چه کار ابراهیم گلستان را دوست داشته باشیم و چه نه، او در قالب فیلمسازی که دو فیلم معتبر در تاریخ سینمای ایران دارد، آثاری ماندگار در عرصه مستند سازی عرضه کرده، و همچنین به عنوان یکی از مهم ترین قصه نویسان تاریخ ادبیات داستانی ایران، نامی ماندگار است. بهترین فیلم او که شاید در میان آثار سینمای ایران هم بهترین باشد، داستان کودکی را بازمی گوید که در یک تاکسی جا می ماند و می تواند باعث خوشبختی راننده تاکسی باشد، اما او این را درک نمی کند و از کودک می گذرد. این اتفاق دقیقاً برای خشت و آینه و سینمای ایران هم افتاد…
نگاه دوم: امیر عزتی
حکایت روشنفکر دره جنّی
ابراهیم گلستان، تنها مترجم، داستان نویس، کارگردان تئاتر، مستند ساز و صاحب دو فیلم داستانی با ارزش در تاریخ سینمای ایران نیست. او شاید یکی از نزدیک ترین نام ها به مفهوم واقعی روشنفکر در میان اهل هنر و اندیشه است. شاید نخستین ویژگی گلستان، اهمیت، نقش و تاثیرگذاری او بر کار بسیاری از فیلمسازان و داستان نویسان جوان است. نام های فراوانی را برده است و اهل سینما و ادبیات را بدان ها توجه داده است و جالب این که بر خلاف بیش تر هم نسلان خود، نگاه اش همواره متوجه نسلی پسین بوده است. فروغ فرخزاد، احمدرضا احمدی، ذکریا هاشمی و ناصر تقوایی و جمعی دیگر از قصه نویسان جوان نسل پس از او، تحت تاثیر اظهار نظرها و حرف هایش قرار داشته اند و از گفتار، نوشته ها و فیلم هایش اثر گرفته اند. شاید نسل جدید به دلیل فقدان مفهوم اطلاع رسانی در زمینه انتشار کتاب، حتی از چاپ مجموعه نظرها و نوشته هایش در کتاب گفته ها بی خبر مانده باشد و تنها در یکی دو سال اخیر به واسطۀ چاپ نوشته تند و تیز او درباره ناصر تقوایی- که اصلاً و ابداً نشانه مناسب و درخوری برای شناخت شخصیت هنری گلستان نیست- از وجود نویسنده و فیلمسازی به نام ابراهیم گلستان باخبر شده باشد.
نخستین مجموعه داستان کوتاه گلستان با نام آذر ماه آخر پاییز در سال 1328 منتشر شد و گلچین ترجمه های او در مجموعه کشتی شکسته ها که داستان هایی از ویلیام فاکنر، ارنست همینگوی، تورگنیف و دیگران را در بر می گرفت، در همین سال انتشار یافت. از توصیف مجموعه داستان اش همین بس که دو قصه آذر ماه آخر پاییز و میان دیروز و فردا در ردیف قصه های موفق ادبیات داستانی ایران اند و نه تنها نسبت به داستان نویسی آن روز ایران جهش نظر گیری را نشان می دهند، که در قیاس با امروز هم شایسته مکث و اعتنایند؛ و از اهمیت کار او در مقام مترجم، به این نکته اشاره می کنم که قصه برف های کلیمانجاروی ارنست همینگوی که در مجموعه کشتی شکسته ها به ترجمه گلستان منتشر شده، یکی از بهترین برگردان های همینگوی به زبان فارسی محسوب می شود. از ترجمه های دیگر او می توان به نمایش دون ژوان در جهنم اثر جورج برنارد شاو و اشعاری از پل الوار، نامه هایی از گوستاو فلوبر و زندگی خوش کوتاه فرانسیس مکومبر از همینگوی و هکلبری فین از مارک تواین اشاره کرد.
کار گلستان در مقام داستان نویس با کارهای دیگرش به اوج رسید: شکار سایه، جوی و دیوار و تشنه، مد و مه، خروس و اسرار گنج دره جنی [که از روی دومین فیلم بلند داستانی اش نوشته شده] همگی نمونه هایی معتبر و استادانه از ترکیب حال و هوای شاعرانه کهن با قصه نویسی مدرن است. قصه کوتاه، موجز و فوق العاده ماهی و جفتش در مجموعه جوی و دیوار و تشنه یکی از قلل قصه کوتاه ایرانی ست و جلوه ای کامل و دقیق از حضور یک تصویرساز و تصویرشناس ماهر و هوشمند در پشت داستان است. سه بند[پاراگراف] نخست قصه، دقیقاً متناسب با تداوم تدوینی به شکل- دور، متوسط، درشت- نگاشته شده و با نظمی منطقی به شیوه ترتیب سه نمای متفاوت[از نظر اندازه] که همواره دو ماهی را در مرکز توجه نگه داشته است، پای بند می ماند و با مهارت این شیوه را اجرا می کند.
