شش ماه مانده به انتخابات مجلس در اسفند 90، رهبر جمهوری اسلامی مواضع خود را در قبال این انتخابات به وضوح بیان کرد. وی در سخنان نماز عید فطر، که بر خلاف روال معمول در دانشگاه تهران برگزار شد، بی پرده و صریح، نگرانی خود را در مورد روند انتخابات و نتایج احتمالی حاصل از آن بیان کرد. او اعلام کرد این انتخابات باید پشتوانۀ امنیت ما باشد. به عبارت دیگر می توان این گونه نتیجه گیری کرد که قصد رهبری کنترل انتخابات به نحوی است که کمترین صدمات امنیتی را برای حاکمیت در پی داشته باشد.
چرا شخصیت اول نظام چنین هشداری می دهد؟ چه عواملی سبب شده است که پرقدرت ترین مقام جمهوری اسلامی، در آستانۀ انتخابات، زنگ های خطر را به صدا درآورده، از همگان درخواست کند تا به بهانۀ انتخابات به استقبال فضایی امنیتی بروند؟ در نهایت، آیا امر حضور مردم در پای صندوق های رأی در همۀ کشورهای جهان بازتابی امنیتی پیدا می کند و یا نوع خاصی از دولت ها، به واسطۀ نگرانی از موقعیت و پایگاه خود، ناچار می شوند در آستانۀ انتخابات فضا را امنیتی سازند؟
به نظر می آید امر انتخابات و ارتباط آن با امر امنیت دولت و ملت به نوع رابطۀ حکومت با مردم آن کشور باز می گردد. به عبارت بهتر هر چه حکومت از پشتوانۀ بزرگتری در سطح ملی برخوردار باشد، امنیت حکومت و ملت در هم تنیده شده، هنگام انتخابات، به عنوان عالی ترین مظهر مشارکت مردم، پایه های امنیت ملی استوارتر می گردد. به این ترتیب دولت برآمده از ارادۀ ملت نیز از حاشیۀ امنیتی بالاتری برخوردار خواهد بود. در غیر این صورت، حکومت جدا افتاده از ملت ناچار خواهد بود در جزیره ای مجزا تنها به فکر امنیت خود باشد. در چنین شرایطی یک انتخابات واقعی که می تواند نماد ارادۀ ملی باشد، به عنوان بالاترین تهدید امنیتی حکومت قلمداد می شود. سخنان اخیر رهبری حکومت، معنای دوم را بیشتر به ذهن متبادر می کند.
تجربۀ تمامی دفعاتی که مردم ایران در جمهوری اسلامی به پای صندوق های رأی دعوت شده اند، نشان می دهد که حکومت در مورد میزان و نوع شرکت مردم در انتخابات بر سر یک دو راهی قرار گرفته است. حکومت از یک طرف تمایل دارد با نشان دادن حضور گستردۀ مردم در حوزه های رأی گیری، بر اعتبار خود بیافزاید، اگرچه که در طول همین حکومت سی و چند ساله ثابت شده که با هر بار حضور گستردۀ مردم، نتایجی به بار آمده که چندان مطلوب حکومت نبوده است. حوادث سال 88 به ویژه نشان داد که حاکمیت، برای خلاصی از عواقب ناشی از این حضور گسترده، ناچار شد دست به اعمالی بزند که تا همیشۀ تاریخ لکۀ ننگی برای خود به یادگار گذاشت. به همین دلیل نظام آرزو دارد که مجبور نباشد در انتخابات پیش رو پای مردم را به صحنه بکشد تا به لحاظ امنیتی دچار مخاطره شود.
از سوی دیگر همین حکومت به خوبی به یاد دارد که در دفعاتی که مردم چندان رغبتی به حضور در پای صندوق ها نداشته اند، کار حکومت برای مدیریت امر انتخابات آسان تر بوده است. نه کسی پای صندوق ها آمده تا بعداً مدعی رأی خود بشود و نه اینکه حکومت مجبور شده دست به تقلب در نتایج شود. با توجه به دو مسئله ای که ذکر آن رفت، چرا حکومت دلش می خواهد که تعداد شرکت کنندگان در مراکز رأی گیری قابل توجه باشد؟علت آن را باید در مشکلات ایران در روابط جهانی جستجو کرد. به عبارت دیگر از آن جایی که حکومت به لحاظ جهانی احساس عدم امنیت نمی کند، تلاش دارد به جهان نشان دهد در داخل از حمایت بالایی برخوردار است تا جامعۀ جهانی در نوع تعامل خود با ایران بر روی این فاکتور بسیار مهم حساب باز کند.
