چتر امنیتی دولت و شرکا بر سر فرهنگ

حامد احمدی
حامد احمدی

» حرف اول

فهرست و لینک مطالب نگاه اول در سال ۱۳۹۳ در پایین همین صفحه

وعده و اجرا؛ فاصله‌ی میان پیش از انتخابات و پس از انتخابات، در همین دو کلمه است. کاندیدایی که با وعده‌های بی‌شمار و مردم‌پسند می‌تواند محبوب بشود و رای جمع کند، با اجرایی نکردن همان وعده‌ها، محبوبیت و آرای‌ش را از دست می‌دهد. رای‌دهنده‌گان با رویای تحقق خواسته‌های‌شان رای می‌دهند و کاندیدای برگزیده هم با وعده‌های‌ش به مقام می‌رسد. در ایران اما، چهره‌های سیاسی به دنبال محوبیت دائمی هستند. فاصله‌ی میان روزهای قدرت نداشتن و دوران در قدرت بودن، هیچ‌گاه در ذهن فرد سیاسی پر نمی‌شود. مقام ریاست‌جمهوری که ظاهرا قدرت دوم کشور است، همیشه در اختیار کسانی بوده که خود را دائم در وضعیت تبلیغاتی می‌دیده‌اند. کاندیداهایی که رئیس‌ ِ جمهور شدن خودشان را باور ندارند و لحن سخن گفتن‌شان در دو زمان متفاوت، یکی است و تغییری نمی‌کند. برای همین جملات و عبارت‌های کلیدی “وعده‌های‌م را فراموش نکرده‌ام”، “بر سر عهده خود هستم” و البته “کسانی نمی‌گذارند وعده‌ها عملی بشوند” فصل مشترک رئیس‌جمهورهای متفاوت ایران بوده. از سیدمحمد خاتمی تا محمود احمدی‌نژاد و حسن روحانی با همین تم سخنان‌شان به عنوان رئیس جمهور را تنظیم کرده‌اند. حسن روحانی که در دوران تبلیغات انتخابات سال ۹۲، سعی کرده بود کاراکتری متفاوت از دیگر کاندیداها داشته باشد، حالا و امروز، تقریبا در همان‌جایی ایستاده که رئیس دولت قبلی بود. وعده‌های جذابی که هرگز به مرحله‌ی عمل نرسیده‌اند و در شکل بدتر، به ضد خود تبدیل شدند.

فهرست وعده‌های فرهنگی حسن روحانی هنوز در دست‌رس است. یک جدول جذاب با سرفصل‌هایی که می‌تواند در هر سرزمینی رای‌آور باشد. “آزادی رسانه‌ها”، “بازگرداندن فرهنگ به اهالی هنر”، “برداشتن چتر امنیتی از حوزه‌ی موسیقی و سینما” و “ دوری گزیدن از دولتی کردن فرهنگ”. عناوینی روشن و امروزی که بعد از دو سال هیچ‌کدام به سر منزل نرسیده‌اند و به جای آن، توجیهات جای‌شان را گرفته‌اند. از عدم نفوذ دولت در برخی حوزه‌ها تا زمان‌بر بودن اجرایی کردن وعده‌های دیگر. اما اگر دولت خاتمی می‌توانست سوار بر موج مظلومیت و هر نه روز یک بحران ِ معروف بشود، دولت روحانی نه تنها وعده‌های زمان انتخابات را فراموش کرده، که کاملا ضد آن و هم‌سو با نیروهای تندرو، فضای امنیتی حاکم بر فرهنگ و هنر را ادامه داده.

تعطیلی و لغو امتیاز نشریات و مجلات با این‌که در حوزه‌ی اختیار و قدرت قوه‌ی قضائیه است، اما در هنگام توقیف و سانسور و تهدید این قوه، قوه‌ی دیگر، دولت، نه تنها با رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران هم‌راهی نکرد که به نوعی برخورد قهرآمیز با آن‌ها را تایید کرد. سکوت تاییدآمیز روحانی و وزارت ارشادش بعد از توقیف روزنامه‌ی “مردم امروز” که حامی دولت بود، می‌تواند تصویری کامل باشد از فضای آزادی رسانه‌ها. جایی که روزنامه‌ای نزدیک به افکار و نظرات دولت، بعد از چند شماره، توقیف می‌شود و تیم فرهنگی قوه‌ی مجریه نه این اتفاق را محکوم می‌کند و نه شرایط را برای انتشار نشریه‌ای دیگر توسط آن گروه فراهم می‌آورد. با این وضع، تکلیف جریان‌های مستقل که خواهان گرفتن مجوز برای انتشار روزنامه و مجله هستند، روشن است. گروه‌هایی که یک‌سره غیرخودی و دور از دولت محسوب می‌شوند، به مرحله‌ی اولیه‌ی “آزادی رسانه‌ها”ی وعده داده شده هم نمی‌رسند. یعنی اساسا مجوزی برای انتشار خود پیدا نمی‌کنند تا به مرحله‌ی دوم و برخورد با قوه‌ی قضائیه و نیروهای امنیتی برسند.