مستندهای گلستان نیز نمونه هایی از تلفیق شاعرانگی بصری و روایی را به نمایش می گذارند. موج و مرجان و خارا و تپه های مارلیک، موفقیت کامل او را به عنوان ثبت کننده اسنادی شاعرانه و تغزلی از پیشروی خط لوله نفت در دل فضایی بدوی[در فیلم اول] و یافتن سنگواره هایی کهن به نشانه بازماندگانی از تمدن باستانی ایران[در فیلم دوم] خبر می دهند. حرکت های پیچیده و جذاب دوربین به ویژه در موج و مرجان و خارا، در کنار تدوین فوق العاده زیبای فیلم تسلط تکنیکی او را نشان می دهد و سبب می شود تا همواره نام او را به عنوان یکی از مهم ترین نام های عرصه مستند سازی ایران باقی بماند.
در اوایل دهه ۱۳۴۰، کوشش تنی چند از روشنفکران و فرهیختگان عرصه ادبیات برای یافتن جایگاهی ارزشمند در سینمای ایران، به خلق آثاری متفاوت انجامید. واقعیت این است که سینمای ایران در این دوره، تفریحی سخیف و سطح پایین محسوب می شد که تنها به لطف فیلم هایی چون شب نشینی در جهنم[موشق سروری، ساموئل خاچیکیان]، لات جوانمرد[مجید محسنی]، دزد بندر[احمد شیرازی] و فیلم هایی چون چهارراه حوادث، دلهره، فریاد نیمه شب و ضربت توانسته بود موفقیت تجاری کسب کند و تا حدی بینندگان همیشگی فیلم های هندی، عربی[عموماً مصری] و ایتالیایی و آمریکایی را با سینمای بومی آشتی دهد. در این میان روشنفکرانی چون فرخ غفاری که با سینمای جدی به خوبی آشنا یود، کوشید با فیلم هایی مثل جنوب شهر- که به نحوی مثله شده تحت عنوان رقابت در شهر نمایش داده شد- و شب قوزی پلی میان سینمای متفاوت و مردم ایجاد کند، اما در نهایت مخاطبی نیافت و ناچار به ساختن فیلمی نازل چون عروس کدومه؟ شد. گلستان البته با استودیوی شخصی اش سعی کرد فیلم های مورد علاقه اش را بسازد و در عین حال، عامه را هم جذب سینما کند. در واقع، گلستان با ساختن نخستین فیلم بلند سینمایی اش خشت و آینه[۱۳۴۴] موفق شد در زمینه های مختلفی هم تجربه کسب کند. خشت و آینه نخستین فیلم بود که به طریقۀ صدابرداری سر صحنه ساخته شد و با این فیلم برای اولین بار نام هایی مثل ذکریا هاشمی[که بعدها فیلم موفق سه قاپ را ساخت]، جمشید مشایخی، پرویز فنی زاده، منوچهر فرید و جلال مقدم[که در شب قوزی فیلمنامه نویس بود] و بسیاری دیگر در عرصه بازیگری شنیده شد، که این نام ها بعدها در سینمای ایران به عنوان بازیگران و کارگردان هایی موفق مطرح شدند. شاید برای نخستین بار بود که هم زمان با نمایش فیلمی ایرانی، بروشورهایی چاپ شد و در آن ها، گفت و گو با فیلمساز و مشخصات فیلم به همراه عکس هایی از آن در اختیار بیننده قرار گرفت[سنتی که پیش ترها با نمایش سریال های خارجی در ایران پا گرفته بود]. آگهی های تبلیغاتی خشت و آینه هم در نوع خود جالب توجه بود و تماشاگران را دعوت به تفکر و تعمق می کرد، بی آن که قصد فریب آنان را داشته باشد.
خشت و آینه درست زمانی اکران شد که هیاهوی سینمای آبگوشتی و گنج قارون، همه را به خود جلب کرده بود و این فیلم نتوانست – حتی در نزد منتقدان- محبوبیتی در خور بیابد. اما امروز، فیلم چه از نظر تکنیکی و چه از نظر مضمون قابل توجه و غافلگیر کننده اش، بی اغراق از بهترین های تاریخ سینمای ایران است و فصل پایانی آن[جدا شدن مرد از زن و قال گذاشتن اش در پرورشگاه] به یکی از مهم ترین نشانه های تاثیر سینمای مدرن بر کار فیلمسازان ایرانی بدل شده است.
