شانزده سال قبل امت حزب الله اعلام کردند که در برابر اهانت های روشنفکران به اسلام ناب محمدی سکوت نخواهند کرد، ظاهرا امت حزب الله وقتی سکوت نمی کند، هفته بعدش چهار تا جسد بغل خیابان پیدا می شود، نتیجه شکستن سکوت حزب الله همین قتلهای زنجیره ای بود.
پانزده سال قبل هم برادران حزب الله اعلام کردند دربرابر بی حرمتی های دانشجویان به ساحت مقدس نظام جمهوری اسلامی سکوت نخواهند کرد، نتیجه اش همین شد که سکوت شکسسته شد و چهار تا دانشجو از پشت بام کوی دانشجو با ندای هل من ناصر ینصرنی امت حزب الله ارشاد شدند به کف خیابان و برادران حزب الله با فداکاری تمام با چوب و چماق و نانچکو و زنجیر دانشجویان خواب آلود را از خواب غفلت بیدار کردند و آنها را فرستادند به زباله دانی تاریخ.
همین چهارده سال قبل آیت الله مصباح اعلام کرد که حتی جیک ثانیه هم در برابر توهین به امام زمان، خدا، پیغمبر، نایب برحق امام زمان، معاون نایب برحق امام زمان، امام اول تا دوازدهم شیعیان، فرزند امام رضا، مسئول خدمات کفشداری حرم امام رضا حتی یک لحظه هم تحمل نخواهد کرد و سکوت نخواهد کرد، نتیجه اتش هم همین شد که آقایی به نام سعید حنایی در مشهد، برای حفظ بیضه اسلام شانزده زن را دزدید و آنها را برای حفظ اخلاق به قتل رساند و چون خیلی آدم اخلاق دوستی بود، برای حفظ بیضه اسلام قبل از کشتن این زنان به آنها تجاوز کرد که مشکلات بکلی حل شود.
همین سیزده سال قبل بازهم آیت الله مصباح در مقابل اشاعه فحشا و منکرات اعلام کرد یک لحظه هم سکوت نخواهد کرد، در نتیجه تعدادی زن و شوهر در کرمان دستگیر شده و به اتهام داشتن روابط مشروع کشته شدند، بعدش هم وقتی به برادران ارزشی گفتند چرا این زن و شوهرها را کشتید، گفتند چون با هم رابطه داشتند، به آنها گفتند: خب، اینها زن و شوهر بودند، طبیعی بود که با هم رابطه داشته باشند. همین شد که برادران ارزشی تازه یادشان افتاد که زن و شوهر می توانند با هم رابطه داشته باشند.
اصلا چرا برویم وسط تاریخ، همین شش ماه قبل، انصار حزب الله و همین آقای محتشم رئیس شان و آقای علم الهدی امام جمعه مشهد و آقای طباطبایی نژاد امام جمعه اصفهان و آقای خاتمی امام جمعه تهران، اعلام کردند برادران حزب الله در برابر بی حجابان که عوامل دشمن هستند سکوت نخواهند کرد، در نتیجه بطری بطری سکوت شان شکسته شد و اسید پاشیده شد روی صورت خانمهای اصفهان.
البته، حالا قرار نیست تا ابد برایتان قصه بگویم. منظورم این است که این امت حزب الله وقتی تصمیم می گیرد سکوت نکند، همان هفته بعدش حداقل پنج نفر کشته می شوند. اصلا شوخی هم سرشان نمی شود. مثلا همین دیروز آقای سردار نقدی در واکنش به اظهارات حجاریان درباره عاشورا گفته که: “بسیج سکوت نخواهد کرد.“، سعیددددددددد! مواظب باش!
برخورد خودسرانه غیراسلامی
آقا! گونی سیب زمینی نیست که همه اش یک جنس باشد، هر کدامش یک شکل است و یک طعم و مزه دارد. طرف می گوید کجایی هستی؟ می گویم شیرازی، می گوید رضا را می شناسی؟ می گویم کدام رضا؟ می گوید رضا حسینی. می گویم یک دهم آدمهایی که من در شیراز می شناسم اسم شان اگر حسین رضایی نباشد، رضا حسینی است. می گوید همونی که با زنش اختلاف داره. می گویم: نصف رضا حسینی هایی که من می شناسم با زن شان اختلاف دارند. بعد برای اینکه آدرس را دقیق و دقیق بدهد، می گوید: همونی که اسم مادرش زهراست. می گویم: حداقل یک سوم آدمهایی که من می شناسم اسم مادرشان یا فاطمه است یا زهرا. یک طوری طرف حرف می زند انگار در شیراز فقط چهار تا آدم زندگی می کنند و همه را هم من باید بشناسم. یعنی گاهی اوقات اطلاعاتی که به آدم می دهند برای فهمیدن هیچ چیزی به درد نمی خورد. اصلا انگار یارو هیچی نگفته.