بازگرداندن فرهنگ به اهالی هنر؛ این وعده که ظاهرش معنایی جز آزاد گذاشتن هنرمندان برای خلق و ارائه‌ی آثارشان ندارد، با روی کار آمدن دولت، شکل دیگری به خود گرفت. معنایی نو که توسط روحانی در سخن‌رانی‌اش با حضور هنرمندان از آن رونمایی شد. وظیفه‌ی خطیر ممیزی و سانسور به جای کارمندان دولت، به خود هنرمندان واگذار می‌شود. به این ترتیب، هنرمندی که نباید کاری جز آفریدن داشته باشد، در جای‌گاه ممیز آثار هم‌کاران‌ش قرار می‌گیرد. اتفاقی که به نوعی در شورای نمایش افتاد و کارگردان‌های سینما، افرادی مثل ابوالحسن داوودی، فیلم‌های هم‌کاران دیگرشان را سانسور می‌کردند تا جای تیغ تند و خشن کارمند دولتی را پنبه‌ی نرم هنرمند دیگری بگیرد. نتیجه اما یک‌سان است. حذف و سانسور فیلم‌های بی‌شماری که مجوز ساخت داشتند اما برای رسیدن به اکران باید بخش‌هایی از فیلم‌شان را حذف می‌کردند. سانسوری چنان فراگیر که صدای کارگردان‌های مستقلی مثل کاهانی را درآورد تا در کنفرانسی بگوید میزان ممیزی‌ها به قدری زیاد است که اگر به آن‌ها عمل کند، تایم فیلم‌ش با فیلم‌های کوتاه برابری می‌کند.

اتفاقی مشابه آن‌چه در سینما رخ داد، در یک قدمی بازار کتاب و ادبیات هم هست. طبق ایده‌ی تیم فرهنگی دولت روحانی، ممیزی توسط دولت انجام نخواهد شد و تمام مسئولیت انتشار کتاب به ناشر سپرده خواهد شد. به این ترتیب، دوباره کارمندان دولتی به مرخصی می‌روند تا کار حذف و سانسور توسط ناشران و نویسنده‌ها انجام بشود و اگر انتشاراتی قوانین و قواعد نانوشته را رعایت نکرد، مسئول پاسخ‌گویی به نهادهای دیگر مثل قوه‌ی قضائیه خواهد بود. ایده هنوز به اجرا نرسیده، رگه‌های امنیتی‌اش بیرون زد. تهمینه میلانی به خاطر چاپ یک فیلم‌نامه، به دادگاه فراخوانده شد تا عملا دولت با سلب مسئولیت از خودش، سانسور را نه به دست هنرمندان، که به دستان نهادهای قضایی و امنیتی بسپرد.

برداشتن چتر امنیتی از حوزه موسیقی و سینما؛ این وعده‌ی روحانی با افتادن یک حرف، حرف ِ ی، به اجرا رسید. در حقیقت این “چتر امنیت” بود که از حوزه‌ی موسیقی و سینما برداشته شد. هنرمندانی که مجوز اجرای کنسرت داشتند، دوباره با نیروهای ظاهرا خودسر و گروه‌های فشار مواجه شدند که نقش “ممیز آنلاین” را بازی می‌کنند. در کنسرت سالار عقیلی، نوازنده‌ی زن، در فاصله‌ی دو قطعه از صحنه پائین آورده می‌شود. چند دقیقه مانده به آغاز اجرای “عالیم قاسم‌اف”، کنسرت به شرط حذف نوازنده‌ی زن که دختر قاسم‌اف هم هست، اجازه‌ی اجرا پیدا می‌کند. همایون شجریان در اصفهان روی صحنه رفته که صدای “الله‌اکبر” بلند می‌شود. نوازنده‌های زن پائین آورده می‌شوند، مقنعه سرشان می‌کنند و چون این همه از ابتذال موسیقی کم نمی‌کند، کلا اجرای کنسرت متوقف می‌شود. دادستان مشهد شخصا کنسرت علی‌رضا قربانی را لغو می‌کند. انصار حزب‌الله مشهد بیانیه می‌دهد و می‌نویسد “اجازه نمی‌دهیم پایتخت مذهبی کشور با موسیقی به لجن کشیده می‌شود.” و دولت که سکوت کرده، کمی بعدتر، خود هم به صحنه می‌آید تا کمی در این “چتر امنیتی” نقش داشته باشد. مدیر کل دفتر موسیقی وزارت ارشاد وارد تالار می‌شود تا نوازنده‌ای جوان، “یاشار خسروی”، بدون دلیلی واضح اجازه‌ی حضور در صحنه را پیدا نکند و آوازخوان، “فرزاد فرزین”، مجبور بشود برنامه‌اش را با نوازنده‌ای دیگر روی صحنه ببرد. معاون وزیر ارشاد هم از محمدرضا شجریان می‌خواهد به نظام نزدیک بشود تا اجازه‌ی فعالیت داشته باشد.

