این انگلیسی های خائن با آن چشم های چپ کور شده شان اصلا موجودات قابل اعتمادی نیستند. همان بهتر که آزادشان نمی کردیم و یک جنگ سوم جهانی راه می افتاد، هم کت دادیم، هم کالاهایی به عنوان سوغاتی دادیم، هم دوقاز و نیم بالا دادیم. این شد دیپلماسی؟ همانطوری که عقلا قابل پیش بینی بود، اما اصلا به فکر مسوولان محترم مملکتی خطور نکرده بود، ملوانان انگلیسی خائن متجاوز، بخصوص آن پسره قدکوتاه که به نظر 15 ساله می آمد، به محض رسیدن به لندن، در یک مصاحبه مطبوعاتی حضور پیدا کردند و هرچی دهان شان می آمد، بار مسوولان محترم و رئوف و مهربان و مهرورز ایرانی کردند. تازه این رئیس بنیاد شهید را بگو که می خواست به آنان به عنوان اسیر کارت آزادگی هم بدهد که سرماه بروند سفارت ایران در انگلیس حقوق شان را بگیرند و بعد هم کلی خاطره از دوران اسارت شان بنویسند. البته حسینی سخنگوی امور خارجه این کنفرانس خبری را تحریف حقایق خواند. از سوی دیگر معلوم شد که پاپ در نامه ای به آیت الله خامنه ای از وی درخواست آزادی 15 ملوان انگلیسی را کرده بود. احمدی نژاد هم مثل قماربازی که دو میلیون باخته، ولی حال بلوف زدن را کرده است، گفت: « اقدامی که ما در مورد ملوانان انگلیسی انجام دادیم یک عمل انسانی بود و در این مورد ما به پیروزی و شکست فکر نمی کنیم.» نکته آخری که آدم را وامی دارد که فکر کند داستان رافت و عصمت و فاطی و مهری دروغ است، اظهارات روح الله حسینیان به عنوان شاهد روباه ساده دل ماست که گفت: « رافت احمدی نژاد به انگلیسی ها یادآوری رفتار عمرمختار، رئیسعلی دلواری و عزالدین قصام است.»
چگونه بازداشت شدیم؟
یکی از نظامیان انگلیسی بی ادب که این همه هم تخمه و آجیل می خورد و دائما می پرسید این پسته های شما چرا اینقدر درشت است، در حالی که رئیس جمهورتان اینقدر کوچک است؟ گفت: « در آب های عراق بازداشت شدیم.» وی که انشاء الله هرچی آجیل در روزهای عید خورده رودل کند، ادامه داد: « پس از انتقال به تهران، ما را به جایی با سلول سنگی بردند و در زمان خروج چشم ما را می بستند و می گفتند یا اعتراف کنید که وارد آبهای ایران شدید یا این که باید هفت سال در زندان بمانید.» وی گفت: « عصرها برای هواخوری یا بازی شطرنج بیرون برده می شدند که در همان زمان از آنها فیلمبرداری شده و از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شده است.» یکی از همین آزادگان انگلیسی خائن گفت: « اعترافات پروپاگاندا و بازی تبلیغاتی بود.» وی در مورد نحوه دستگیری شان گفت: « آنها عصبی و پرخاشگر بودند و ما تصمیم گرفتیم با آنها همکاری کنیم.» وی که هنوز فرق زن و مرد را مثل فریبرز رئیس دانا نمی فهمد( فعلا کاری به هیچ چیز شیرینی نداریم) گفت: « فی ترنی را بخاطر قوانین اسلامی از پیش ما بردند.»، وی توضیح داد: « مدام به ما اخطار می کردند که با هم حرف نزنیم.» وی که خبر مرگش اعتراف کرده بود که وارد خاک ایران شده است، در انگلیس گفت: « ما هیچ وقت عذرخواهی نکردیم که وارد آبهای ایران شده ایم و همیشه گفتیم که در آبهای عراق مشغول انجام وظیفه بوده ایم.» وی که هنوز نمی فهمد که در ایران همین جوری نیست که یک هفته فکر کنند و تصمیم بگیرند و بعد یواش یواش به طرف بگویند که تو آزاد هستی، گفت: « روز دوازدهم ما را با چشم بسته به جایی بردند و بعد به ما کت و شلوار دادند و بعد از آن توانستیم گفت و گوی مطبوعاتی رئیس جمهوری ایران را تماشا کنیم و آنجا فهمیدیم که می خواهند ما را به خانه بفرستند.» خاک برسر این انگلیسی ها هم اهمیت سورپرایز کردن را نمی فهمند، نمی دانند که ساعت شش در ایران فکر می کنند و ساعت هفت عمل می کنند. بنا به نوشته نشریات انگلیسی خائن: « نظامیان انگلیسی ادعا کردند که در سلول انفرادی بودند، حالت اعدام را برای آنها بوجود می آوردند.» از طرف دیگر رئیس نیروی دریایی سلطنتی انگلیس گفت که نیروهایش با شرافت و شجاعت عمل کردند. البته ظاهرا در انگلستان چون هنوز کسی معنی اعتراف تلویزیونی را نمی داند، « اعتراف به اشتباه خود و عذرخواهی خشم بسیاری را برانگیخت.» در همین راستا و در کمال حیرت و ناباوری « سفیر ایران در لندن، از انگلیس خواست در آزادی پنج ایرانی بازداشت شده در اربیل و بحران هسته ای، ایران را یاری کند.» اما هنوز این سووال برای خیلی افراد باقی است که « چرا این گروه نظامی بدون هیچ درگیری دستگیر شدند؟» و چرا اعتراف کردند؟ و اصولا قصد ایران از این عملیات چه بود؟ و چرا اگر این افراد دستگیر شدند، آزاد شدند؟
فواید دستگیری، بازجویی، نمایش تلویزیونی و آزادی ملوانان انگلیسی چه بود؟
اول: مسوولان ایرانی فکر می کردند که چیزی به نام دوربین و فیلمبردار فقط در ایران وجود دارد و در انگلیس از این جور چیزها وجود ندارد، به همین دلیل اصلا به این موضوع فکر نکردند که ممکن است که همین کارهایی را که ایرانی ها با ملوانان کردند، انگلیسی ها هم بلدند بکنند.
