خشت و آینه ♦ چهار فصل

نویسنده
امیر عزتی

po_ezati_01.jpg

چه کار ابراهیم گلستان را دوست داشته باشیم و چه نه، او در قالب فیلمسازی که دو فیلم معتبر در تاریخ سینمای ایران ‏دارد، آثاری ماندگار در عرصه مستند سازی عرضه کرده، و همچنین به عنوان یکی از مهم ترین قصه نویسان تاریخ ‏ادبیات داستانی ایران، نامی ماندگار است. بهترین فیلم او که شاید در میان آثار سینمای ایران هم بهترین باشد، داستان ‏کودکی را بازمی گوید که در یک تاکسی جا می ماند و می تواند باعث خوشبختی راننده تاکسی باشد، اما او این را درک ‏نمی کند و از کودک می گذرد. این اتفاق دقیقاً برای خشت و آینه و سینمای ایران هم افتاد…‏

golestane1.jpg

نگاه دوم: امیر عزتی

‎ ‎حکایت روشنفکر دره جنّی‎ ‎

ابراهیم گلستان، تنها مترجم، داستان نویس، کارگردان تئاتر، مستند ساز و صاحب دو فیلم داستانی با ارزش در تاریخ ‏سینمای ایران نیست. او شاید یکی از نزدیک ترین نام ها به مفهوم واقعی روشنفکر در میان اهل هنر و اندیشه است. ‏شاید نخستین ویژگی گلستان، اهمیت، نقش و تاثیرگذاری او بر کار بسیاری از فیلمسازان و داستان نویسان جوان است. ‏نام های فراوانی را برده است و اهل سینما و ادبیات را بدان ها توجه داده است و جالب این که بر خلاف بیش تر هم ‏نسلان خود، نگاه اش همواره متوجه نسلی پسین بوده است. فروغ فرخزاد، احمدرضا احمدی، ذکریا هاشمی و ناصر ‏تقوایی و جمعی دیگر از قصه نویسان جوان نسل پس از او، تحت تاثیر اظهار نظرها و حرف هایش قرار داشته اند و از ‏گفتار، نوشته ها و فیلم هایش اثر گرفته اند. شاید نسل جدید به دلیل فقدان مفهوم اطلاع رسانی در زمینه انتشار کتاب، ‏حتی از چاپ مجموعه نظرها و نوشته هایش در کتاب گفته ها بی خبر مانده باشد و تنها در یکی دو سال اخیر به واسطۀ ‏چاپ نوشته تند و تیز او درباره ناصر تقوایی- که اصلاً و ابداً نشانه مناسب و درخوری برای شناخت شخصیت هنری ‏گلستان نیست- از وجود نویسنده و فیلمسازی به نام ابراهیم گلستان باخبر شده باشد.‏

نخستین مجموعه داستان کوتاه گلستان با نام آذر ماه آخر پاییز در سال 1328 منتشر شد و گلچین ترجمه های او در ‏مجموعه کشتی شکسته ها که داستان هایی از ویلیام فاکنر، ارنست همینگوی، تورگنیف و دیگران را در بر می گرفت، ‏در همین سال انتشار یافت. از توصیف مجموعه داستان اش همین بس که دو قصه آذر ماه آخر پاییز و میان دیروز و ‏فردا در ردیف قصه های موفق ادبیات داستانی ایران اند و نه تنها نسبت به داستان نویسی آن روز ایران جهش نظر ‏گیری را نشان می دهند، که در قیاس با امروز هم شایسته مکث و اعتنایند؛ و از اهمیت کار او در مقام مترجم، به این ‏نکته اشاره می کنم که قصه برف های کلیمانجاروی ارنست همینگوی که در مجموعه کشتی شکسته ها به ترجمه گلستان ‏منتشر شده، یکی از بهترین برگردان های همینگوی به زبان فارسی محسوب می شود. از ترجمه های دیگر او می توان ‏به نمایش دون ژوان در جهنم اثر جورج برنارد شاو و اشعاری از پل الوار، نامه هایی از گوستاو فلوبر و زندگی خوش ‏کوتاه فرانسیس مکومبر از همینگوی و هکلبری فین از مارک تواین اشاره کرد.‏

