نفوذ؛ کلید واژهای تازه برای سرکوب. این کلمه که برای اولین بار از دهان رهبر جمهوریاسلامی بیرون آمد، روز به روز بیشتر تکثیر میشود، فضا را اشغال میکند و چون بند و زنجیر بر دست و پای هر چه که بفرمایند میپیچد. نفوذی که از روزنامهها و فیلمها آغاز میشود و به نماز وحشت پیش درِ هنوز باز نشدهی مکدونالد- شعبهی ولایت- میرسد.
گفتهها را باید مرور کرد تا نه از حرفهای زده شده؛ که از سفیدیهای متن رنگهای ترسناک، “زردهایی که بیخودی قرمز نشدهاند”، را کشف کرد.
نفوذ سیاسی و فرهنگی از نفوذ اقتصادی و امنیتی مهمتر است. دشمن سعی میکند در زمینه فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند. [سیدعلی خامنهای]
در عرصه داخلی، امریکا در پی نفوذ است، اما برخی به شدت از این واژه وحشت کردهاند در حالی که این واژه را کسی جز مقام معظم رهبری به کار نبرده است.[سیداحمد خاتمی]
آمریکا با توپ و تانک و حمله نظامی امپراطوری شوروی را ساقط نکرد بلکه از طریق همین استحاله فرهنگی و تأسیس شعبههای مکدونالد به هدف خود که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باشد، رسید. دولتمردان مواظب باشند که ایران به محل ترویج کالاهای بنجل غربی تبدیل نشود و نیز از نفوذ فرهنگی و استحاله هویتی کشور از طریق آمریکا نیز جلوگیری کنند.[ علی سعیدی- نمایندهی ولیفقیه در سپاه]
دشمن به اسم خبرنگار و روزنامهچی، جاسوس وارد کشور میکند. [سیداحمد علمالهدی]
دشمن عمدتاً با دو وسیله «پول و جاذبههای جنسی»، در درون ملّت و در داخل کشور شبکه سازی میکند تا آرمانها، باورها و در نتیجه سبک زندگی را تغییر دهد.[سیدعلی خامنهای]
وزارت ارشاد مسئول تضمین سلامت مجاری تغذیه فکری و فرهنگی جامعه است. بیتفاوتی و سهلانگاری در این بخش بزرگترین ضربه را به فرهنگ دینی و ملّی میزند. فیلم، روزنامه، کتاب، مجلّه، فضای مجازی بستر نفوذ بیگانگان است.[علی سعیدی]
جاذبههای جنسی، فیلم، روزنامه، جاسوس، تغییر سبک زندهگی، فرهنگ دینی، مکدونالد و… کلمات تبدیل به زنجیرهای امنیتی میشوند. مهرههای شطرنج جدید رو در رو هم چیده میشوند تا پس از نرمش قهرمانانه پیش دولتهای غربی، چرخش دیکتاتورانه جلو مردم شکل بگیرد. نمایندهگان بخش سیاسی، امنیتی، مذهبی و نظامی کشور برای مسئولان فرهنگی حکم صادر میکنند تا هر چیزی که بوی خطر داشته باشد را توقیف و متوقف کنند.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هنوز مشغول خط و نشان کشیدن برای بازیگرانی است که بیرون از مرز جمهوریاسلامی کشف حجاب کردهاند. روزنامهی ایران، متعلق به دولتِ حسن روحانی، با فتوشاپ به روترین و مضحکترین شکل برای بازیگرانی که در یک گفتوگو مطبوعاتی رسمی شرکت کردهاند، حجاب درست میکند. امام جمعهی زابل پس از برگزاری اولین کنسرت پاپ در این شهر پس از نزدیک به سه دهه، به “مطربها” هشدار میدهد که این آخرین بارشان بوده که پا به این شهر گذاشتهاند. فهرست هنرمندان ممنوعالکار، از اهالی خودی موسیقی تا سینماگرانِ غیرخودی، روز به روز طولانیتر میشود. و تمامِ اینها رونمای ایرانِ پس از توافق است.
اگر داستان همینجا به پایان میرسید، میشد تشکیل حکومتِ اسلامی- حاصل میکس داعش و طالبان با اسانس اعتدال- را جشن یا عزا گرفت. سرزمینی که فعلا به فرموده دستها را در عرصههای اقتصادی و نظامی به علامت تسلیم بالا برده تا خطر تحریم و جنگ را رفع بکند و از سوی دیگر شمشیر فرهنگی و امنیتی را برای مردمش صیقل داده. اما زیر پوست این همه رجزخوانی و سانسور و حذف و ممیزی، دنیای دیگری در جریان است؛ سین سیتی امنیتی!
محمدرضا گلزار، بازیگر مشهور سینمای ایران، جلو دو مجری تلویزیونی نشسته. از همکاریاش با سینمای هند حرف میزند، از قراردادش با کمپانی هایپ-نوشابهی انرژیزا- میگوید و مثالاش دربارهی همکاری سوپراستارهای سینمای جهان با کمپانیهای مشهور به برند “ویکتوریا سکرت” میرسد. آوردن نام کمپانی لباس زیر زنانه در رسانهای مجاز است و در رسانهای دیگر چند تار مو بازیگران با بدویترین برنامهی فتوشاپ پاک میشود.
