. شریعتمداری با این تحلیل، در واقع به دنبال جداسازی سرنوشت رهبری از “احمدی نژاد منفور” است تا شاید بتواند کارناموفق رهبری در جلب حمایت روحانیون سنتی برای برخورد با سران جنبش سبز را به نتیجه برساند. البته تشخیص بیت رهبری وسخنگوی هتاک آن ـ حسین شریعتمداری ـ کاملا درست بوده است زیرا دریک سال گذشته، اکثر شخصیت های مستقل و بسیاری از اصولگرایان، با هر اقدامی که موجب تقویت مواضع احمدی نژاد شود مخالفت کرده اند که هر نوع برخورد رسمی حکومت با موسوی و کروبی نیز از این قاعده مستثنی نیست.

 پس برای کودتاگرانِ درمانده، راهی جز قربانی کردن مرحله ای احمدی نژاد باقی نمانده است واکنون با تشدید انزوای رهبر وحامــــــیان سنتی او، می توان تسریع روند قربانی شدن احمدی نژاد را مشاهده کرد. اما در محاسبات شریعتمداری و اربابان او، ظاهرا برخی از حامیان احمدی نژاد که در یک سال اخیر با دهها میلیارد دلار پول نفت، مدیون رئیس دولت شده اند مورد غفلت قرار گرفته است. احمدی نژاد با اطمینان به داشتن برخی برگ های برنده، هر روز وقیح تر از دیروز سهم مستقل خود از حاکمیت کودتایی را طلب می کند وحذف قانونی او چندان آسان به نظر نمی رسد. از سوی دیگر برای حامیان رهبری هم راهی باقی نمانده است جز آنکه با حذف احمدی نژاد، بخشی از هزینه های تحمیل شده به رأس نظام به خاطر انتساب رئیس دولت کودتا به رهبری را کاهش دهند. نگارنده بر این باور است که در این جنگ جدید، حامیان رهبری هر کاری که لازم باشد انجام خواهند داد. آنها چند روز پیش برای انحراف اذهان عمومی از جنایات خود در بیوت آقایان منتظری وصانعی، حمله ناشیانه وآتش افکنی مصنوعی در خانه نوری همدانی را طراحی کردند و دور نیست که برای بازگردانـــــــدن “اصولگرایان وعلمای مخالف احمدی نژاد” به “کمپین حمایت از رهبری”، آتشی بزرگتر بر سر احمدی نژاد بریزند که این آتش ممکن است سرنوشتی باورنکردنی برای احمدی نژاد رقم بزند. آیا شما برای “رئیس دروغگو و منفور دولت کودتا” سرنوشت دیگری پیش بینی می کنید؟

 

منبع: سحام نیوز