گلستان پس از خشت و آینه تاکنون تنها یک فیلم بلند دیگر ساخته است. فیلمی غریب، مرموز و حیرت آور، با یک پیش گویی مستقیم و آشکار از حوادثی که بعداً در ایران به وقع پیوست. اسرار گنج دره جنی حکایت یک روستایی ساده دل است، که تصادفاً گنچی پیدا می کند و با پول های به دست آمده از فروش آن برای خود همه چیز می سازد، اما در نهایت زلزله ای نابهنگام کاخ رویاهای او را فرو می ریزد و او ناچار به ترک محیط خود می شود. فیلم به وضوح و روشنی، تحولی را پیش بینی می کند که در راه است. البته اسرار گنج دره جنی در سال ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ فیلمبرداری شده و به طور محدود در سال ۱۳۵۳ به نمایش عمومی در آمده است، اما تمام اشاره های آشکار فیلم به موقعیت اجتماعی ایران و وضعیتی نظر دارد که چند سال بعد به شکل انقلاب در ایران شاهد آن بودیم. حضور ابراهیم صهبا به عنوان شاعر دربار در فصل معروف میهمانی، همچنین توقیف فیلم بعد از نخستین اکران اش و دستگیری ابراهیم گلستان، از حوادثی ست که پس از اسرار گنج دره جنی روی داده و شاید یکی از دلایلی بود که سبب رفتن او از ایران و اقامت دائمی اش در انگلستان شد.
گلستان سال هاست که در انگلستان زندگی می کند، ولی هرگاه فرصتی پیش آمده و مطلبی از او در نشریات به چاپ رسیده، نشانه ای از ترواش آن ذهن خلاق امکان دیده شدن یافته و نثر و شیوه و نگاه خاص و منحصر به فرد او به دنیا[جسورانه لغت حقیری برای توصیف این نگاه است] آگاهان را جذب کرده است. نوشته او درباره مرگ دوست اش مهدی اخوان ثالث، نامه اش به عباس کیارستمی، نامه اش به احمدرضا احمدی درباره مشاهدات اش از غارت خانه مصدق در مرداد ۱۳۳۲ و پس از کودتای ۲۸ مرداد، همه و همه نشانه هایی از حضور یک روشنفکر، هنرمند، ادیب و فیلمساز با سابقه را می نمایاند. در سال های اخیر، تنها کتاب گفته ها از او منتشر شده که حاوی نوشته های قدیمی اش در مطبوعات، متن کامل گفت و گویش با قاسم هاشمی نژاد و هم چنین سخنرانی مفصل اش برای دانشجویان دانشگاه شیراز است. او در آن سخنرانی از منظر یک هنرمند، تکه هایی از تاریخ را کنار هم می چیند و از ورای آن ها، تمدن و فرهنگ چند صد ساله اروپایی را اشاره وار بر می شمرد. توضیحی که شاید برای هر خواننده فرهنگ دوست و علاقمند به تاریخ هنر، قابل تامل باشد.
چه کار ابراهیم گلستان را دوست داشته باشیم و چه نه، او در قالب فیلمسازی که دو فیلم معتبر در تاریخ سینمای ایران دارد، آثاری ماندگار در عرصه مستند سازی عرضه کرده، و همچنین به عنوان یکی از مهم ترین قصه نویسان تاریخ ادبیات داستانی ایران، نامی ماندگار است. بهترین فیلم او که شاید در میان آثار سینمای ایران هم بهترین باشد، داستان کودکی را بازمی گوید که در یک تاکسی جا می ماند و می تواند باعث خوشبختی راننده تاکسی باشد، اما او این را درک نمی کند و از کودک می گذرد. این اتفاق دقیقاً برای خشت و آینه و سینمای ایران هم افتاد. امید که برای قصه های او و بیش از آن، برای شخصیت و دانش و تفکرش، چنین حادثه تلخی رخ ندهد.
فضای این فیلم که در سال ۱۹۶۵ ساخته شده را با شب[۱۹۶۲] میکل آنجلو آنتونیونی مقایسه کنید تا سترگ بودن دستاورد یک فیلمساز ایرانی را در اولین فیلمش دریابید.
پانوشت:
۱- این نوشته اولین بار در شماره ویژه صد سالگی سینمای ایران در ماهنامه فیلم و هنر[شماره شهریور ماه ۱۳۷۹] و پیش از انتشار کتاب نوشتن با دوربین منتشر شده بود.
۲- برای خواندن کارهایی از ابراهیم گلستان در وب از لینک های زیر استفاده کنید:
ماهی و جفتش http://www.iranian.com/Arts/1999/June/Maahi/index.html
اسرار گنج دره جنی http://www.iranian.com/Golestan/2004/August/Ganj/index.html
یادگار سپرده http://www.iranian.com/EbrahimGolestan/2002/February/EB/index.html
If truth be mud http://www.iranian.com/Arts/2001/June/Golestan/index.html
Eprime http://www.iranian.com/Features/Dec98/Eprime/index.html
هوشنگ پیرنیا، نقاش http://www.iranian.com/History/Aug98/Golestan/index.html
بیست و هشت پنج سی و دو http://www.iranian.com/History/Aug98/Golestan/index.html