چمران یا حاتمی‌کیا، کدام یک دروغ می‌گویند؟!

نویسنده
مسعود لواسانی

» شرح

فیلم چ، برش چهل و هشت ساعت از حضور مصطفی چمران در پاوه و داستان نبرد سپاه پاسداران و احزاب کرد برای تسلط بر شهر است که در تابستان ۱۳۵۸رخ داد. تازه‌ترین ساخته‌ی حاتمی‌کیا با دیگر ساخته‌های پیشین او و از جمله فیلم”گزارش یک جشن” در لحن روایت، زاویه دید و خط داستانی تفاوت‌های محسوسی دارد.

گزارش یک جنش فیلمی اجتماعی- اعتراضی بود که چهره‌ی دیگر این کارگردان محافظه کار را پیش روی مخاطبش به نمایش می‌گذاشت.

در گزارش یک جشن کارگردانی را می‌بینیم که با جسارت از رخدادی زنده در فضای روز جامعه سخن می‌گوید. سکانس حضور سردار نیروی انتظامی در موسسه‌ی ازدواج، شبیه سازی نوع برخورد از بالا به پایین با معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ است.

حتی این جمله‌ی معروف آیت الله خامنه‌ای در نماز جمعه روز ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ که به معترضان خیابانی هشدار داد “اگر به اعتراض‌شان پایان ندهند باید پاسخگوی عواقب اتفاق‌هایی که خواهد افتاد باشند” ، از زبان سردار نیروی انتظامی (با بازی رضا کیانیان ) نیز شنیده می‌شود.

برخی منتقدان و مخاطبانی که موفق به تماشای این فیلم توقیفی شده‌اند، اعتقاد دارند گزارش یک جشن بغض فروخورد‌ی کارگردانی است که با بیان لطیف هنری فریادی برآورده که عده‌ای مدت‌هاست از شنیدن آن سر باز می‌زنند.

فیلم گزارش یک جشن البته به محاق توقیف رفت و بنا به روایتی که حاتمی‌کیا از روزهای پس از توقیف این فیلم دارد، فیلم‌سازی برای او در کشور دشوار شد.

اما حاتمی‌کیا از این پس روند دیگری را در پیش گرفت. او که تا پیش از این رابطه‌ی خوبی با رسانه‌ها، به ویژه تلویزیون دولتی ایران نداشت، در تلویزیون حاضر شد و به دفاع از خود و واز وفاداری‌اش به جمهوری اسلامی گفت.

فیلم چ به سبک و سیاق پروپاگاندای جمهوری اسلامی از شخصیت چمران ساخته شده است. در کنار زبان اغراق آمیزش در تمجید از قهرمان داستان، روایت حکومتی تحولات کردستان ایران در روزهای پس از پیروزی انقلاب ۵۷ و رویارویی احزاب کرد محلی با حکومت مرکزی و انقلابیبون تازه مستقر شده در تهران را تکرار می‌کند. شکست چ در گیشه از سرخورده‌گی مخاطب از فیلم خبر می داد. فیلمی که حدود 9 میلیارد تومان هزینه ساخت داشت ،تنها حدود دو میلیارد تومان در اکران سینمایی فروخت و این نشانه‌ی نارضایتی تماشاگر از بیانیه‌ی سیاسی کارگردان در روی پرده‌ی عریض بود.

چ از همان ابتدا تکلیف مخاطب را با نوع نگاه‌اش روشن می‌کند. چمران- قهرمانی عارف - به جنگ ضد انقلاب وابسته به عراق و اسرائیل آمده است. صرف نظر از روح حاکم بر داستان ، فیلم به لحاظ محتوایی در تناقض آشکار با داستانی است که مصطفی چمران از درگیری پاوه در بازگشت‌اش به تهران در تلویزیون دولتی ایران ، در همان تابستان ۱۳۵۸ نقل کرده است. این اختلاف روایت درست درجاهایی است که تعلیق و گره افکنی‌ داستان فیلم قرار دارد. فیلم چ روایت چمران

روایت چمران سقوط هواپیمای ارتش F4 به دلیل هدف قرار گرفتن از سوی مبارزان کرد سرنگونی هواپیمای فانتوم ارتش به دلیل نقص فنی

سرنگونی هواپیمای فانتوم ارتش به دلیل نقص فنی سرنگونی بالگرد ارتشی حامل مجروحان با شلیک نیروهای کرد سرنگونی بالگرد ارتشی به دلیل برخورد پروانه بالگرد به تپه و نه شلیک نیروهای کرد

سرنگونی بالگرد ارتشی به دلیل برخورد پروانه بالگرد به تپه و نه شلیک نیروهای کرد حمایت نکردن ارتش از نیروهای سپاه در پاوه تصریح به حمایت ارتش و فرستادن سلاح از سوی ارتش برای پاوه

تصریح به حمایت ارتش و فرستادن سلاح از سوی ارتش برای پاوه خالی به زمین نشستن بالگرد ارتشی سرنگون شده حمل مهمات و اسلحه برای سپاه پاسداران با بالگرد ارتش