مخاطرات جهانی که امروز در مقابل حکومت قرار گرفته، دارای چندین وجه است. اولین و بزرگترین آن، انزوای بیش از پیش ایران در سطح منطقه ای و جهانی است. اخیراً چهار کشور روسیه، تاجیکستان، پاکستان و افغانستان نشستی را بدون ایران برگزار کردند. این چهار کشور در همسایگی ما هستند، منافع مشترکی با کشور ما پیدا می کنند و همۀ آنها ادعای روابط دوستانه ای را با کشور ما دارند. این چهار کشور بر سر مسئلۀ بسیار مهم قاچاق مواد مخدر و سایر امور امنیتی منطقه ای با هم به گفتگو نشستند. مسائل مطروحه در این نشست از موضوعات مورد علاقۀ ایران بوده و در این موارد دارای منافع کوتاه مدت و دراز مدت است، با این حال از ایران دعوتی به عمل نیآمد. در همین ایام در مورد مسئلۀ لیبی، کشور کوچکی نظیر قطر شانه به شانۀ فرانسه و انگلستان در کنفرانس دوستان لیبی فعال بود. در حالی که من به منبعی دست نیآفتم که حتی نام ایران را در لیست 64 کشور شرکت کننده در کنفرانس فوق الذکر نشان بدهد. اصرار بیش از حد ایران در دفاع از حکومت اسد باعث سردی روابط ایران با ترکیه شده که به کرات در مقابل قدرت های غربی از ایران دفاع کرده است. این سردی روابط باعث شد تا از یک سو شاهرودی، استاد و یار نزدیک رهبری، به انتقاد از اسلام ترکیه بپردازد و از دولت بخواهد تا به مبارزه با آن برخیزد؛و از سوی دیگر ترکیه رضایت بدهد تا رادارهای سپر دفاع موشکی در خاکش مستقر شود.
انزوا و سردی روابط با همسایگان و کشورهای جهان تنها مسئلۀ ایران در عرصۀ جهانی نیست. موضوع مهم دیگر گسترش سایۀ تهدیدهایی است که هر روز بر شدت و حدت آن افزوده می شود. اخیراً سارکوزی بدون نام بردن از کشوری خاص تهدید کرد که ممکن است ایران مورد حملۀ نظامی قرار بگیرد. او علت این امر را عدم توجه ایران به خواستۀ سازمان های بین المللی اعلام کرد. این تهدید وقتی اهمیت بیشتری پیدا می کند که در کنار گزارش جدید یوکیو آمانو قرار بگیرد. گزارشی که نشان می دهد، حداقل در ظاهر، بر حجم نگرانی ها بر سر فعالیت های هسته ای ایران، در ابعاد نظامی، افزوده شده است. به ویژه پس از آنکه ایران با استقرار سانتریفوژهای خود در فردو بر این شایعه ها و نگرانی ها دامن زد که عملیات غنی سازی اورانیوم در ایران به مراحل حساس تری نزدیک می شود. مرکز غنی سازی فردو از ضریب امنیتی بالاتری در مقابل حملات احتمالی برخوردار است. البته نباید فراموش کنیم که همزمان برخی کارشناسان IAEA در صداقت ایران در مورد پذیرش شرائط جدید روسیه از سوی این کشور تردید کرده اند. این تردیدها وقتی بیشتر قوت گرفت که رئیس سازمان انرژی اتمی بار دیگر تأکید کرد به دلیل بی نیازی برای دریافت اورانیوم 20 درصدی و تولید کافی در داخل کشور، ایران برای مبادلۀ سوخت با کسی مذاکره نخواهد کرد.
به همۀ درد سرهای قبلی در زمینه مشکلات جهانی باید یک مسئلۀ دیگر نیز افزوده شود. بعد از پیدایش “بهار عربی” و رسیدن امواج آن به سوریه، دولت ایران احساس کرده که ممکن است یکی از مهمترین پایگاه های خود را از دست بدهد. این نگرانی از زمانی بیشتر شده که شورشیان لیبی به کمک ناتو و کشورهای غربی تلاش کرده اند به حکومت 42 سالۀ قذافی خاتمه بدهند. ایران احتمال می دهد که در صورت فارغ شدن غرب از مسئلۀ لیبی، نوبت به سوریه خواهد رسید. در چنین شرائطی بعید است اسد بتواند طولانی مدت در مقابل این فشارها مقاومت کند. در چنین وضعیتی و در خوش بینانه ترین تحلیل، ایران، حداقل، یکی از مهمترین کارت های بازی خود را از دست خواهد داد. جمهوری اسلامی از طریق سوریه، حزب الله، حماس و متحدین فلسطینی او را تقویت می کند و از آنها برای دست یافتن به خواست های خود اهرم فشار می سازد. به این ترتیب ایران این اهرم ها و تکیه گاه ها را ازدست خواهد داد. بنابراین این مسئله به انزوا و ضعف بیش از پیش جمهوری اسلامی منجر شده، فشارهای جهانی بر پیکر رژیم افزایش خواهد یافت.