رسانه‌ی حامی دولت- مردم امروز- توقیف می‌شود. فیلم‌های سینماگران هم‌سو- بهمن فرمان‌آرا و سامان مقدم- را از جشن‌واره کنار می‌گذارند. آوازخوانی که رئیس دولت در فیلم تبلیغاتی‌اش اعلام کرد به صدای‌ش ارادت دارد-محمدرضا شجریان- اجازه‌ی برگزاری کنسرت ندارد و باید خود را با معیارهای رسمی منطبق بکند. نویسنده‌ای که در جلسه‌ی سخن‌رانی روحانی در ردیف اول نشسته بود- محمود دولت‌آبادی- هنوز مجوز انتشار رمان‌‌ش را نگرفته. این تحقق وعده‌های حسن روحانی به خودی‌هایی‌ست که هر کدام به نوع و شکلی خود را به دولت نزدیک کردند یا دولت سعی کرد خود را به آن‌ها نزدیک بکند. دیگر تکلیف، بیرون مانده‌های دایره‌ی قسمت، روشن است. آن‌هایی که در تمام این سال‌ها سعی کرده‌اند مستقل باشند و مستقل بماند. به مهمانی‌های دولتی نروند و دست دولت‌مردی را نفشارند. دولت حسن روحانی که قرار بود فضای امنیتی را از بین ببرد، فضای امنیتی تازه‌ای را رقم می‌زند. فرهنگ به اشتراک قوه‌ی قضاییه، گروه‌های فشار و نیروهای خودسر. جایی که همه اجازه‌ی ورود به آن را دارند. از دادستان تا پیاده نظام‌های موتور سوار. از آزادی وعده داده‌ شده‌ی روحانی به هنرمندان چیزی نرسیده. دیگران اما برای حضور و مانور در حوزه‌ی فرهنگ آزاد ِ آزاد هستند. آن‌هایی که چتر امنیت بر سر دولت و حکومت هستند و چتر امنیتی بر سر فرهنگ و هنر.

فهرست و لینک مطالب نگاه اول در سال ۱۳۹۳

 

بهار

۲۱ فروردین تفاوت سینما گران فرانسه با ما - ۲۸ فروردین طلسم خوانندگی زنان شکست

۴ اردیبهشت مارکز و تنهایی آمریکای لاتین - ۲۵ اردیبهشت ترانه تیم ملی فوتبال درجام جهانی

۱ خرداد قره العین و حجاب - ۲۰ خرداد این تیم ایرانه

۲۵ خرداد ترانه های ملی برای جام جهانی - ۲۹ خرداد دخترانی که “ندا” شدند

 

تابستان

۱۲ تیر آبروی ما و تیراژ کتاب - ۶ شهریور هیولا در کانون نویسندگان

۱۳ شهریور راز ماندگاری - ۲۰ شهریور کتاب سوزان

 

پاییز

۲۷ آذر مرگ ندا و مرگ مرتضی

 

زمستان

۳ دی بچه ترون که می‌گن، کیه؟ - ۴ دی مرگ ناصری

۲۵ دی اعلامیه ای به رنگ خون دل برای “قلم - ۹ بهمن مرز آزادی و پرووکاسیون

۱۶ بهمن ایستاده ایم و دختران ما - ۲۳ بهمن دولت و هزار ضلعی سانسور

۳۰ بهمن تسلیم تهران، اعتراض برلین - ۷ اسفند آخرین ترانه

 ۱۴ اسفند نیکی و بدی،عیسی و یهودا