قا ب♦ چهارفصل

نویسنده
شهلا گروسی

در سال 1944 یک جوان بیست ساله فرانسوی برای خدمت سربازی به ویتنام فرستاده شد. حضور چهار ساله وی در ‏هندو چین برای وی نشان صلیب جنگ را به ارمغان آورد، اما وی را ضعیف و شکننده کرد. 120 روز اسارت به دست ‏ویت کنگ ها و ابتلای به وبا از او انسانی ساخت که بعدها مجبور شد از کار بدنی چشم پوشی کند. پس از ترخیص از ‏خدمت سربازی به نقاشی رو آورد و در طول چند هفته بیش از 600 طرح کشید. اما فقط با 39 عدد آنها و مقدار کمی ‏پول در 1952 به پاریس رفت. جایی که اولین کارتونش در شماره 193 مجله پاری ماچ چاپ شد و تا 17 سال بعد که ‏به خواست خود چشم از جهان فرو بست، تبدیل به پای ثابت نشریات هفتگی و ماهانه و یکی از کارتونیست های مشهور ‏فرانسوی شد. مردی به نام ژان موریس بُسک….‏

bosk1.jpg

‎ ‎ستایشگر سفیدی کاغذ‏‎ ‎

درباره “بُسک”‏

‏”ژان موریس بُسک” متولد 1924 شهر “نیم” فرانسه، چهار سال از دوران جوانی اش را (سال 1944 تا 1948) به ‏عنوان سرباز در هندوچین گذراند. تجربه جنگ جهانی دوم و به دنبال آن جنگ هندوچین نسلی از هنرمندان و ‏کارتونیست های بدبین و تلخ اندیش را در فرانسه پرورد که “بسک” در کارتون، از شاخص ترین آن ها بود. تأثیر ‏مستقیم این دوران را می توان در آثارمتعددی که نظامیان را به سخره گرفته مشاهده کرد. شاید که نگاه هجوآمیز دائم اش ‏به حماقت های انسانی هم، ریشه در همان چهار سال داشته باشد. در هر حال بسک از سال 1952 مشغول طراحی ‏کارتون در نشریات مختلف شد و به سرعت سبک و سیاق خاص خود را یافت، پیشرفت داد و جایگاه اش را در کارتون ‏فرانسه و اروپا مستحکم کرد. همزمان با شاوال و سامپه آشنا شد که کارتون اروپا و جهان را درآن زمان تحت تآثیر ‏سبک و نگاه خود قرار دادند. آثار بسک در نشریات معتبری مانند “پاری ماچ”، “لوموند”، “پانچ” و “اسکوایر” به چاپ ‏می رسیدند.‏

bosk2.jpg

معمولاً در بررسی آثار کارتونیست های تلخ اندیش مطرح نسل جدید چند نام به عنوان الگو و الهام بخش بیش از همه ‏تکرار می شود: توپور، شاوال، سینه، گورمه لن… و “بُسک”. تلخی نگاه “بسک” از جنس هنرمندانی مثل “توپور” و ‏‏”کاردون” نیست یا لااقل شیوه بروز یکسانی ندارد. او بدبینی اش را با ایده های انتزاعی و سیاه به نمایش نمی گذارد، ‏آثار “بسک” اصولاً کمتر انتزاعی و بیشتر روایی اند. تلخی او در قالب داستانک های سیاه و اغلب خنده دار جریان می ‏یابد و تأکید بر این سیاهی نه با تراکم خطوط در هم تنیده و افزودن لکه و رنگ و نقش که با حذف تمام عناصر فرعی و ‏خالی کردن صحنه صورت می گیرد تا فقط عناصر اصلی ایده، فرصت خودنمایی بیابند. از همین رو “بسک” را استاد ‏‏”حذف” و “پرهیز از افراط” می دانند، جز خطوط مشکی پر حس و حالی که محیط اشیا، کاراکتر ها و اجسام را می ‏سازند خط دیگری در کار نیست. ‏

bosk3.jpg

در آثار شلوغ و پر ازدحام او هم که به سبب ایده چنین طراحی شده اند، غلبه همچنان با “سفیدی کاغذ” است. حتی ‏کاراکتر های دماغ دراز بسک بر خلاف دوست و همتای اش “سامپه” کمتر علاقه مندی و خنده ایجاد می کنند و مثل ‏کمدی های “کیتون” اجازه می دهند بیننده مستقیماً درگیر موقعیت طنزآمیز شود. هیچ چیز، اضافه یا تزئینی نیست تا ‏حواس بیننده را از ایده پرت کند پس چشم به سرعت به اصل ماجرا و ذهن به عمق فاجعه هدایت می شود. لحظه ای ‏کوتاه کافی است تا بیننده هوشمند با کارتونی از بسک ارتباط بر قرار کند و همین او را از دیگر همتایان اش متمایز می ‏کند، “بسک” فرضیه تنافر و افتراق “اندیشمندی” و “ژورنالیسم” را در هم می شکند. ‏

bosk4.jpg

شیوه او نزدیک به دو دهه بسیاری از کارتونیست های مطرح اروپایی را تحت تأثیر قرار داد، از جمله “سائول ‏استیندبرگ” و “تومی اُنگرر”. هرچند دامنه این تأثیر محدود به زمان و مکان خاصی نیست. در ایران “کامبیز ‏درمبخش”، “جواد پویان” و از جدیدتر ها “مسعود ضیائی” از جمله هنرمندانی هستند که می توان تأثیر تکنیک و نگاه ‏بُسک را در آثارشان ردیابی کرد.‏

وضعیت روحی و جسمی “بُسک” از اواخر دهه 1960 رو به افول گذاشت، در 1967 جهت درمان ساکن شهر کوچک ‏‏”انتیب” در جنوب فرانسه شد، مدتی هم در زمینه شعر طبع آزمایی کرد اما عاقبت زشتی ها را تاب نیاورد و وقتی که ‏دیگر طراحی کارتون هم آرام اش نمی کرد مانند دوست اش “شاوال” دست به خودکشی زد و به این ترتیب، سال 1973 ‏در حالی که 49 سال بیشتر نداشت درگذشت. ‏

bosk5.jpg