ما ریشه داریم، همهی ما ریشه داریم.
نمیتوان ادعا کرد که فلان شخص بیریشه است. ولی ممکن است آدمها طیِ یک سری اتفاقات ریشهی خود را گم کنند.
هیچ ریشهای زشت نیست، هیچ ریشهای ننگین نیست، هر ریشهای زیباییهای خود را دارد، زیرا همه چیز از ابتدا زشت نبوده است، اگر زشتیای پدید آمده است مقصرش ریشه نیست، زیرا هیچ انسان و هیچ قومی فطراً بد نبوده است.
درگیری انسانِ امروزی با مسائلِ امروزی سبب فراموش کردنِ این ریشهها شده است. وگرنه مگر میشود کسی صدای لالایی را دوست نداشته باشد؟ مگر میشود کسی در مورد چهارشنبهسوریِ قدیم بشنود و لبخند نزند و یا در مورد نوروز قدیم بشنود و قند در دلش آب نشود؟ مگر میشود کسی پیرِمرد نِی زن را در کوه ببیند و ذوق نکند؟ مگر میشود کسی یک نقالِ خوش صورت و سیرت را ببیند و در دلش نگوید “آخِی”.
حال این روزها گروهِ موسیقیای پدید آمده که میخواهد با زبانی شیرین و خودمانی و دوستانه و به شکلی غیر کلیشهای ما را به یاد ریشههایمان بیاندازد.
این گروه عجم نام دارد. گروهی متشکل از چند جوانِ با استعداد و با ذوقِ ایرانی که همگی ساکنِ لندن هستند.
عجم با استفاده از زبانی خودمانی و گهگاه استفاده از لفظی طنز میخواهد به ما یادآوری کند که میتوانیم ریشهمان را دوست داشته باشیم و به آن افتخار کنیم. در یکی از ترانههایِ محبوبش که “رقص مردونه” نام دارد به نکتهای قشنگی اشاره میکند که آن هم این است “با هر چی که داری ابتکار کن | فرار نکن از اصل خودت کج دهنی به رسم روزگار کن”.
عجم برای اثباتِ صحبتش تحقیقِ و پژوهش و سفرهای فراوانی کرده است، به مناطق مختلفی سفر کرده است، با بزرگانِ این راه نشست و برخاست کرده است، به خوبی موسیقی و آیینِ هر منطقه را میشناسد و از آن به صورتِ درست در آثارش استفاده میکند.
آثار عجم آثاری مدرن و به روز است، آثاری ست که به گوش جوانِ دویست و شش سوارِ سنتگریز امروزی هم زیبا و جذاب به نظر میرسد. از همین روست که همیشه در فستیوالهای مختلف موسیقیِ ایرانی اجراهای عجم با استقبالِ بیشتری از سوی مخاطبین رو به رو شده است.
نمونهی دیگرش اجرای این گروه در ویژه برنامهی نوروزیِ بیبیسی فارسی بود، اجرایشان به قدری زیبا و دلنشین بود که هر بار نوبتِ اجرا به آنان میرسید لبخند روی لب مخاطب نقش میبست.
وجود عجم لازم است، مفید است، عجم باید باشد، امیدوارم باشد، امیدوارم سالیان دراز باشد و هر روز بهتر از دیروز باشد.