کار گلستان در مقام داستان نویس با کارهای دیگرش به اوج رسید: شکار سایه، جوی و دیوار و تشنه، مد و مه، خروس ‏و اسرار گنج دره جنی [که از روی دومین فیلم بلند داستانی اش نوشته شده] همگی نمونه هایی معتبر و استادانه از ‏ترکیب حال و هوای شاعرانه کهن با قصه نویسی مدرن است. قصه کوتاه، موجز و فوق العاده ماهی و جفتش در ‏مجموعه جوی و دیوار و تشنه یکی از قلل قصه کوتاه ایرانی ست و جلوه ای کامل و دقیق از حضور یک تصویرساز و ‏تصویرشناس ماهر و هوشمند در پشت داستان است. سه بند[پاراگراف] نخست قصه، دقیقاً متناسب با تداوم تدوینی به ‏شکل- دور، متوسط، درشت- نگاشته شده و با نظمی منطقی به شیوه ترتیب سه نمای متفاوت[از نظر اندازه] که همواره ‏دو ماهی را در مرکز توجه نگه داشته است، پای بند می ماند و با مهارت این شیوه را اجرا می کند.‏

مستندهای گلستان نیز نمونه هایی از تلفیق شاعرانگی بصری و روایی را به نمایش می گذارند. موج و مرجان و خارا و ‏تپه های مارلیک، موفقیت کامل او را به عنوان ثبت کننده اسنادی شاعرانه و تغزلی از پیشروی خط لوله نفت در دل ‏فضایی بدوی[در فیلم اول] و یافتن سنگواره هایی کهن به نشانه بازماندگانی از تمدن باستانی ایران[در فیلم دوم] خبر می ‏دهند. حرکت های پیچیده و جذاب دوربین به ویژه در موج و مرجان و خارا، در کنار تدوین فوق العاده زیبای فیلم تسلط ‏تکنیکی او را نشان می دهد و سبب می شود تا همواره نام او را به عنوان یکی از مهم ترین نام های عرصه مستند ‏سازی ایران باقی بماند.‏

در اوایل دهه ۱۳۴۰، کوشش تنی چند از روشنفکران و فرهیختگان عرصه ادبیات برای یافتن جایگاهی ارزشمند در ‏سینمای ایران، به خلق آثاری متفاوت انجامید. واقعیت این است که سینمای ایران در این دوره، تفریحی سخیف و سطح ‏پایین محسوب می شد که تنها به لطف فیلم هایی چون شب نشینی در جهنم[موشق سروری، ساموئل خاچیکیان]، لات ‏جوانمرد[مجید محسنی]، دزد بندر[احمد شیرازی] و فیلم هایی چون چهارراه حوادث، دلهره، فریاد نیمه شب و ضربت ‏توانسته بود موفقیت تجاری کسب کند و تا حدی بینندگان همیشگی فیلم های هندی، عربی[عموماً مصری] و ایتالیایی و ‏آمریکایی را با سینمای بومی آشتی دهد. در این میان روشنفکرانی چون فرخ غفاری که با سینمای جدی به خوبی آشنا ‏یود، کوشید با فیلم هایی مثل جنوب شهر- که به نحوی مثله شده تحت عنوان رقابت در شهر نمایش داده شد- و شب ‏قوزی پلی میان سینمای متفاوت و مردم ایجاد کند، اما در نهایت مخاطبی نیافت و ناچار به ساختن فیلمی نازل چون ‏عروس کدومه؟ شد. گلستان البته با استودیوی شخصی اش سعی کرد فیلم های مورد علاقه اش را بسازد و در عین حال، ‏عامه را هم جذب سینما کند. در واقع، گلستان با ساختن نخستین فیلم بلند سینمایی اش خشت و آینه[۱۳۴۴] موفق شد در ‏زمینه های مختلفی هم تجربه کسب کند. خشت و آینه نخستین فیلم بود که به طریقۀ صدابرداری سر صحنه ساخته شد و ‏با این فیلم برای اولین بار نام هایی مثل ذکریا هاشمی[که بعدها فیلم موفق سه قاپ را ساخت]، جمشید مشایخی، پرویز ‏فنی زاده، منوچهر فرید و جلال مقدم[که در شب قوزی فیلمنامه نویس بود] و بسیاری دیگر در عرصه بازیگری شنیده ‏شد، که این نام ها بعدها در سینمای ایران به عنوان بازیگران و کارگردان هایی موفق مطرح شدند. شاید برای نخستین ‏بار بود که هم زمان با نمایش فیلمی ایرانی، بروشورهایی چاپ شد و در آن ها، گفت و گو با فیلمساز و مشخصات فیلم ‏به همراه عکس هایی از آن در اختیار بیننده قرار گرفت[سنتی که پیش ترها با نمایش سریال های خارجی در ایران پا ‏گرفته بود]. آگهی های تبلیغاتی خشت و آینه هم در نوع خود جالب توجه بود و تماشاگران را دعوت به تفکر و تعمق می ‏کرد، بی آن که قصد فریب آنان را داشته باشد.‏

