مهدی و فائزه هاشمی نیازی به مقدمه و پیشگفتار ندارند. فارغ از زندگینامه و اتفاقات پیرامون شان، آنها فرزندان پدری هستند که روزگاری نه چندان دور، از نگاه خیلی ها کلیددار اعظم شهر بود. همین کافیست تا همه ی خبرهای بیت هاشمی، اهمیت زیادی نزد موافق و مخالف داشته باشد.
طرفداران رهبری دستگیری آنان را اتفاقی در راستای اجرای عدالت دستگاه قضایی کشور می دانند و با اشاره به نمونه های اینچنینی در طول سال های انقلاب و دستگیری فرزندان شخصیت های برجسته سیاسی و دینی کشور و حتی ادعای رضایت و خرسندی پدران از بازداشت پسران، این مسئله را امری عادی و کاملاً منطبق بر عدالت همیشگی نظام همراه با رأفت اسلامی می دانند. و البته هستند کسانی که این بازگشت را کلید خوردن فتنه ای جدید از سران فتنه برای انتخابات سال آینده تلقی کرده اند. برخی هم دستگیری مهدی و فائزه هاشمی را در راستای تقابل رهبری و هاشمی و تداوم حذف تدریجی وی از ساختار قدرت می دانند. گروهی دیگر حتی ورود هاشمی را به جمع مردم مظلوم و بی پناه و خانواده ی زندانیان سیاسی خوشامد گفته اند.
اما هاشمی رفسنجانی هنوز رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است حتی اگر خودش هم گفته باشد که میلی برای ماندن ندارد و “دوست دارد اعلام بازنشستگی کند”. بدون شک بازگشت مهدی به ایران با هماهنگی پدر و احتمالاً خواسته خود وی بوده است. به هر حال دیر یا زود این مسئله باید حل و فصل شود. تبعات عدم بازگشت پسر بسیار بیشتر از بازگشت او برای پدر خواهد بود. واقعیت این است که رفسنجانی در صفحه شطرنج سیاست، اشتباهات زیادی داشته است اما پس از پایان دوران ریاست جمهوری اش، فارغ از هیاهوهای حزبی و رسانه ای و برخی تندروی های انقلابی و اپوزیسیونی، همیشه سعی داشته مهره هایش را در صورت انجام یک بازی اشتباه، با توجه به وضع موجود، به جای درست برگرداند.
چه آن زمان که خود را برای نمایندگی مجلس ششم کاندیدا نموده بود و نهایتاً استعفا داد و چه پس از انتخابات ۸۸ وی درصدد برآمد مهره هایش را به گونه ای حرکت دهد که وجهه ی سیاسی اش را از آچمز شدن نجات دهد.
قطعاً آقای هاشمی از آنچه برای فرزندانش رقم خورده است خرسند نیست اما خوب می داند که اکنون به انجام بهترین حرکت نیاز دارد. وی شخصاً مهدی را روانه زندان می کند و در پاسخ به دستگیری فرزندانش می گوید که آن ها هم هیچ فرقی با بقیه ندارند؛ بقیه، اگر منظور همان مردم باشد یعنی وی می خواهد خود را جزئی از مردم بداند. از نگاه مردم وقتی تقابل پدران شکل بگیرد ناگزیر تقابل فرزندان هم پیش می آید. تا اینجای کار فرزندان رفسنجانی زندان را هم دیده اند اما فرزندان رهبری و مشخصاً مجتبی که اتهامات وارده به او هم کم نیست، بازخواست نشده اندکه هیچ، حتی پیدا کردن چند عکس متفاوت از آن ها در اینترنت آسان نیست.
مصاحبه ی فاطمه هاشمی بهترین بخش این شطرنج است. پدر را فردی همراه همیشگی مردم معرفی می کند و می گوید: “پدر من فردای انتخابات با همه ی ما اتمام حجت کردند و گفتند من می توانم مجیزگوی این ها شوم و شما بهترین زندگی را داشته باشید ولی اگر بخواهم راه درست را بروم و آنچه را انجام دهم که خدا می پسندد و حق است، فشارها روی شما زیاد می شود و بازداشت می شوید.” و نهایتاً اینکه فرزندان از پدر خواسته اند که شما نگران ما نشوید و راه درست را بروید.
اکبر هاشمی در ایامی که دیگر رئیس جمهور نیست و کاریزمای سیاسی سابق را هم ندارد و مهم تر از آن وضعیت اسفناک کشور را در همه ی زمینه ها می بیند، از هر اتفاق ناخواسته ای برای بهبود وجهه خود بهره می برد. اگر ایران به وضعیتی مشابه لیبی، عراق و یا حتی سوریه دچار شود، بدون شک او دوست دارد از دریچه ی قضاوت مردم، مهره هایش سفید و در خانه های سفید باشند.
عضو شورای سردبیری شارنیوز