سایۀ این تهدیدها تنها از جانب کشورهای خارجی و برون مرزی نیست، در درون کشور هم مخالفت ها افزایش و سطح تحمل مردم کاهش یافته است. هر بهانه ای کافی است تا عده ای را به خیابان بکشد و به رویارویی با حکومت وادار کند؛ نوع و جنس مسئلۀ مورد بهانه در درجۀ دوم اهمیت قرار دارد. توجه کنید که خشک شدن دریاچۀ ارومیه هم می تواند موجب مقابلۀ مردم با حکومت شود. از یک سو، سو مدیریت حکومت و سیاست “النصر بالرعب” و خشونت بیش از حد نیروهای امنیتی وانتظامی، و از سوی دیگر متلاطم و متشنج بودن جامعه، بلافاصله کار را به درگیری می کشاندو باعث انباشت بیش از پیش خشونت در سطح کشور می شود. متأسفانه باید اذعان کرد که مسائل مبتلا به کشور هم کم نیست و هر یک از آنها می تواند هزینه اش برای کشور به سنگینی همین اتفاقات اخیر در دو استان آذری نشین این سرزمین شود. افزایش این موج اعتراضات نزدیک به زمان انتخابات هشداری جدی از لحاظ امنیتی به سردمداران حاکمیت جمهوری اسلامی محسوب می شود.
اما فارغ از این نا امنی هایی که دامان حکومت را فراگرفته و از خارج حاکمیت به قدرت حاکم بر ایران تحمیل می شود، نظام با نا امنی های دیگری هم روبرو است که از درون خود حکومت ریشه می گیرد. تشدید اختلافات در درون جناح اصولگرا، دغدغۀ ذهنی بزرگی برای دست اندرکاران حکومت فراهم کرده است. هر روز جناح تازه ای شکل می گیرد و بر اختلافات گروه های قدیمی تر افزوده می شود. سایۀ تهدیدها به حدی بالا گرفته که برای کشتن یک دیگر جایزه تعیین می کنند. دلشوره از این اختلافات وقتی بیشتر می شود که نظام به هر دلیلی ناچار شود دامنۀ رقابت ها را از حوزۀ گروه های اصول گرا خارج کند و گروه های متنافر راست را در مقابل سایر مدعیان صندلی های نمایندگی قرار دهد؛ مدعیانی که حداقل به اندازۀ مجموعۀ نیروهای طیف راست در میان مردم منفور نباشند. در چنین شرایطی چه حاشیۀ امنیتی برای نظام باقی خواهد ماند؟
در طول سی و چند سالۀ گذشته، حداقل دو بار، در زمان حکومت اصلاح طلبان و انتخابات 88، فرصت هایی پیش آمد تا شاید فاصلۀ دولت و ملت در ایران کاهش بیآبد. شوربختانه در هر دو بار دست هایی پنهان و آشکار از درون حکومت به درآمد تا مانع از آن شود که امنیت حکومت با امنیت مردم گره بخورد. چون آن فرصت ها از بین رفت، امروز کار به جایی رسیده که رهبر انقلاب در آستانۀ انتخابات نیرو بسیج کند و طرح بریزد که مبادا امنیت کسی و یا جایی به مخاطره بیفتد. با شنیدن سخن او کمتر کسی ممکن است به این فکر بیفتد که وی نگران امنیت ملی ما باشد. چرا که اگر امنیت ملی مشغلۀ ذهنی اصلی رهبر بود، قاعدۀ بازی را در دفعات پیشین به هم نمی زد. هم چنان که کسانی چون رهبران لیبی و سوریه یا اصلاً وارد بازی انتخابات نشدند و یا آن را به سخره گرفتند و امنیت ملی را در میهن خود به خطر انداختند. امروز روشن شده است، حکومت قذافی، با به فراموشی سپردن یک انتخابات سالم، ریسمان های ارتباط خود را با مردم بریده بود. در مقابل، چنین حکومتی، بنا بر اسنادی که به تدریج بدست می آید، با سازمان های جاسوسی غربی نزدیک شده بود. منتجۀ رفتاری چنین از سوی حکومتی که به مردم خود تکیه نکرده است، چیزی نیست جز آنکه، چه در حضورش و چه در فراغش، تنها سایۀ نا امنی بر لیبی گسترده شود. در مقابل دولت ترکیه که نشان داده به آرای مردم اهمیت می دهد و به فکر توسعۀ کشور خویش است، از چنان پایگاه مردمی برخوردار است که برای نزدیک ترین متحد آمریکا می تواند خط و نشان بکشد بدون آنکه ترکها احساس ناامنی بکنند. دولت ها می توانند با انتخاب الگوی لیبی و یا ترکیه دو سرنوشت جداگانه برای کشور خود رقم بزنند. به نظر می آید با آنکه در همسایگی ترکیه هستیم، دولت مردان ما تصمیم گرفته اند ما را به لیبی برسانند.