آیت اللهی که به اصلاحات دینی پیوست

کاوه قریشی
کاوه قریشی

به بهانه درگذشت پدر معنوی جنبش سبز

شاید عجیب باشد ولی من اسم آیت الله منتظری را حتی قبل از اسم آیت الله خمینی شنیده ام، اسم ایشان خیلی زودتر از دیگر رجال سیاسی ایران در خانه ما طنین انداخت. پدرم که یکی از روحانیون سرشناس سقز بود، اوایل انقلاب به دلیل سخنرانی سیاسی در مسجد  یکی از روستاهای منطقه سقز، از سوی آیت الله خلخالی دستگیر، زندانی، و سپس به تبعید و بالاخره به اعدام محکوم شد؛ اما علیرغم تلاشهای خلخالی پدرم اعدام نشد. چرایی عدم اعدام پدر، در کودکی یکی از بزرگترین سئوالهای ذهن من و دیگر اعضای خانواده مان بود، تا پدرم روزی جریان زندان و اعدام خود را برایمان بازگو کرد، بلی، آنچه باورنکردنی است، پا درمیانی آیت الله منتظری در ابطال حکم اعدام 20 شخصیت سرشناس کردستان بود که پدرم یکی از آنها بود.

آیت الله منتظری روزگاری در شهر ما (سقز) تبعید بود. نسل اول انقلاب (من نه) خانه وی را در کوچه مابین پل هوایی و میدان شهناز، جنب حمام دارایی بخوبی به یاد دارند. دارایی ها از خانواده های سرشناس سقز بودند، بهمین دلیل خانه آنها تا واپسین روزهای تبعید، مسکن اصلی آیت الله منتظری بود. تمام کسانی که از وی سخن می گویند، تمام آنهایی که روزی وی را در سقز دیده اند، از او به نیکی نام می برند.

آن موقع من هنوز سن و سال آنچنانی نداشتم، ولی به خوبی به یاد دارم که پدرم روزی به خانه آمد و از پاک کردن عکس آیت الله منتظری از روی یکی از دیوارهای شهر برایمان گفت، دلیلش را تا بعدها، تاوقتی که بزرگ شدم نفهمیدم. پاک کردن این عکس، جواب ساده ای داشت: منتظری از دید حکومت دیگر یکی از رجال دینی و سیاسی بزرگ بشمار نمی رفت، وی به نظام و برخورد آنها با زندانیان سیاسی اعتراض کرده بود. حالا بماند که بعدا نه تنها عکس هایش، بلکه تمام تلاش خود را بکار بردند که حتی خودش را هم از صحنه سیاست حکومتی محو کنند و همین کار را هم کردند.

 شرافت و بزرگواری آیت الله منتظری بر آنان که از نزدیک و از قدیم ایام او رامی شناختند، خیلی قبل از (پاک کردن عکس او بر دیوارهای سقز و شاید شهرهای  دیگر ایران)، در اعتراضهای وی به قتل و عام زندانیان سیاسی ایران در سال 67، انتقاد او از ولایت فقیه و شخص آقای خامنه ای و مواضع صریح وی در ماههای اخیر، ثابت شده بود.

 

روزنامه شرق در یکی از اولین شماره هایش، گزارشی دو صفحه ای را به درگذشت خلخالی اختصاص داده بود. در پیشانی نوشت این گزارش که با عنوان “در گذشت شیخ تنها” منتشر شده بود، نقل قولی از خود او آمده بود با این مضمون که “بدترین مرگها، مرگ در تختخواب است”. گزارشگر شرق در یکی از بهترین لیدهای گزارشی در تاریخ رونامه نگاری ایران، زیر این نقل قول نوشته بود: “و آیت الله شیخ صادق خلخالی در 16 آبان 1381(ممکن است تاریخ دقیق نباشد) در تختخواب جان سپرد”، یعنی مرگ را به بدترین شیوه، بنا به گفته خودش تجربه کرد. مطمئنا اگر هنوز هم شرق منتشر می شد در مورد مرگ آیت الله منتظری با تیتر بزرگ می نوشت: “مجاهدی که همه تحسینش کردند” بماندکه  این کار را روزآنلاین و دیگر روزنامه های اینترنتی و مجازی انجام دادند. ولی  آنچه مرگ خلخالی و درگذشت ایت الله منتظری را از هم جدا می کند، تنهایی مرگ اولی و شکوه و عظمت و همراهی تمامی مردم ایران در مراسم تشجیع جنازه و به خاک سپاری دومی است.

