علی نصیریان در مقام نویسنده و بازیگر و محسن معینی در کسوت کارگردان دو نمایش “آدم خوابش می گیره” و “بازیگر و زنش” در نشست خبری این نمایش ها به سوالات خبرنگاران پاسخ گفته اند. کارگردان جوان این نمایش بر این باور است که مسئولین هنری می بایست حضور پیشکسوتان را غنیمت بزرگتری بشمارند و ارج بیشتری بنهند. همکارمان در تهران خلاصه ای از این جلسه ی پرسش و پاسخ را آماده کرده است که در ادامه می خوانید….
حرف های علی نصیریان و محسن معینی
حمایتی نشده است…
آقای نصیریان، وضعیت تئاتر امروز را در قیاس با سال هایی که شما به شکل مداوم درآن فعالیت داشتید چگونه ارزیابی می کنید؟
چه در این دوره و چه در گذشته، دولت به تئاتر کمکهایی کرده است، اما خود انسانها بودند که به این هنر روح دمیدند. همیشه تئاتر با معضل دستتنگی، نبود جا و امکانات و … روبرو بوده است. اما خود بچهها بودند که با استعدادشان روحی به تئاتر دمیدند. در این میان برخی از علاقمندان تئاتر مردان سیاست بودند و توانستند امکاناتی برای تئاتر بگیرند.
پس از شش سال دوری از صحنه تئاتر دوباره با این دو نمایش به صحنه آمدید.لطفا از این حضور بگویید.
هنوز تئاتر برایم آیین و صحنه همچون یک عبادت و قربانگاه است. جایی است که روی آن خود را به لحاظ درونی عریان میکنیم و این بسیار دشوار و نیازمند شهامت بسیاری است. کار تئاتر مسوولیت دارد. بازیگر بار تمام مفاهیم شخصیت و دیالوگها را بر دوش دارد و همه اینها نیازمند شهامت بسیاری است که با تساهل و تسامح انجام نمیشود.
دراین اجرا با کارگردان جوانی کارکردید که هیچ شناختی از وی و فعالیت های تئاتری اش در حوزه نمایش در دست نیست.
بله.تئاتر برای من حس احترام به انسان است به همین دلیل تا جایی که توان دارم برای آن کار میکنم. بسیار خوشحالم که این دو نمایش را یک فرد جوان کارگردانی میکند. جوانی که با تفکری دیگر آمده است.
آقای نصیریان، مردم بیشترشما را به عنوان بازیگر تئاتر و سینما می شناسند تا نمایشنامه نویس. لطفا برایمان از تجربیات نویسندگی تان بگویید.
چند نوع کار نوشتهام، یکی کارهایی است که بر فولکلور و قصههای عامیانه انجام دادهام و بخشی از آثارم هم مربوط به زندگی امروز ماست که این آثار عموما از تجربههای شخصی خودم الهام میگیرد. برای دیالوگ نویسیام هیچ نوع الگویی نداشتهام. آنچه نوشتهام بر اساس صداقتم بوده و همه اینها از واقعیت گرفته شده و مبتنی بر تجربیات شخصیام است. در دهه 70 نیز چند نمایشنامه نوشتم. در نگارش این چند نمایشنامه باز هم از تجربیات شخصی خودم استفاده کردهام. این متون از نظر انسانی و سرگشتگیهای انسانی بسیار واقعی و از حس من آمده است. البته نوع گرفتاریها و سرگشتگیهای انسانها در جوامع مختلف متفاوت است.
پیش از انقلاب اغلب در تولید نمایش های تخت حوضی نیز فعالیت می کردید اما امروز تقریبا اجرای آن شکل نمایش را کنار گذاشته اید…
بله. سال 40 تختحوضی را به تئاتر کشاندم، یک سری عناصر آئینی را با تئاتر روز آمیخته بودم. تختحوضیهای امروز از نظر ساختار دقیقا تختحوضی است. در حالی که تختحوضی من متفاوت بود همچنان که قصههایش هم فرق داشت. به هر حال شرایط اجتماعی و فرهنگی و شخصی در زمان های متعدد باعث می شود تغییراتی درروند فعالیت های افراد پیش آید که این شامل من نیز شد.
