اثر انگشت مردم

ساسان آقایی
ساسان آقایی

یکی از سرگرمی‌های جدی و حرفه‌یی همه ما، به مانند ده‌ها هزار نفر دیگر، این روزها سر زدن به صفحه شخصی “محمدجواد ظریف” در فیس‌بوک است. صفحه شخصی جواد ظریف، کارکردی فرارسانه‌یی پیدا کرده و اکنون نه‌تنها برای خواندن گزارش‌های به‌روز او از آخرین رویدادهای دیپلماتیک سراغ صفحه ظریف در فیس‌بوک می‌رویم که هرگاه رویداد مهم و برجسته دیگری رخ می‌دهد که از اساس ارتباطی با وزیر خارجه و دستگاه دیپلماسی هم ندارد، باز این صفحه محمدجواد ظریف است که با هجوم مخاطبان زیر و رو می‌شود. بر همین مبنا بود که از عصر روز پنجشنبه گذشته و پس از انتشار خبری تلخ و گزنده که روان بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی را آزرد، به سرعت کاربران ایرانی، بخش نظرهای صفحه شخصی محمدجواد ظریف در فیس‌بوک را مامنی برای دیدگاه‌های خود یافتند و توفانی از نظرها و نقدهای تند و تیز برپا شد. یکی به کنایه برایش نوشت؛ “کمری که با خبر کیهان درد می‌گیرد، آیا نباید از شنیدن این خبر بشکند؟” دیگر نقد و نظرهای مردمی هم دست‌کمی از این کنایه نداشت. برخی بودند که در دفاع از محمد جواد ظریف بنویسند. خبر برخورد با دختران موسوی از اساس ارتباطی با دستگاه دیپلماسی ندارد اما صدای آنها در میان فریادها به جایی نمی‌رسید. در این روزها، چندین باری از خود پرسیده‌ام؛ محمدجواد ظریف که روزهای جمعه از هر روز دیگری در فیس‌بوک پرکارتر است و بی‌شک تمام نقدها و نظرها را خوانده و سکوت کرده، چندین بار از داشتن صفحه‌یی چنین پرمخاطب و پراز بازخورد اما با فضایی آزاد و ملتهب پشیمان شده است؟ نکند پشیمان شده باشد! به هر ترتیب مسوولیت‌های حقیقی و حقوقی بخشی از آنچه از جانب مردم روی این صفحه نوشته می‌شود، آن هم موردهایی که ارتباط مستقیمی با ظریف و دستگاه تحت امر وی ندارد، می‌تواند پیامدهایی برای وزیر خارجه دولت روحانی داشته باشد و سبب افزایش فشار بخش‌هایی شود که از ارتباط مستقیم اعضای این دولت با مردم چندان خشنود به نظر نمی‌رسند و جواد ظریف همه اینها را می‌داند. آیا با برخورد سه روز گذشته مردم، او که یک بار دیگر سخن از “بستن این صفحه” رانده بود، پشیمان نشده است!؟ راستش حتی تصور اینکه جواد ظریف، پرمخاطب‌ترین صفحه ایرانی این روزهای فیس‌بوک را ببندد، وحشتناک است، این صفحه آنچنان کارکردی یافته که دیگر نمی‌شود به آسانی آن را صفحه “شخصی” جواد ظریف دانست، بیشتر شبیه یک آیینه‌ است از جامعه که دولت به آن می‌نگرد، همان آیینه‌یی که رسانه‌ها و مطبوعات باید باشند و به دلایل مختلفی نیستند و دولت‌های ایران برای سال‌های سال از داشتن چنین تابنده زلال دیدگاه‌های مردمی محروم مانده بودند. آنچه در این صفحه رخ می‌دهد، با همه تندی‌ها و کژتابی‌ها، غنیمتی است برای دولتی که با رای عاریتی مردم بر سر کار آمده و سبب می‌شود که دوش و توش این دولت هرگز از بار سنگین مطالبه‌های مردمی تهی نشود و هر بامداد به یاد آورد که با چه موج توفنده و متنوعی از انتظار رای‌دهندگان به خود روبه‌رو است. این صفحه همچنین، ابزاری برای تغییر فکر و رفتار ما نیز هست. سال‌ها ایرانیان شهره بودند به اینکه هر چهار سال یک‌بار، تمام مطالبه‌های زندگی خصوصی و عمومی و خرد و کلان خود را در یک برگه رای چکیده می‌کنند و از فردای انتخابات، کنش سیاسی را به نق‌زدن‌های روزمره تقلیل می‌دهند و می‌روند تا چهار سال بعد اما آنچه این روزها نسل جوان‌تر ایرانی در شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کند، تغییر رفتاری جدی است در امر سیاست‌ورزی و حتی کنش اجتماعی و عمومی، داریم یاد می‌گیریم که مطالبه‌های خود را فراموش نکنیم، خواستن آنها یک امر دایمی و همیشگی است و هر بار گفتن از آنچه می‌خواهیم و آرزو داریم، سبب تقویت جریان دولت انتخابی در پیش‌بردن مطالبه‌های مردم می‌شود، یاد می‌گیریم که نباید انتخاب کرد و انتخاب‌شونده را در برابر کوه همیشه استوار مشکل‌ها و سدراه‌های همیشه حاضر و آماده تنها گذاشت. کمک ما به این دولت، چیزی جز یادآوری مداوم و مکرر اما نرم و مدنی خواسته‌هایمان نمی‌تواند باشد و برای این یادآوری چه مکانی مهیاتر و فراهم‌تر از شبکه‌های اجتماعی. به جز محمدجواد ظریف که احتمالا جمعه شب را با سردرد ناشی از صدها کامنت گزنده مردمی به پایان برده، بی‌تردید ده‌ها چشم دیگر آنجا رصد کرده‌اند و دانسته‌اند که مردم چه می‌خواهند، مطالبه آنها چیست و دولت و شخص رییس دولت چگونه مورد فشار طبقه‌ای است که به آن رای داده تا کاری کند. همین، رمز اثر ما است، اثر انگشت مردم در لایه‌های نادیده قدرت و پربیراه نیست که بگوییم مردم این دوران چه خوشبخت و قدرتمندند، باید سپاسگزار باشند که به مدد تکنولوژی می‌توانند صدای خود را بدون هیچ واسطه‌یی به گوش بالاترین مقام‌ها هم برسانند و عالیرتبه‌ترین مسوولان را نیز بازخواست کنند.

می‌شود گفت که این تعبیر حقیقی دیدگاه‌ جان لاک است که دولت را وامدار مردم می‌دانست. حالا شبکه‌های اجتماعی دولت را در منگنه مداوم افکار عمومی قرار داده و نه‌تنها دولت که کامنت‌های شما، در هر جایی که فکر کنید، دیده و خوانده می‌شود.

منبع: اعتماد