گری سیک
سناتور چاک هاگل یک فرد به شدت میانه رو، بی نظیر و دلگرم کننده در سیاست ملی آمریکاست. دیدگاه او در زمان اوج صحبت های اغراق آمیز و بی امان دربارۀ ایران بسیار حائز اهمیت است. متأسفانه، آن نوع چانه زنی که ایران در دو دهۀ گذشته مقاومت در برابر آن را بسیار سخت می دید، دیگر وجود ندارد. و شاید به این خاطر است که ایدۀ نزدیکی به ایران رواج یافته است. آنچه که اغلب نامعلوم است این است که چه چیزی دقیقا ً در دستور کار قرار دارد. بگذارید من چند پیشنهاد عملی را ارائه دهم.
سر جان تامسون و همکارانش در دانشگاه ام آی تی روی ایدۀ برپایی تأسیسات غنی سازی چندملیتی در ایران کار کرده اند، روشی که پاسخگوی عزم ایران برای در اختیار داشتن منبع سوخت در خاک خود است و در عین حال، این پروسه شفاف و خارج از انحصار ایرانیان خواهد بود. اخیرا ً ویلیام لوئرز و تامس پیکرینگ از سفرای اسبق آمریکا در مجلۀ New York Review of Books بر این ایده بیشتر تأکیده کرده اند. جذابیت اصلی این رویکرد این است که ایرانیان قبلا ً مبنای اصولی آن (معاهدۀ ان پی تی) را امضاء کرده اند. این رویکرد قابلیت غنی سازی در خاک ایران را نادیده نمی گیرد، اما واقعیت این است که این نکته چند سال قبل مطرح شد و بنظر من، دیگر یک هدف واقع بینانه نیست.
در بررسی طرح مذاکره با ایرانیان، خوب است شرایط پیشنهاد ایران را به آمریکا در سال 2003 که مورد بی اعتنایی قرار گرفت، یادآور شویم. اگرچه این پیشنهاد موافقتنامه یا پیشنهاد محکمی نبود، اما شکل موافقتنامه هایی را نداشت که ایران مایل است برای توافق نهایی آنها را مورد بررسی قرار دهد. ایران اذعان داشته که به اهمیت موضوع شفاف سازی سلاح های کشتار جمعی که خواستۀ آمریکاست، پی برده و دریافته است که باید به یکسری موضوعات مهم دیگر نیز بپردازد. اگرچه این سری از پیشنهادات باید پس از یک وقفۀ پنج ساله بدون بحث و گفتگو مجددا ً مورد تأیید قرار گیرد، اما یک نقطۀ شروع فراتر از حدس و گمان صرف است.
بنظر من، آغاز رویکرد گفتگوی جدی باید با موافقت آمریکا با اولین بند موافقتنامۀ الجزایر در سال 1981 صورت گیرد. در این موافقتنامه آمده است، “ایالات متحده عهد می کند که سیاست این کشور این است و از این پس این خواهد بود که از نظر سیاسی و نظامی و به طور مستقیم یا غیرمستقیم در امور داخلی ایران دخالت نکند.” این قانون آمریکاست، گرچه دولت بوش عمدا ً این بند را نادیده گرفته در حالیکه اعتبار قانونی این موافقتنامه را در محاکم قضایی پذیرفته است.
وضعیت اسف بار اقتصادی ایران تقریبا ً در سطح جهان بعنوان ضروری ترین و مستمرترین مشکل این کشور شناخته شده است. موضوع شناخته شدۀ دیگر در سطح جهانی مسألۀ غرور ملی است. بستۀ پیشنهادی که با احترام متقابل آغاز شود و پیشنهادهایی را ارائه دهد که به انرژی رو به اتمام ایران، بخش های تولیدی و همچنین فناوری و سرمایه گذاری خارجی بپردازد، پیشنهادی است که هیچ یک از سیاستمداران ایران جرأت رد آن را نخواهند داشت.
اگرچه می توان به این قبیل تاکتیک ها هر چه جزئی تر پرداخت، اما جلب توجه ایران و کشاندن این کشور به پای میز مذاکره واقعا ً کار خیلی سختی نیست. با این وجود، بدلایلی بنظر می رسد وقتی موضوع مذاکرۀ احتمالی با ایران به میان می آید، انگار ما یک جور عقدۀ حقارت داریم. سخنان سناتور هاگل بایستی مورد توجه همۀ کاندیداهای ریاست جمهوری ایران نیز قرار گیرد. آیا این ایرانیان واقعا ً خیلی باهوش تر از ما هستند؟ بیایید فقط این رویکرد (مذاکره) را دنبال کنیم.
منبع: مجلۀ هاروارد اینترنشنال ریویو، جلد 30، شمارۀ تابستان 2008