خلیل حسین
حضور محمد مرسی رئیس جمهور برکنارشده مصر در اجلاس سازمان همکاریهای اسلامی در سال گذشته در تهران، بهانه مناسبی برای گمانهزنی و پیشبینی در مورد امکان نزدیکی ایران با مصر و برقراری مجدد روابط دیپلماتیک دو کشور پس از توقفی طولانی مدت بود. محور بیشتر آن تحلیلها، حکومت اخوان در قاهره و بررسی چگونگی تعامل حکومت اسلامی ایران با آن بود. علاوه بر این، در آن زمان عوامل و زمینههای دیگری هم وجود داشت که دو کشور را به هم نزدیک مینمود که میتوان از نوع تعامل این دو کشور با دیگر قدرتهای منطقه مانند ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس نام برد.
ایران پس از بررسی ضرر و زیان موج اول جنبشهای عربی بهویژه در مصر برای خود، به این نتیجه رسید که باید به آنها نزدیک شود. ایران میتوانست از مصر به عنوان بازیگر مهمی در منطقه برای مقابله با تهدیدکنندگان منافعش و برای مواجهه با هر نیروی مانع سر راه سیاستهای خود در منطقه استفاده کند، بههمین خاطر گامهای بزرگی برای نزدیکی به مصر برداشت، اما عکس العمل طرف مقابل در حد و اندازه اقدامات ایران نبود. در مورد ایران هنوز مسائلی وجود داشت که مصر نسبت به آنها مطمئن نبود. میتوان حرکت دست به عصا و محتاطانه مصر در آن زمان را از این منظر تفسیر کرد.
از آن سو ایران قصد داشت از طریق برقراری رابطه با مصر اهدافی چون خنثی نمودن سیاست این کشور در بحران سوریه یا کندنمودن تحرک این کشور را پیگیری نماید. ایران سوریه را میدان نبرد استراتژیک خود با غرب و طیفهای مختلف آن میدانست. بنابراین سقوط اخوان در مصر را میتوان خسارتی بزرگ برای ایران به حساب آورد که به سختی میتوان در وضعیت کنونی منطقه جایگزینی برای آن پیدا کرد. هر چند ایران در سیاست خارجی خود بویژه در قضیه سوریه موفقیتهایی نسبی داشته است، اما شکست و خسارتی که در سقوط اخوان برای خود میبیند، موجب تردید آشکار این کشور در اظهارنظر و موضعگیری در قبال حوادث مصر و همچنین نسبت به موج جدید این کشور شده است.
علیرغم اینکه ایران به پراگماتیک بودن در مواجهه با مسائل منطقهای و بین المللی شناخته میشود، ولی تاکنون نتوانسته موضع شفافی در قبال حوادث مصر بگیرد، برعکس ترکیه به صورت قاطع و روشن از اخوان حمایت نموده است. ابهام در موضع ایران ناشی از نگاه حاکم بر سیاست خارجی ایران است. ایران برای ورود به چنین مسائلی معیارهایی چون اسلامی یا غیراسلامی بودن لحاظ میکند؛ به عنوان مثال سعی نموده قضیه فلسطین محدود به مسئله اعراب و اسرائیل نشود یا از پروندههایی که به نحوی ارتباط ملی، فرهنگی یا تمدنی با ایران دارد (مانند تضاد عربی، فارسی و عثمانی) بهرهبرداری نماید.
ترکیب سیاسی مصر بعد از اخوان به گونهای است که ایران را دچار سردرگمی سیاسی خواهد کرد. آغاز اختلاف مصر با ترکیه به معنی نزدیک شدن بیش از پیش این کشور به سعودی است که به عنوان عاملی بازدارنده بر سر راه برقراری روابط، حتا نصفه نیمه، تهران و قاهره خواهد بود. این وضعیت ایران را وادار خواهد نمود تا برای مقابله اقدامات تحریکآمیز قدرتهای متعدد منطقه ازجمله کشورهای حاشیه خلیج فارس به فکر یافتن گزینههای دیگری باشد.
ایران در سال گذشته توانست با برخی کشورها روابطی در سطح مقامات عالیرتبه و از نوع پراگماتیک برقرار نماید و نتایج چشمگیری هم از این لحاظ به دست آورد. برای نمونه توانست از طریق حزب عدالت و توسعه با اخوان ترکیه پیمان ببندد، به صورت علنی به اخوان مصر و تا حدودی به اخوان اردن نزدیک شود، در حین اینکه در قضیه سوریه همچنان از بشار اسد دفاع و با اخوان و حامیانش مخالفت کرد، اما مجموعه عوامل و اتفاقات اخیر، فضایی منفی را ایجاد نموده که با توجه به ترکیب جدید نیروهای سیاسی و اجتماعی مصر امکان نزدیکی مجدد تهران با قاهره را مشکل مینماید.
سیاست خارجی مصر در زمان انور سادات و حسنی مبارک، از این کشور قطبی قوی برای مقابله با سیاست خارجی ایران ساخته بود. مصر همچنین به عنوان وزنهای برای ایجاد موازنه در میان کشورهای عربی منطقه برای مواجهه با دیگر قدرتها مانند ترکیه و ایران به شمار میرفت. از این به بعد قاهره برای اعاده نقش و محوریت خود در منطقه سیاست جدیدی در پی خواهد گرفت که این خود به عنوان عامل دیگری برای افزایش شکاف ایران و مصر باشد.
خلاصه اینکه اهداف استراتژیک خارجی ایران و مصر با هم متفاوت است و در برخی مواقع نیز حالت تحریکآمیز به خود میگیرد. بنابراین در وضعیت کنونی برقراری روابط ایران و مصر، حتی به صورت صوری، بسیار مشکل و فائق آمدن بر آن مستلزم پرداخت هزینههای سنگین است.
منبع: سایت میدل ایست، 26 اوت