جهان بینی شما در تولید آثار هنریتان چیست؟
مدتی سفرهای طولانی را به آمریکا و چند کشور غربی داشتم.در آنجا هم متوجه این نکته شدم که آنجا سرزمین فرهنگ است اما برای اجرای نمایشم باید در بقالیها بلیت میگذاشتم و به همین دلیل است که در نمایشنامهام میگویم آسمان همه جا همین رنگ است. یعنی انسان همه جا مشکلات دارد. تمام حرفم این است که بشر اساسا بدبخت است؛ مهم نیست کجا زندگی میکنی؛ آدمها همه جا در گرفتاری، سرگشتگی، بیهودگی و خستگی زندگی میکنند و اینها درد ماست. تفکر نادرستی است اگر تصور کنیم پایمان را خارج از کشور بگذاریم همه مشکلات حل میشود.
سابقه حضور و مسیری که در تئاتر ایران طی کرده اید را چگونه ارزیابی می کنید؟
تمام این تجربیات برایم جالب بوده، هرگز دنبال نتایج ملموسی نبودهام. ما میخواستیم در کار کردن و تجربه به دست آوردن بغلتیم. زمانی که سال 29 کار تئاتر را با نقشهای بسیار فرعی و جزئی آغاز کردم، امکانات تئاتر ما بسیار ناچیز بود. هیچ جای تمرینی نداشتیم، گوشههای پارک شهر که مخروبه و خلوت بود تمرین میکردیم. تا قبل از چاپ کتاب عبدالحسین نوشین در سال 31 هیچ کتاب تئاتری نداشتیم. هیچ مجله و نشریهای هم در مورد تئاتر چاپ نمیشد. در تمام تهران فقط یک هنرستان هنرپیشگی بود که با حمایت سیدعلیخان نصر درست شده بود و هر سه سال یکبار هنرجو میگرفت. اما خود بچهها بودند که با علاقه و استعدادشان به تئاتر ما روح میدمیدند.
آقای معینی،این دونمایش سال ها پیش در ایران اجرا شد و اخیرا گروههای جوان هم اجراهای متنوع دیگری از آن داشتند.در مورد انتخاب این نمایشنامهها برایمان بگویید.
معینی:وقتی این دو متن را خواندم متحیر شدم چرا که این نمایشنامهها دلالت عجیبی بر کهن الگوهای فرهنگی ما دارند. این دو نمایشنامه گذشته از قابلیتهای نمایشنامههای خوب، بر مفاهیم فرهنگ مکتوب ما دلالت دارد که این برایم بسیار جذاب بود. در تمام مراحل آماده کردن نمایشها تلاش میکردیم این دلالتها را کشف کنیم. این نمایشها میتوانند الگویی برای نمایش ملی ما باشند. البته در اجرای نمایش “آدم خوابش میگیره” تلاش کردیم ضمن استفاده حداکثری از دانش استاد نصیریان در طراحی صحنه و فضا، عناصری از نمایشهای ایرانی و سنتی را به کار بگیریم.
در شکل طراحی صحنه تلاش شده است از کمترین عناصر صحنه ای استفاده شود اما باعبور از برخی از کنش های صحنه ای و حتی تا پایان نمایش می بینیم برخی از ادوات صحنه ای شکل تزیینی و غیرکاربردی در این متد شما پیدا می کنند.چرا؟
معینی: سادگی طراحیمان را از نمایشهای ایرانی گرفتهام. معتقدم مهمترین عنصر صحنه بازیگر است و اگر بازیگر به عنوان موجودی زنده صداقت داشته باشد به همه چیز خواهیم رسید. این تابلو متعلق به دورهای است که به دوره انهدام مشهور است. گویا حسرتی بر یک فرهنگ ویران شده است که خوشبختانه آیدین آغداشلو با گشاده دستی این تابلو را در اختیار ما قرار داد.
اجرایتان تا چه اندازه تحت حمایت سازمان و اداره هایی همچون مرکز هنرهای نمایشی قرار گرفت؟
معینی:متاسفانه هیچ حمایتی نشده است.واقعیت این است که باید حضور پیشکسوتان و بزرگان هنر بیش از این ارج نهاده شود. اما در کل تجربهی خوشایندی بود و بیشتر از همه نمایشها برایش انرژی گذاشتم. وسواس و دقت این دو هنرمند باسابقه باعث شد تمرینی فشرده و طولانی را پشت سر بگذاریم. خوشبختانه فرهنگسرای نیاوران به خوبی با ما همکاری کرد.