مقایسه ی خلخالی با آیت الله منتظری اگر چه قیاس مع الفارغ است، ولی اگر بخواهیم آن را به مثابه دو نگرش رایج  به مقوله دین و سیاست در ایران اسلامی در نظر بگیریم، مقایسه ای به جا خواهد بود. خلخالی نماینده نگرش دگماتیک و بسته به دین و به ویژه اسلام و مذهب تشیع بود؛ به زعم وی دین اسلام دینی الهی حتمی و کتاب مقدس آن نیز غیر قابل تفسیر و تاویل است، بنابراین دین به هیچ عنوان اجازه قرائت تازه و منطبق شدن با واقعیتهای فعلی را ندارد. خلخالی تا واپسین لحظات مرگ در تختخواب خانگی اش، نه تنها بر این نگرش خود به دین و به ویژه دین اسلام و تشیع پا فشاری کرد، بلکه از اآن به عنوان  ابزاری برای سرکوب کشتارهای معترضان استفاده کرد. جنایات خلخالی و استفاده ابزاری او از دین، تا آنجا پیش می رود که به نقل از بزرگترهای سقز (آن هایی که سن و سالشان از من بزرگ تر است) وی در یکی از واپسین روزهای سالهای اول انقلاب در حالی که در این شهر اعلام حکومت نظامی شده بود، سوار بر یک جیپ نظامی به بازدید شهر و سامان دادن به حکومت نظامی پرداخته بود، به شکل اتفاقی جوانی را در حال بستن در مغازه ای دید؛ از او پرسید: چکاره ای؟ جوان که اتفاقا شخصی ساده و بی سواد بوده، در جواب می گوید: هیچ کاره ام، شاگرد عمر و عثمانم (منظور از عمر و عثمان دو برادریست که این جوان پیش آنها شاگرد مغازه بوده است)، خلخالی در جا  فرمان اعدام وی را صادر می کند و دستور تیر می دهد و جان جوان بیچاره همان جا گرفته می شود.

ولی در مقابل این قرائت از دین و تبدیل کردن آن به ابزاری برای سیاست سرکوب که از قضا تاکنون نیز نگرش غالب به مقوله های دین و سیاست در ایران بوده است، نگرشی اصلاح طلبانه وجود دارد که نماینده واقعی آن آیت الله منتظری است. منتظری اگر چه از بنیانگذاران جمهوری اسلامی و نظریه پردازان تز ولایت فقیه در ایران بود، ولی به حق از اولین منتقدین این نظام هم بود. این مرجع تقلید از اواسط دهه 60 اختلاف نظرهایی جدی با ایت الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی پیدا کرد و به  شدت به سوءرفتار، شکنجه و اعدام های سیاسی  مخالفان نظام انتقاد کرد، به  همین خاطر هم در واپسین ماههای قبل از مرگ آیت الله خمینی از تمام  فعالیتهای حکومتی بر کنار شد. از سوی دیگر در سال 1376 در سخنانی فراقانونی بودن رهبری را زیر سئوال برد و نسبت به سیاسی و حکومتی شدن مرجعیت هشدار داد. در پی ایراد این سخنان، دفتر و حسینیه اش تعطیل و به مدت 5 سال نیز در حبس خانگی به سر برد و از آن موقع تا روز مرگ یکی از سرسخت ترین منتقدان ولایت فقیه و قرائت های حکومتی از مرجعیت تشیع و دیگر مناسب دینی بود. با توجه به پایگاه دینی و اجتماعی وی، آیت الله منتظری را می توان به عنوان یکی از اولین رهبران اصلاحات دینی و حکومتی در ایران به حساب آورد. در سالهای پس از برکناری از پست های حکومتی، وی به عنوان یک مرجع  تقلید بزرگ، یکی از طرفداران جداکردن دین از سیاست بود.

تلاشهای وی در دفاع از حقوق اقلیت های ملی و مذهبی، از زندانیان سیاسی و مدنی پس از انتخابات دهم، فعالین حقوق بشری و روزنامه نگاران را واداشت که به پاس تلاشهایش در این زمینه، تندیس “تلاشگر سال حقوق بشر”را به وی تقدیم کنند.

آیت الله منتظری در واپسن ماههای عمر گرانبهایشان دین خود نسبت به ما (کرد)ها و دیگر ملیتهای ایرانی را ادا کردند. در شرایطی که سخن گفتن از ملیتها و مذاهب ایرانی و حقوق آنها حتی در میان برخی روشنفکران طراز اول ایرانی نیز از گناههای کبیره به شمار می رفت، آیت الله منتظری با صراحت و جرات حق تحصیل به زبان مادری را از حقوق اولیه انان به شمار آورد و حتی در این زمینه فتوا صادر نمودند. وی همچنین تنها مرجع بزرگ سیاسی و دینی ایرانی بود که هنگام دریافت جایزه “تلاشگر حقوق بشر” بدون پیچ و پناهی و باصراحت نسبت به اعدام احسان فتاحیان، فعال  سیاسی و مدنی کرد اعتراض نمودند و آن را  مخالف با شرع و قانون برشمردند.

باری به حق باید از اآیت الله منتظری به عنوان یکی از اولین منادیان اصلاحات دینی و سیاسی در ایران معاصر یاد کرد. وی که در این اواخر به پدر روحانی و معنوی جنبش موسوم به سبز تبدیل شده بود، در عین حال به پدری دلسوز و عالمی آگاه و عادل برای ملیت ها و اقلیتهای ملی و مذهبی ایران معاصر نیز تبدیل شد. نام و یادشان گرامی باد.