یک همکلاسی داشتم که حواسش پرت بود و همه چیز یادش می رفت. یک بار با جدیت در دانشکده ادبیات سراغم را گرفت و گفت “یکی از بچه های دانشکده مهندسی… شاید هم پزشکی، همونی که قدش متوسطه، البته اسمش دقیق یادم نیست، گفت فردا می آد خوابگاه تو….. البته یادم نیست گفت می آد خوابگاه تو، یا تو باید بری خوابگاه اون، فقط تو رو خدا یادت نره، من بهش قول دادم.” یعنی حالا من باید چه کنم؟ این همه کلمه که مصرف شد، تنها چیزی را که اضافه کرد، ابهام بود. طرف حرفی می زند که هیچ چیزی را روشن نمی کند. مثلا همین آقای محمد جعفر منتظری، رئیس دیوان عدالت اداری که دیروز در مورد اسیدپاش ها و برخوردهای عملی و فردی حزب اللهی ها گفته: « اسلام اجازه برخورد خودسرانه با مردم را نمی دهد.”
این حرف یعنی چی؟ اصلا اسلام کی هست؟ شوما اون را با من نیشان بده؟ شوما اسلامی؟ یک جوری حرف می زند انگار اسلام یکی است. پسر همین نمیرالمومنین، اسمش حسین بود، حسین جنتی، عضو سازمان مجاهدین خلق بود و اعضای تشکیلاتش ده تا مثل پدرش را ترور کرده بودند، پدرش هم که همین آیت الله جنتی بود، دستور کشتن پسرش را داد. ما که آنجا نبودیم، ولی راوی گفته. وقتی پدر و پسر هر دو به دلیل اعتقادات اسلامی می خواهند همدیگر را بکشند، چه کسی می تواند بگوید نظر اسلام چیست؟ القاعده معتقد است اسلام همانی است که او می گوید، و بخاطرش هم کشته می شود، داعش هم بخاطر اعتقاداتش سر می برد، نقدی و حزب اللهی های ایرانی هم بخاطر اعتقادات شان آدم می کشند و هم کشته می شوند، هیچ کدام هم به یک چیز اعتقاد ندارند، اگر شیعه ایرانی در سوریه در جنگ با داعش برای حفظ حرمین ائمه کشته شود خودش را شهید می داند، اگر داعشی ها هم در جنگ با شیعیانی که آنها کافر می دانند، اگر کشته بشوند فکر می کنند با سرسره رفتند بهشت وسط خشتک حوریان بهشتی. هر دو طرف قاتل و مقتول هم فکر می کنند اسلام یعنی خودشان.
این حرف مسخره است که کسی بگوید نظر اسلام چیست یا اسلام اجازه چیزی را می دهد یا نمی دهد. تو می توانی بگوئی اسلام از نظر من اجازه نمی دهد، یکی دیگر هم می گوید اسلام از نظر من اجازه می دهد. هر دو هم راست می گوئید، ولی احتمال بیشتر این است که هر دو دروغ بگویند. چطوری است که در مورد یک چیز روشن و مشخص مثل وضو، یکی معتقد است وضو گرفتن بر اساس همین قرآنی که یکی اش دست من است و یکی اش دست تو، این جوری درست است، و آن یکی فکر می کند یک جور دیگر درست است. هر دو هم خودشان را مسلمان می دانند. جالب است که براساس اعتقاادات نود درصد مسلمان ها، نود درصد دیگر همه شان به جهنم می روند. همه شان هم معتقدند فقط خودشان بهشت می روند. اصلا مگر یک میلیارد اهل سنت صد میلیون شیعه را مسلمان حساب می کنند که آقای رئیس دیوان عدالت اداری می گوید “اسلام اجازه برخورد خودسرانه را می دهد یا نمی دهد؟” مگر تو مصداق اسلامی؟
از این گذشته، کی گفته نمی دهد؟ مصباح که می گوید می دهد، احمد خاتمی و علم الهدی هم که می گویند می دهد، مجلس هم که تصویب کرده برای برخورد آمرین به معروف و ناهیان از منکر هیچ احتیاجی به قانون نیست، با همچین خرتوخر عظمایی کی گفته اسلام اجازه نمی دهد؟ اصلا چطوری است که اسلام به اعتقاد داعش اجازه سربریدن می دهد، اسلام به اعتقاد نواب صفوی اجازه ترور خودسرانه را توسط یک بچه طلبه 23 ساله می دهد، اسلام اجازه اعدام را در ایران می دهد، اسلام اجازه می دهد که در پاکستان ده مرد در ملاء عام به یک زن تجاوز کنند. کی گفته که اسلام اجازه برخورد خودسرانه را نمی دهد؟ نه که بخواهم بگویم اسلام بد است یا خوب است. اصلا اسلامی بیرون افراد و تاریخ وجود ندارد که ما بگوئیم اجازه می دهد یا نمی دهد.
