خانواده مجید دری همزمان با انتشار نامه این زندانی سیاسی به مناسبت سومین سالگرد دستگیری اش، در مصاحبه با “روز” اعلام کردند: مجید از همه حقوق انسانی به عنوان یک زندانی محروم است و برخورداری از حقوق قانونی اش را منوط به نوشتن نامه پشیمانی و توبه نامه کرده اند.
منور هاشمی، مادر مجید دری می گوید: می گویند مجید چون به خواسته های ما تن نمیدهد ما هم نیمتوانیم هیچ گونه امتیازی برای او قائل شویم و تا وقتی نامه پشیمانی ننویسد اجازه مرخصی هم نخواهد داشت.
مجید دری در نامه ای سرگشاده اعلام کرده است که “اگر تقاضای آزادی مشروط حق من است من در اعتراض به پایمال شدن حقوق خودم و تمامی زندانیان دیگر و در اعتراض به بازداشت و حصر خانگی موسوی و کروبی و رهنورد از این حق خود میگذرم. که تقاضای حق از اینان کردن خندهدار است”.
آقای دری، فعال دانشجویی و از اعضای شورای دفاع از حق تحصیل است که از ۱۸ تیر ۸۸ در زندان به سر می برد. او ابتدا از سوی دادگاه بدوی به یازده سال و سپس از سوی دادگاه تجدید نظر به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده و ۵ سال از این حبس را باید در تبعید بگذراند.
مادر اوکه ۱۸ تیر ماه در زندان بهبهان با فرزندش ملاقات کرده به روز می گوید: مجید در زندان بهبهان است و شرایط آنجا به هیچ عنوان مناسب نیست. گرمای شدید و از سویی تنهایی آزارش میدهد. او تنها زندانی سیاسی زندان بهبهان است و در این زندان که زندان خیلی کوچکی است تفکیک جرایم هم نیست و همه زندانیان با انواع جرم ها و اتهامات با هم نگهداری می شوند.
خانم هاشمی با اشاره به مسافت طولانی تا بهبهان می افزاید: نزدیک ۲ هزار کیلومتر راه رفت و برگشت است و ما توان اینکه این مسافت طولانی را برویم و برگردیم نداریم. برای همین زیاد نمی توانیم او را ببینیم و این خیلی آزاردهنده است. از سویی او سه سال است که بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر می برد و با مرخصی موافقت نمیکنند.
مادر مجید دری می گوید: بارها نامه داده ایم، بارها به دادستانی و هر جایی که فکر میکردیم لازم است رفته ایم، حتی مستقیما با دادستان صحبت کرده و گفته ایم که ما نه آزادی مشروط که اکنون مجید مشمول آن می شود میخواهیم نه هیچ چیز دیگر. فقط او را جابجا کنید بیاورید تهران تا حداقل بتوانیم هفته ای، دو هفته ای یکبار او را ببینیم. طی کردن این مسافت طولانی تا بهبهان واقعا برای ما سخت است. بار آخری که برای ملاقات می رفتیم اینقدر حال من بد شد که ناچار در اصفهان توقف کردیم و به اورژانس رفتیم. آخر این انصاف نیست. خب زندانی است، او را در زندان نگه داشته اید، چرا خانواده را اینقدر زجر میدهید؟ چرا مرخصی نمیدهید؟ مگر مرخصی حق قانونی او نیست؟ هر بار می رویم و پیگیری میکنیم اما در نهایت پاسخی نمی گیریم.
از خانم هاشمی می پرسم چه علتی برای عدم مرخصی ذکر میکنند؟ پاسخ میدهد: می گویند مجید به حرف ما گوش نمیدهد و کارهایی را که ما میخواهیم انجام نمیدهد، برای همین ما هم هیچ کاری برای او نمیکنیم. مثلا میخواهند مجید نامه پشیمانی و توبه نامه بنویسد، اما مجید به هیچ عنوان زیر بار نمی رود و نخواهد رفت. بعد میگویند ما هیچ گونه امتیازی برای شما قائل نمی شویم. آخر مرخصی مگر امتیاز است؟ این حق قانونی هر زندانی است. فقط هم مجید من نیست ضیا نبوی و سایر بچه ها هم در این شرایط هستند.
مجید دری در نامه ای سرگشاده در سومین سالگرد دستگیری اش نوشته است: ۱۸ تیر برایم روز عزیزی است. چرا که دانشگاه یک تنه در مقابل استبداد ایستاد، کاری که خیلیها حتی جرأت فکر کردن به آن را هم نداشتند. کشته داد و تنها سربازی به جرم دزدیدن ریشتراشی محاکمه شد. اصلا چرا دور برویم مگر سه سال پیش نبود که دوباره همان فاجعه تکرار شد و حتی دادگاهی هم برگزار نگردید. مگر نمیدانستند چه کسانیاند؟! چه میگویم؟ وقتی فاجعهی کهریزک فراموش شد. که همین یک امر میتوانست در یک کشور دمکرات موجی از استعفا را موجب شود و یا دست کم عدهای برکنار شوند و پای میز محاکمه کشیده شوند. نه اینکه متهم ردیف اولش سمت دولتی بگیرد و انگار نه انگار که اتفاقی رخ داده و قوهی قضائیهاش مدعی بیطرفی و استقلال هم باشد.
او افزوده: ۱۸ تیر ۱۳۹۱ اما برای من سومین سالروز دستگیریام را رقم زد. سه سال است که در زندانم و در تبعید. بدون هیچ مرخصی در مکانی که از کمترین امکانات برخوردار نیست. بدون رعایت حقوق اولیهی یک زندانی نه الزاما زندانی سیاسی بدون تفکیک جرائم، بدون کتابخانه، بدون امکانات فرهنگی – ورزشی… اما آیا این خود حقوق من نیست که باید رعایت شود؟! دادگاه مستقل جزو حقوق من نبود؟! شکایت از قاضی و بازپرس جزو حقوق من نبود؟! حالا فقط مانده تقاضای آزادی مشروط؟!
این فعال دانشجویی که مشمول آزادی مشروط می شود، نوشته است: اگر تقاضای آزادی مشروط حق من است من در اعتراض به پایمال شدن حقوق خودم و تمامی زندانیان دیگر و در اعتراض به بازداشت و حصر خانگی موسوی و کروبی و رهنورد از این حق خود میگذرم. که تقاضای حق از اینان کردن خندهدار است. تحمل میکنم ؛ هر چند سخت است و از خانوادهام که تاکنون به معنای واقعی در کنارم بودهاند و هیچ کم نگذاشتهاند و سختیهای حبس و تبعیدم را صبورانه تحمل نموده و حتی به روی خود هم نیاوردهاند؛ پوزش میطلبم و تقاضا میکنم این مدت باقیمانده را هم دوام آورند. ای کاش آنقدر امید داشتم که به ایشان نوید دهم: اندکی صبر سحر نزدیک است..
آقای دری پیش از این نیز در واکنش به حکم اخراجش از دانشگاه، از زندان نوشته بود: شادم که در مقابلتان سکوت نکردم که هرچی میخواهید بکنید و سربلندم که در برابرتان سر خم نکردم و در اینجا جا دارد اخراجم را به خودم تبریک بگویم.