اوباما و ایران

نویسنده

obama843.jpg

جیمز لویس

باراک اوباما رئیس جمهور منتخب آمریکا، به زودی پیامی را برای مسلمانان جهان خواهد فرستاد. ممکن است این کار را در اورشلیم یا دمشق بکند، هنوز هیچکس نمی داند. اما هر دو شهر سابقه تاریخی طولانی دارند.

آخرین کسی که سعی کرد برای دنیا سخن بگوید و نقش پیام آور خدا را بازی کند، محمود احمدی نژاد بود. او نامه هائی برای رهبران دنیا نوشت و (به نوعی) از آنها خواست اسلام را بپذیرند و یا نگران جهاد ایران باشند. غرب حتی معنی این کار را هم نفهمید. غربی ها به چهارچوب تاریخی توجهی ندارند و تنها در زمان حال زندگی می کنند. به همین دلیل فرستادن این دستخط برای رهبران کفار بی نتیجه ماند و فقط باعث تحسین افراطیون شد که دست به کار انفجار بمبئی دیگری شدند.

اگر باراک اوباما به سخنرانی برای جهان اسلام دست بزند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ احمدی نژاد از این سخنرانی بر ضد او استفاده خواهد کرد. او حتی نسبت به اوباما، معرف امپریالیسم جهانی، قدیمی ترست . او هم خواهد گفت به دنبال صلح جهانی است؛ اما تحت شرایطی خاص.

مشکل اصلی اینجاست که احمدی نژاد احتمالاً پاسخ خود را با بمب دریافت می کند. به نظر می رسد اوباما پاسخ درست را با دادن وعدۀ انتقام علیه هرگونه تهاجم هسته ای به اسرائیل، سعودی ها و یا هریک از متحدان عرب بدهد. این همان «چتر هسته ای» شناخته شده از زمان جنگ سرد است.

در مورد این نظریه، دو اشکال وجود دارد. اول اینکه تعهد کلامی در رویاروئی با یک حمله هسته ای هیچ اعتباری ندارد. بنابراین هیچ کس تعهد اوباما را قبول نخواهد کرد. ضمناً سابقه ای در دست نیست که نشان دهد او پای قولش می ماند.

اگر ایالات متحده بخواهد جدی تر باشد و خاورمیانه را نیز به طور رسمی تحت پوشش پیمان ناتو درآورد، اروپائی ها به وحشت می افتند. همین حالا هم آلمانی ها با ایدۀ پیوستن گرجستان و اوکراین به پیمان ناتو مشکل دارند.

بنابراین تنها احتمال ایجاد یک ناتوی خاورمیانه ای است؛ سازمان پیمان خاورمیانه. این پیمان کاربردهای خاص خودش را دارد. البته سال ها طول می کشد تا کشورهائی نظیر عربستان و مصر، مذاکرات لازم با اسرائیل از جمله بر سر مسأله نگرانی اورشلیم از محدوده و امنیت خود، را به نتیجه برسانند. نمی توان انتظار به نتیجه رسیدن چنین ایده ای را تا پیش از انفجار اولین بمب هسته ای ایران داشت.

اشکال دوم هم به عزم آمریکا در بازدارندگی هسته ای مربوط می شود. ایرانی ها شهادت طلب هستند، دست کم اینکه در آخرین جنگ بزرگ خود با صدام حسین اینگونه رفتار کرده اند. آنها هر روز این مطلب را یادآوری می کنند: در واقع از همان موقع که جیمی کارتر و برژینسکی، اجازه سرنگونی شاه در سال 1357را به آیت الله خمینی دادند. این سرآغاز همه مشکلات هسته ای در خاورمیانه بود. اگر احمدی نژاد تعصب شهادت طلبی را به همره داشته باشد، از تهدید انتقام هسته ای ترسی نخواهد داشت. البته اینطور نیست که او حمله مستقیمی را ترتیب دهد؛ بلکه مانند پاکستان، به حمایت از تروریسم می پردازد و سپس آن را انکار می کند. آنها می دانند هیچ آدم عاقلی به یک کشور هسته ای حمله نمی کند و به این ترتیب، تروریسم رواج بیشتری پیدا می کند.

دراینجا همه بحث ها به دفاع ضد موشکی کارآمد ختم می شود. این بزرگترین دستاورد امنیت ملی برای دولت بوش محسوب می شود، درحالی که رسانه ها وانمود می کنند اصلاً اتفاق نیفتاده است.

خلاصه کلام این است که اگر اوباما بدنبال جایزۀ صلح نوبل است، باید پا در جای پای هری ترومن و جورج بوش بگذارد. آمریکا به وجود یک معاهده سازمانی در خاورمیانه نیاز دارد که هیچ وابستگی به ناتو و اروپائی ها نداشته باشد. به یک سیستم دفاع کارآمد موشکی احتیاج دارد که قابلیت تغییر شکل فوری به سیستم لیزری مستقر در فضا را داشته باشد، نظیر آنچه رونالد ریگان پیشنهاد کرد اما به دست فراموشی سپرده شد.

البته آقای اوباما مجبور نیست شیوه رونالد ریگان را در پیش بگیرد. اما در اینصورت، چین، روسیه، هند، ایران و اسرائیل زودتر از آمریکا به آن نقطه می رسند.

حرف آخر را در این مسائل، واقعیت می زند.

جیمز لویس: مدیر و ناظر ارشد برنامه تکنولوژی و سیاست ملی در مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک واشنگتن (CSIS) است.

منبع: آمریکن تینکر- 12 دسامبر