خشت و آینه درست زمانی اکران شد که هیاهوی سینمای آبگوشتی و گنج قارون، همه را به خود جلب کرده بود و این ‏فیلم نتوانست – حتی در نزد منتقدان- محبوبیتی در خور بیابد. اما امروز، فیلم چه از نظر تکنیکی و چه از نظر مضمون ‏قابل توجه و غافلگیر کننده اش، بی اغراق از بهترین های تاریخ سینمای ایران است و فصل پایانی آن[جدا شدن مرد از ‏زن و قال گذاشتن اش در پرورشگاه] به یکی از مهم ترین نشانه های تاثیر سینمای مدرن بر کار فیلمسازان ایرانی بدل ‏شده است. ‏

golestane2.jpg


گلستان پس از خشت و آینه تاکنون تنها یک فیلم بلند دیگر ساخته است. فیلمی غریب، مرموز و حیرت آور، با یک پیش ‏گویی مستقیم و آشکار از حوادثی که بعداً در ایران به وقع پیوست. اسرار گنج دره جنی حکایت یک روستایی ساده دل ‏است، که تصادفاً گنچی پیدا می کند و با پول های به دست آمده از فروش آن برای خود همه چیز می سازد، اما در نهایت ‏زلزله ای نابهنگام کاخ رویاهای او را فرو می ریزد و او ناچار به ترک محیط خود می شود. فیلم به وضوح و روشنی، ‏تحولی را پیش بینی می کند که در راه است. البته اسرار گنج دره جنی در سال ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ فیلمبرداری شده و به ‏طور محدود در سال ۱۳۵۳ به نمایش عمومی در آمده است، اما تمام اشاره های آشکار فیلم به موقعیت اجتماعی ایران و ‏وضعیتی نظر دارد که چند سال بعد به شکل انقلاب در ایران شاهد آن بودیم. حضور ابراهیم صهبا به عنوان شاعر ‏دربار در فصل معروف میهمانی، همچنین توقیف فیلم بعد از نخستین اکران اش و دستگیری ابراهیم گلستان، از حوادثی ‏ست که پس از اسرار گنج دره جنی روی داده و شاید یکی از دلایلی بود که سبب رفتن او از ایران و اقامت دائمی اش ‏در انگلستان شد.‏

