دوستی دارم که متخصص نقل خبرهای عجیب و غریب است. چنان آنها را با آب و تاب تعریف میکند که انگار اگر آدم آنها را نشنود، شب از گرسنگی خوابش نمیبرد. خبرهایی مثل اینکه شاگرد مغازۀ صرافی توانست با یک پاکت شیرکاکائو ۱۶۰ میلیون تومان سرقت کند و برود با آن دلار بخرد، یا ورود ناگهانی گوزن به مترو شهر اسلو در نروژ مسافران را غافلگیر کرد. یا مرد جوانی توانست با پنجاه بار عمل جراحی خودش را شبیه کیم کارداشیان کند. بعضی خبرهایش هم مربوط است به اینکه چه کسی چه درآمدی دارد و از این حرفها. مثلاً، یک بار گفت مردی در پاساژ علاءالدین تهران موفق شده ۲۰۰ باب مغازۀ غیرقانونی بسازد و آنها را از قرار بابی صد و پنجاه میلیون تومان در ماه اجاره بدهد. بعد هم نشست و با حوصله ارقامی نجومی درآورد که دویستتا صد و پنجاه میلیون تومان در ماه میشود، این قدر و در سال میشود فلان قدر و ….
آن قدر گفت که حوصلهام سر رفت و گفتم: “این خبرها آن قدر هم که میگویی عجیب و غریب نیست. مگر ما ندید بدیدیم که از این جور آمار و ارقام یا از این جور خبرها نشنیده باشیم. پیش میآید دیگر.“
اما چند روز پیش این دوستم الحق خبر عجیبی را نقل کرد که از آن به بعد هم من و هم خودش انگشت به دهان ماندهایم و باور کنید که الان هم که دارم این سطور را به قول معروف قلمی میکنم، سختم است انگشت حیرت را از دهانم دربیاورم و قلم به دست بگیرم.
او گفت: “زنی در ایران چادر به سر کرد و همچنین سه هزار نفر دیگر هم در یک جلسه فیالحال همین کار را کردند.“
اولش گفتم: “دست بردار، کجای این خبر عجیب است، مگر این خانم در بلاد کفر این کار را کرده؟”
جواب داد: “نه، در همین ایران خودمان بوده.”
پرسیدم: “مطمئنی اشتباه نمیکنی؟ نکند خواهر کیم کارداشیان از کارهای زشت گذشتهاش پشیمان شده و تصمیم گرفته توبه کند؟”
گفت: “نه، همان طور که میدانی، تازه مردها هم میروند زیر تیغ جراحی که خودشان را شکل او کنند.“
“خواهر جنیفر لوپز چی؟”
گفت: “او هم نبوده. میگویم این خانم اهل امریکا یا اروپا نیست. ساکن بلاد کفر نبوده آنها از این کارها نمیکنند. از آنها انتظار چرخش نداشته باشید. عادت کردهاند نانشان را با بیحجابی درآورند و آن قدر غافلند که راه دیگری برای کسب درآمد حلال به نظرشان نمیرسد.“
پرسیدم: “آن سه هزار خانم چی؟ نکند آنها ساکن لسآنجلس بودهاند؟”
گفت: “نه، آنها هم ساکن همین آب و خاک بودهاند.“
گفتم: “نکند تعجبت از این است که یک دفعه سه هزار نفر که مانتو روسری پوشیده بودهاند از توی ساکشان چادرهایشان را درآوردهاند و آنها را سرشان کردهاند؟”
گفت: “نه بابا، این هم عجیب و غریب نیست. خیلی از نمازگزاران وقتی در نماز جماعت شرکت میکنند، از توی ساکشان چادر نمازشان را در میآورند و آن را سرشان میکنند.“
پرسیدم: “پس کجای این خبر عجیب و غریب است؟”
گفت: “این خانم هنرپیشه بوده.“
گفتم: “هنرپیشه باشد، مگر تا به حال، زبانم لال، توی فیلمها و سریالهای ایرانی هنرپیشهها با لباس شنا نمایش داده می شدند؟”
گفت: “نه، موضوع این نیست. موضوع این است که این خانم به دلیل اینکه چادر به سر کرده مشهور شده.“
گفتم: “مشهور شده؟”
گفت: “بله، تازه قرار است بودجههایی فرهنگی هم در اختیار ایشان قرار گیرد تا همچنان چادر سر کنند و به دیگران هم طریقۀ سر کردن آن را یاد بدهند. خیلیها هم پیشنهاد دادهاند که سکان فرهنگ مملکت را بسپاریم دست ایشان.“
“بعد دیگر فیلم بازی نمیکنند؟”
“چرا، ولی هر سناریویی را نمیپذیرند و فقط نقش کسانی را بازی میکنند که چادر سرشان است. مثلاً، نقش خانمهای نمایندۀ مجلس را بازی میکنند.“
“آن وقت نقش بقیه را چه کسانی بازی میکنند؟”
“بقیه نداریم که. همۀ ما نمایندۀ مجلسیم و همۀ نمایندگان مجلس ماییم. یکی به جای همه و همه به جای یکی.“
دیدم خبر عجیب و غریب شاخ و دم ندارد.
منبع: مدرسه فمینیستی