دوم: اصولا یک اشتباهی در این ماجرا وجود داشت، در ایران وقتی کسی مجبور به اعتراف می شود، بعدا او را آزاد می کنند، او هم به خانه می رود و می فهمد که دیگر نباید کاری کند که پایش به سلول انفرادی برسد، منتهی مشکل بازجویان این بود که یادشان نبود این انگلیسی ها خانه شان در خیابان ستارخان و پاسداران نیست، بلکه در لندن است.
سوم: چرا مردم دنیا باید باور کنند کشوری که خشتک شهروندان خودش را روی سرشان می کشد، الکی الکی کت و شلوار برای انگلیسی ها که خودشان عمری تولیدی کت و شلوار در دنیا داشتند، می خرد؟
چهارم: آدم ساده لوح آدمی است که فکر می کند بقیه حرف هایش را می پذیرند، در حالی که ممکن است بقیه هم عقل داشته باشند.
دستگیری اشتباهی و ادامه آن
نکته مهم این است که اگر فرض کنیم اظهارات آقای بارزانی درست باشد که « آمریکایی ها، ایرانی های اشتباهی را دستگیر کردند.» یعنی در واقع می خواستند کسان دیگری را دستگیر کنند، اما پنج نفر ماموران ساختمان مذکور در اربیل را دستگیر کردند، مساله این است که حالا چرا ول شان نمی کنند؟ شرفی، دیپلمات ایرانی که برخلاف دیپلمات های انگلیسی با کت و شلوار خودش و نه با اسکورت ویژه بلکه وسط بیابان رها شده است، گفت: « ماموران سیا من را شکنجه کردند.» از توضیحات وی برمی آید که در عراق چندین حکومت وجود دارند که در حال کنترل همدیگر هستند، ولی ما نفهمیدیم این ماموران کجای شان مربوط به سیا بود؟ و اگر هم بود چه فرقی می کرد؟
این دفعه تیمور، آن دفعه اسکندر
بله، دوستان! در حقیقت این آندرانیک تیموریان بود که با زدن دو گل برای بولتون کلی به تیم خودش و دوستداران ایرانی فوتبال حال داد، آندارنیک اسکندریان یکی دیگر از هموطنان ارمنی ما بود که در مجیدیه جوش کاربیت لوله اگزوز می دهد، خیلی هم دستش خوب است.
توسعه بده، جر نده
به نظر می رسد که تازه عواقب قطعنامه 1474 دارد معلوم می شود. محمود احمدی نژاد که از این پس به همین نام وی را می خوانیم، چون پسر خوبی شدیم، گفت: « توسعه روابط با کشورها از اصول سیاست خارجی ایران است.» وی برخی روش های توسعه روابط با کشورها را به این شرح اعلام کرد:
اول: اسم اسرائیل را از روی نقشه جهان پاک می کنیم، در نتیجه رابطه ایران با اسرائیل توسعه پیدا می کند.
دوم: یک بودجه دو میلیارد دلاری در یک صندوق سرخ با همکاری دیوانه اعظم، چاوز برای نابودی آمریکا اختصاص می دهیم، در نتیجه رابطه ایران با آمریکا توسعه پیدا می کند.
سوم: به اروپا اعلام می کنیم که حاضر نیستیم با شما همکاری کنیم و به سفارتخانه های شان حمله می کنیم، در نتیجه رابطه با اروپا هم توسعه پیدا می کند.
چهارم: به حزب الله و حماس کمک مالی می کنیم تا علیه دولت شان وارد درگیری شوند، در نتیجه رابطه مان با لبنان و فلسطین به اوج توسعه( تعالی سابق) می رسد.
پنجم: سایر موارد بعدا به عرض می رسد.
وحدت عملی و وحدت عملی ها
عید هم آمد و رفت و کلی اسباب طرب مهیا شد. حالا در شیراز باز یک حرفی است، شراب و شیراز بالاخره یک جوری هم خانواده اند، اما اینکه در قم ده نفر بخاطر مصرف عرق سگی جان خود را از دست دادند و عده ای هم در بیمارستان هستند، جای بسی حیرت و شگفتی دارد. مطابق معمول شنیدیم و غمگین شدیم که 770 نفر از هموطنان در تصادفات نوروزی کشته شدند. از طرفی نیروی انتظامی اعلام کرد که در جریان دستگیری 53 نفر از معتادانی که تازه ترک کرده بودند، در یک پارتی با شکلی زننده و در حالت مستی، بسیاری از مشکلات کشور حل شده است. قرار است این عده تعهد بدهند که بلافاصله بعد از آزاد شدن دوباره معتاد شوند تا دیگر دستگیر نشوند. آقای رسول صدیقی بناب، نماینده مجلس هم اول سال مژده داد که « ایران بالاترین نرخ تورم را در منطقه دارد.» و در همین راستا بود که آیت الله مکارم شیرازی گفت: « باید به صورت عملی وحدت ملی داشته باشیم.» آگاهان گفتند: چشم، عملی اش رو هم داریم!