گلستان سال هاست که در انگلستان زندگی می کند، ولی هرگاه فرصتی پیش آمده و مطلبی از او در نشریات به چاپ ‏رسیده، نشانه ای از ترواش آن ذهن خلاق امکان دیده شدن یافته و نثر و شیوه و نگاه خاص و منحصر به فرد او به ‏دنیا[جسورانه لغت حقیری برای توصیف این نگاه است] آگاهان را جذب کرده است. نوشته او درباره مرگ دوست اش ‏مهدی اخوان ثالث، نامه اش به عباس کیارستمی، نامه اش به احمدرضا احمدی درباره مشاهدات اش از غارت خانه ‏مصدق در مرداد ۱۳۳۲ و پس از کودتای ۲۸ مرداد، همه و همه نشانه هایی از حضور یک روشنفکر، هنرمند، ادیب و ‏فیلمساز با سابقه را می نمایاند. در سال های اخیر، تنها کتاب گفته ها از او منتشر شده که حاوی نوشته های قدیمی اش ‏در مطبوعات، متن کامل گفت و گویش با قاسم هاشمی نژاد و هم چنین سخنرانی مفصل اش برای دانشجویان دانشگاه ‏شیراز است. او در آن سخنرانی از منظر یک هنرمند، تکه هایی از تاریخ را کنار هم می چیند و از ورای آن ها، تمدن ‏و فرهنگ چند صد ساله اروپایی را اشاره وار بر می شمرد. توضیحی که شاید برای هر خواننده فرهنگ دوست و ‏علاقمند به تاریخ هنر، قابل تامل باشد. ‏

چه کار ابراهیم گلستان را دوست داشته باشیم و چه نه، او در قالب فیلمسازی که دو فیلم معتبر در تاریخ سینمای ایران ‏دارد، آثاری ماندگار در عرصه مستند سازی عرضه کرده، و همچنین به عنوان یکی از مهم ترین قصه نویسان تاریخ ‏ادبیات داستانی ایران، نامی ماندگار است. بهترین فیلم او که شاید در میان آثار سینمای ایران هم بهترین باشد، داستان ‏کودکی را بازمی گوید که در یک تاکسی جا می ماند و می تواند باعث خوشبختی راننده تاکسی باشد، اما او این را درک ‏نمی کند و از کودک می گذرد. این اتفاق دقیقاً برای خشت و آینه و سینمای ایران هم افتاد. امید که برای قصه های او و ‏بیش از آن، برای شخصیت و دانش و تفکرش، چنین حادثه تلخی رخ ندهد.‏

‏ فضای این فیلم که در سال ۱۹۶۵ ساخته شده را با شب[۱۹۶۲] میکل آنجلو آنتونیونی مقایسه کنید تا سترگ بودن ‏دستاورد یک فیلمساز ایرانی را در اولین فیلمش دریابید.‏

پانوشت:‏

‏۱- این نوشته اولین بار در شماره ویژه صد سالگی سینمای ایران در ماهنامه فیلم و هنر[شماره شهریور ماه ۱۳۷۹] و ‏پیش از انتشار کتاب نوشتن با دوربین منتشر شده بود.‏

‏۲- برای خواندن کارهایی از ابراهیم گلستان در وب از لینک های زیر استفاده کنید:‏

ماهی و جفتش ‏http://www.iranian.com/Arts/1999/June/Maahi/index.html

اسرار گنج دره جنی ‏http://www.iranian.com/Golestan/2004/August/Ganj/index.html

یادگار سپرده ‏http://www.iranian.com/EbrahimGolestan/2002/February/EB/index.html

If truth be mud‏ ‏http://www.iranian.com/Arts/2001/June/Golestan/index.html

Eprime‏ ‏http://www.iranian.com/Features/Dec98/Eprime/index.html

هوشنگ پیرنیا، نقاش ‏http://www.iranian.com/History/Aug98/Golestan/index.html

بیست و هشت پنج سی و دو ‏http://www.iranian.com/History/Aug98/Golestan/index.html