جنگ درونی ایران و صداهای واقع گرا

نویسنده

time_b.jpg


اسکات مک لود

منظره غریبی بود. آذر ماه گذشته چندین هزار نفر در آمفی تاتر دانشگاه امیرکبیر جمع شده بودند. در یک طرف بسیجی ها و در طرف دیگر فعالان دانشجویی که بر علیه رئیس جمهور شعار میدادند. آنها سخنرانی احمدی نژاد را با شعارهای “مرگ بر دیکتاتور” قطع میکردند. احمدی نژاد اخم کرده بود و به سختی توانست سخنرانی خود را تمام کند. رئیس جمهور ایران، در اوج قدرت و درمکان انتخابی خودش، جلوه ای نداشت.

این تصویری نبود که جهان از احمدی نژاد دارد. پس از آیت الله خمینی، احمدی نژاد به شاخص ترین ایرانی در عرصه بین المللی تبدیل شده است. احمدی نژاد بخشی از شهرت خود را مدیون قدرت منطقه ای شدن ایران است و بخشی را نیز به پرحرفی خودش. و به گفته نیکولاس برن، معاون وزیر امور خارجه آمریکا، “حرفهایی نفرت انگیز و غیرمسئولانه که مدتهاست از زبان یک رهبر جهانی شنیده نشده است.” حاصل همین حرفها به همراه مداخله در عراق و پیگیری برنامه اتمی است که ایران را بیش از هر زمان دیگر به مرحله مقابله با آمریکا کشانده است. احمدی نژاد دو روز بعد از اعتراض دانشگاه امیرکبیر گفت: “آنها حرف خودشان را میزنند و من هم حرف خودم را.”

اما سیاست در ایران همیشه آن چیزی نیست که به نظر میرسد. در پس انکار احمدی نژاد، مبارزه ای در جریان است که آینده برنامه اتمی، رابطه با آمریکا و امکان جنگ دیگری در خاور میانه را رقم خواهد زد. در درون دستگاه سیاسی ایران، احمدی نژاد عکس العمل عده ای را برانگیخته که معتقدند او به اقتصاد ایران آسیب رسانده و امید نزدیکی با غرب را به باد داده است. بیشتر رهبران سیاسی ایران و عموم مردم به حق ایران برای غنی سازی اورانیوم برای مصارف غیرنظامی اعتقاد دارند. اما اختلاف بین متحدان تندرو احمدی نژاد، که میخواهند به قیمت تحریم اقتصادی و حتی حمله نظامی تبدیل به یک قدرت اتمی شوند، از یکطرف و واقعگرایان، که محدودیت برنامه اتمی ایران را میپذیرند تا امتیازات سیاسی از غرب دریافت کنند و رژیم کنونی را بر سر قدرت نگهدارند، است. با توجه به موفقیت تحریمهای اقتصادی، مقامات ایرانی معتقدند که آراء عمومی بیشتر طرفدارمذاکره است تا مقابله.

دیپلماتهای غربی امیدوارند که واقعگرایان درنهایت پیروز شوند، اما این در صورتی است که تهران و واشنگتن کارشان به جنگ نکشد. و پرسش این است که بعد از این همه خطا در خاورمیانه، آیا آمریکا و متحدانش این بار درست عمل خواهند کرد.

با وجود تمامی مخالفتها در درون ایران، کار احمدی نژاد به کجا خواهد کشید؟ مجلس بدون تائید رهبری قادر به عزل احمدی نژاد نیست. به گفته یکی از مشاوران رفسنجانی، “بیشتر تصمیم گیران و صاحب منصبان نظام با او مخالف هستند. اگر محبوبیت او بیش از این کاهش یابد، حتی مقام رهبری نیز او را کنار خواهد گذاشت.” اما هنوز چنین اتفاقی نیافتاده است.

علائمی دیده میشود که خامنه ای ممکن است احمدی نژاد را محدود کند. انتقاد روزنامه جمهوری اسلامی و نشریه مجلس از جمله این نشانه هاست. این فرصتی را برای دولت بوش به وجود میآورد. سیاست فشار اقتصادی فزاینده بر رژیم تهران موجب شده تا ازمحبوبیت احمدی نژاد کاسته شود و نشانه های آشتی جویانه ای در رابطه با موضوع اتمی به چشم بخورد. زلمای خلیل زاد نیز گفتگوهای بغداد را “صمیمانه” توصیف کرد.

بعضی از متخصصان بر این باورند که خامنه ای بالاخره از توافق با غرب پشتیبانی خواهد کرد و علی لاریجانی در پی توافقی با خاویر سولاناست تا ایران بتواند به غنی سازی برای تولید انرژی صلح آمیز ادامه دهد. اما تصور اینکه آمریکا با احمدی نژاد به توافق برسد بعید به نظر میرسد؛ آمریکا تاکید کرده که حاضر به تحمل غنی سازی در داخل خاک ایران نیست. ظهور صداهای واقعگرا در تهران امکان همزیستی را در کنار مقابله نظامی امکان پذیر ساخته است. اینکه دو طرف تا این اندازه پیشرفت کرده اند امیدوار کننده است. اما این به معنی راه درازی نیز هست که دو طرف باید بپیمایند.