رسانههای موازی؛ رسانههایی که نه زیر نظر وزارت ارشاد فعالیت میکنند، نه صدا و سیما. فقط کافیست به حافظهتان فشار و رپخوانی تتلو روی ناو جنگی را به یاد بیاورید و رجزخوانی بعدش را؛ که: “من به مجوز ارشاد احتیاجی ندارم!” چون مجوز از ارگانها و موسسههای فرهنگی سپاه رسیده. رسانههای موازی که زیر نظر نهادهای نظامی و امنیتی فعالیت میکنند و خط قرمزهایشان آنجا چک میشود، تختِ گاز جلو میروند تا در یک فضای نیمهرسمی واکنش جامعه مقابل تابوهای سابق تست بشود و کمکم رسانههای رسمیتر هم جلو بیایند و این اتمسفر دلانگیز و سرگرمکننده را در آغوش بگیرند.
اکبر عبدی در یکی از برنامههای همین رسانههای موازی کراوات زده از عشقاش به صدای “معین” میگوید و یکی دو هفته بعدش، بخش خبری صدا و سیمای جمهوریاسلامی برای گزارشی دربارهی جادههای شمال صدای معین را پخش میکند. رسانهی موازی نظرسنجی محبوبترین بازیگر سینمای ایران را بین فردین و ملکمطیعی و بهمن مفید برگزار میکند و چند هفته بعد، در برنامهی “ضبط شدهی “هفت”، کارگردان نظام- بهروز افخمی- از عشقاش به فردین میگوید؛ بازیگری که تا آخرِ عمر ممنوع ماند و حاضر نشد توبهنامه بنویسد.
انگار باید حرفهای حمید حامی[آوازخوان پاپ] را جدی گرفت. او که یکی از نقشآفرینان دیروز صحنهی موسیقی بوده، از عمر کوتاه مهرههای فرهنگی در جمهوریاسلامی حرف میزند و میگوید هر از گاهی که احتیاج به کنترل جو عصبی جامعه باشد، مهرههایی تازه روی صحنه میآیند تا به نوعی مردم را تخلیه و جو را آرام بکنند.
سانسور از یک سو و پاک کردن خطوط قرمز از دیگر سو. در این صحنهآرایی خطرناک به نظر نمیرسد اتفاقی تصادفی بیفتد. سین سیتی امنیتی تاسیس شده. جایی برای حضور و حیات فواحش و پااندازهای هنری. آنهایی که کارت سبز زندهگی دیگر، زندهگی با معین و ویکتوریا سکرت و هایپ، را دارند و در برنامههایشان نه فتوشاپی حجاب میسازد، نه تبلیغ برندهای غربی برایشان پروندهای با کلیدواژهی نفوذ میشود. آنها هستند که باید از یکسو واکنش جامعه نسبت به سرگرمیهای جدید را تست بکنند و از دیگرسو به وقتاش آدمهای خطرناک را نشانه بگیرند و بزنند.
خواندن فضای جامعه در دههی شصت و هفتاد و هشتاد راحتتر بود. حالا اما در این بازی پیچیده که هر گوشهاش یک ساز میزد، روزی با جامعهای امروزی مواجه هستید که موسیقی رپ و پاپ و رقص و نامهای سابقا ممنوع را آزاد کرده و روزی دیگر چون پرده را میکشید دهان خشمآلود امامان جمعه و رهبر را مشاهده میکنید که کلمهی نفوذ از گلو تا زبانشان سر میخورد و تبدیل به حکم توقیف و سانسور و زندان میشود. اگر در دههی هشتاد، تمِ روز بازگشت به آرمانهای امام و انقلاب بود، میانهی دههی نود آرزوی حکومتگران ساختن ماکتی از ایران زمانِ شاه است!
پس از به خیابان آمدن جنبش سبز، رهبر جمهوریاسلامی در سخنانی اعتراضهای مردمی را “کاریکاتوری از انقلاب ۵۷” خواند. حالا اما پس از طی یک مسیر دشوار و طی طریق از “دلاور اتمی” به “دیپلمات هستهای”، از کاریکاتور اصلی رونمایی میشود. کاریکاتوری شرمزده و آبکی از ایران زمانِ شاه. ساخت سرگرمی و فان برای قشری خاص که زندهگی زیر سایههای امنیتی حکومت را پذیرفتهاند. و از پس این فضاست که سانسور و سرکوب هر چیزی که بوی اندیشه و تفاوت و تغییر بدهد، چهره میکند. ولایتمندان پس از برجام نه تنها شعبههای مکدونالد و کیافسی را افتتاح میکنند، که در اوپنینگ اولین شعبهی ویکتوریا سکرت هم شرکت خواهند کرد؛ چرا که سین سیتی امنیتی بهترین فضا برای سر بریدن پنهانی کسانیست که وارد این شهر نمیشوند.