از اینها گذشته، سوزان روشن و لیلا فروهر هم مسلمانند، ملا عمر و بن لادن هم مسلمان بودند، دیامز و کت استیونس هم مسلمان هستند، فاطمه رجبی و فاطمه آلیا هم مسلمانند، سروش و حجاریان هم مسلمان هستند، نقدی و احمد خاتمی هم که می خواهند آن دو نفر را بکشند، مسلمان هستند. اصلا بعضی وقتها فکر می کنی تعداد اسلام از تعداد مسلمان بیشتر است. در مورد اسلام هیچ چیزی را قطعی نمی شود گفت، الا اینکه مسلمان جماعت تنها قاعده ای را که نمی پذیرد قانون و قاعده است و اصولا مسلمان قبل از اینکه مسلمان باشد خودسر است، بخصوص مسلمان ایرانی.
مسجد و منبر
باریکلا علی لاریجانی، خوشم آمد، حسابی پوست وزیر دادگستری را کند و حالش را گرفت. یک جوری چسباندش به دیوار که اگر بخواهی بکنی اش تمام آجرهای دیوار فرومی ریزند. وزیر دادگستری رفته بود مجلس نطق کند، پنج دقیقه که حرف زد، علی لاریجانی به او تذکر داد که وقت ات دارد تمام می شود، وزیر دادگستری هم که انگار در دوره قبل از کشف ساعت زندگی می کند، گفت “من هنوز وارد بحث هم نشدم” علی لاریجانی هم نه گذاشت و نه برداشت، طرف را چنان صاف کرد که انگار تازه از اتوکشی برگشته، گفت “اینجا که منبر نیست، مجلس است”. خیلی خوشم آمد از چنین برخوردی. به نظرم واقعا شایان تقدیر است.
فقط اگر لاریجانی می توانست به نمایندگان مجلس تذکر بدهد که مجلس درست است که منبر نیست، ولی مهد کودک هم نیست که تا یک از یک چیزی خوششان نمی آید، دو دو می کنند و انگشت به هم می رسانند و رسائی شلوار کوچک زاده را جلوی بقیه می کشد پائین، یا مثلا به نمایندگان مجلس تذکر بدهد که مجلس هیئت امام حسین یا مسجد احمد بن موسی نیست که نمایندگان مجلس بیست نفری می نشینند روی موکت و لنگ شان را هوا می کنند و دمر کف زمین می خوابند یا با همدیگر لای صندلی ها قایم باشک بازی می کنند.
یا مثلا آقای لاریجانی به نمایندگان مجلس تذکر بدهد که مجلس میدان انقلاب یا خیابان چهارمردان قم نیست که تا یکی راست افراطی کرد علیه یکی دیگر، همه شان اهداف شان را بگیرند توی دست شان و حمله کنند به کسی که موجب افراطیگری آنها شده و وسط مسجد دویست نفری راهپیمایی کنند، انگار که جمعیتی از انسانهای نئاندرتال را برده باشی وسط دفتر گوگل ول کنی بروند بالای میز و صندلی و آویزان بشوند از سقف. یعنی می خواستم بگویم که مجلس علاوه بر اینکه منبر نیست، سبزه میدان هم نیست که آقای کوچک زاده هفته ای چهار روز آن وسط عربده بکشد و عملیات آکروباتیک انجام بدهد و کف به دهانش بیافتد و غش کند وسط جمعیت و رسائی و حسینیان دورش خط بکشند و فوت کنند و حمد و قل هوااله بخوانند یا آن یکی نماینده خرم آباد چماق لری اش را حواله کند به دشمنان اسلام و آن یکی نماینده مجلس سنگ پرت کند به طرف خبرنگار. یعنی می خواستم بگویم اظهارات آقای لاریجانی واقعا شایان تقدیر بود. واقعا که مجلس که منبر نیست، حالا تا یک هفته لیاخوف گورش را گم کرده و سری به مجلس نزده دلیل نمی شود که همگی زیرشان را خیس کنند و تشک ها را علی لاریجانی پهن کند وسط صحن مجلس که خشک بشود. همین!