حمل مهمات و اسلحه برای سپاه پاسداران با بالگرد ارتش هواپیمای ارتشی سرنگون شده اف 4 است هواپیمای ارتشی که سرنگوم می شود فانتوم است

هواپیمای ارتشی که سرنگوم می شود فانتوم است قطع ارتباط پاوه با مرکز و نیروهای ارتش برقراری ارتباط تلگراف بین کرمانشاه و پاوه

برقراری ارتباط تلگراف بین کرمانشاه و پاوه

 

خارج از تناقضات مکرری از این دست، کارگردان پس از سکانس افتتاحیه و تیتراژ نمی‌کوشد نشان دهد که روایت او از این داستان بی‌طرفانه است. در طول داستان یکی از کفه‌های روایت‌اش به جانب‌داری از یکی از طرف‌های درگیر که‌‌ همان سپاه پاسداران باشد، سنگینی می‌کند. و اندک تلاش او برای نشان دادن بی‌طرفی و نداشتن قضاوت در دو سوی کشمکش داستان در آژانس شیشه‌ای، روبان قرمز، موج مرده و ارتفاع پست به شکل‌های گوناگون، در فیلم آخر او دیگر دیده نمی‌شود.

در صحنه‌ی رویارویی چمران با دکتر عنایتی، حداقل انتظار بیننده راوی داستان این است که استدلال طرف مقابل برای سلاح به دست گرفتن کرد‌ها را نشان دهد. اما در حالی که چمران می‌کوشد مسالمت جو، اهل گفتگو و مذاکره باشد طرف مقابل یعنی دکتر عنایتی حرف‌های بی‌سرو ته می‌زند. پرخاش‌جو و بی‌منطق است و در پایان این مذاکره هم به شکل شگفت‌آوری کارگردان نتیجه می‌گیرد که کرد‌ها از سوی اسرائیل حمایت می‌شوند!

در روایت حاتمی کیا یا روایتی که به سیاق جدال حق و باطل از رویدادهای پاوه به مخاطب ارائه می‌شود، چمران شخصیتی است که می‌کوشد فاصله‌ی خود را با نزاع مسلحانه حفظ کند، همیشه یک پایش در مسجد و پای دیگرش به سجاده نماز است، اما این همه با چیزی که خود چمران از تلاش‌های بی‌وقفه‌اش برای ساماندهی نیرو‌ها، و گفتمان نظامی غالب بر روایت جنگی پاوه نقل می‌کند، کاملا در تعارض است.

در چ، چمران عارفی اشراقی است که گویی به میانه‌ی این جنگ پرتاب شده و نسبتی با شلیک گلوله و بوی باروت ندارد. او در این میانه حیران است. رویداد‌ها را درک نمی‌کند. به دنبال توجیه اتفاقاتی است که رخ می‌دهد. تا پایان داستان هم نمی‌فهمد چه چیز در حال رخ دادن است. اما این عارف اشراقی به ناگاه به کشف و شهودی عینی می‌رسد و چون به سبب حمایت آیت الله خمینی از مرگ نجات می‌یابد، به چمران خمینی استحاله می‌شود.

داستان پاوه از زبان چمران اما چیز دیگری است. در این تصاویر، طراح جنگی را می‌بینیم که از ساماندهی نیروی رزم تا طراحی باند فرود بالگرد و طراحی نقشه عملیات برای بازگیری مواضع نیروهای دشمن در میانه‌ی میدان رزم را شجاعانه بر عهده داشته و با لحنی نظامی رو به روی دوربین از دستاوردهای نظامی و البته شکست‌های‌اش سخن می‌‌گوید.

با این همه تناقض، مخاطب فیلم حق دارد که در مورد درستی بسیاری از چیزهایی که در فیلم نشان داده می‌شود شک کند. در جایی که مصطفی چمران در بازگویی جنگ پاوه در مورد کوچک‌ترین جزئیات مانند کشته شدن یک پاسدار در فلان تپه صحبت می‌کند و اینکه چه تعداد پاسدار و نیروهای محلی حضور داشته‌اند، اما درباره‌ی چگونگی ماجرای خارج شدن از پادگان سپاه، رفتن به میان نیروهای دموکرات و رسیدن تا بیخ گوش فرمانده آن‌ها و تهدید وی چیزی نمی‌‌گوید.

از این گذشته تناقض اصلی داستان که برای مخاطب به عنوان یک علامت سوال و پرسش حل نشده تا پایان فیلم باقی می‌ماند و با منطق درونی روایت نویسنده هم‌خوانی ندارد، این است که اگر امکان خروج و رفت و آمد‌ها به بیرون و درون پادگان برای چمران فراهم است و حتی کسانی برای آوردن آب و شکستن حلقه محاصره پادگان می‌روند و می‌آیند، پس دلیل باقی ماندن مجروحان و زن‌ها و بچه‌ها در پادگان چیست؟ پرسشی که تا پایان فیلم کماکان حل نشده باقی می‌ماند.

این نیز همانند بی‌منطق بودن فرار دموکرات‌ها و خالی کردن صحنه‌ی رزم به دلیل انتشار یک پیام رادیویی، باورپذیری داستانی که حاتمی کیا تعریف می‌کند را برای مخاطب دشوار می‌سازد.