ایرانیان جنوب کالیفرنیا، همزمان با فرارسیدن سالروز انقلاب 57 به دعوت “اتحاد برای ایران” روز شنبه هفدهم بهمن در DODD HALL دانشگاه UCLA گرد هم آمدند. حاضران نشست “سی سال سرکوب، سی سال مقاومت” در این جلسه به “بررسی تطبیقی انقلاب 57 با جنبش سبز و چشم انداز آینده” پرداختند.
سخنران اول این جلسه، اکبر مهدی بود که جنبش سبز را در امتداد انقلاب57 ارزیابی کرد و آنرا متشکل از دولایه دانست: لایه ای که از زمان مشروطیت تا کنون به دنبال خواسته هایی بوده که هنوز نتوانسته به آنها دست بیابد،اما طی این دوران، با اتکا به گفتمان حاکم در طی هر یک از خیزش ها، مطالبات خود را طرح کرده است. امروز هم “پنجرۀ انتخابات” را فضایی یافته تا بار دیگر به میدان بیاید و آرزوهای خود را فریاد بزند. لایه دوم اصلاح طلبانی هستند، که برای جلوگیری از حذف خود از حاکمیت، در مقابل دولت حاکم ایستاده اند.
آقای مهدی عنوان کرد که هردو حرکت کنونی و سال 57 در طلب آزادی هم آوا بودند با این تفاوت که آزادی در میان هواداران جنبش سبز از مفهوم وسیع تری برخوردار است. از سوی دیگر جنبش سبز خواستار آن است که استبداد دینی پای خود را، به ویژه از زندگی خصوصی مردم بیرون بکشد.
اختلافات ساختاری مابین انقلاب 57 و جنبش سبز، موضوع دیگری بود که از سوی اولین سخنران مطرح شد. وی گفت: انقلاب 57 بدیلی به نام جمهوری اسلامی داشت، اما جنبش سبز بدون هر گونه بدیلی به میدان آمده است.
او در ادامه گفت: “انقلاب 57 ایدئولوژیک، غرب ستیز، انقلابی و سطحی بود. در حالی که جنبش سبز بدون ایدئولوژی و لیبرال است. به همین ترتیب شعارهای سال 57 سیاسی و آرمان گرایانه و با زبان خشونت انقلابی همراه بود. اما نمادهای سبز عمدتا مدنی محور و زندگی گرایانه است که زبان حاکم بر آن طلب حقوق مدنی است.”
آقای مهدی پس از مقایسه دو جریان سال های 57 و 88 از نظر سازمان بندی، امکانات مالی، نیروها و طبقات حاضر در آنها، به تفاوت های دو رژیم شاهنشاهی و حاضر پرداخت و چنین ادامه داد: “رژیم گذشته تمام قدرت را در وجود شاه متمرکز کرده بود، اما رژیم حال حاضر به این وضعیت نزدیک می شود.”
او سپس با طرح این مسئله که “رژیم به آهستگی در حال مستحیل شدن در یک جمهوری ولایی است” این امر را نقطۀ ضعف بزرگ رژیم و محل مناسب برای اعمال فشار از سوی جنبش سبز ارزیابی کرد. او آنگاه رادیکالیزه، آرمانگرا و خشن شدن را خطرات عمده ای دانست که جنبش سبز را تهدید می کند و تاکید کرد به همین جهت تلاش دولت در جهت به خشونت کشیدن این حرکت اصلاح طلبانه است.
سخنران بعدی خانم نیرۀ توحیدی بود که کلام خود را با تبیین این مطلب آغاز کرد که گفتمان بنیادگرایی اسلامی که با تلاش های سید قطب شکل گرفته بود در حال شکست است. او در ادامه مظهر شکست دولتی این گفتمان را، رژیم جمهوری اسلامی دانست که مشروعیت خود را در همۀ عرصه ها از دست داده است. او افزود: “بعد از شکست دولت دینی و دین دولتی حالا نوبت به نواندیشان دینی رسیده است که تأبیرات به روز خود را از اسلام ارائه دهند.”
این استاد دانشگاه نورت ریچ، جنبش سبز را دارای این قابلیت دانست که از یک سو به عنوان جنبش نوین اجتماعی متشکل از خرده جنبش ها ارزیابی شود و از سوی دیگر به عنوان حرکتی انقلابی و سیاسی به حساب آید. او در ادامه بر این نکته تأکید کرد که دولت تلاش دارد تا با تزریق خشونت به درون جنبش، موجبات رادیکالیزه شدن آن را فراهم کند، تا با آسودگی خیال آن را سرکوب کند.
خانم توحیدی ضمن بر شمردن گسست های مختلفی که بین جنبش کنونی با حرکت های پیش از آن اتفاق افتاده ـ نظیر فاصله ای که در گفتمان حاکم افتاده ـ به دو گسل اساسی دیگر، یعنی جنسیت و قومیت نیز اشاره کرد، تا نشان دهد که خرده جنبش ها دراین خیزش عمومی از چه جایگاه برجسته ای برخوردار هستند. او از جنبش زنان به عنوان یک جنبش مطالبه محور و هویت طلب نام برد که رهبری آن نیز با زنان فعال در عرصۀ اجتماعی است. این فعال حوزۀ زنان، عواملی چون با سواد شدن جامعه به طور عام وزنان به طور خاص، جوان شدن جمعیت، فعال شدن زنان در عرصه های اجتماعی و اقتصادی و تعابیر و تفاسیر جدید نواندیشان دینی در داخل و خارج حوزه ها را از عوامل مؤثر در این امر دانست. در مورد مشکل قومیت او توجه فعالین جنبش سبز را نسبت به حساسیت مسئلۀ اقوام جلب کرد و عللی را برای برجسته تر شدن آن برشمرد. وی با تأکید بر خطر روز افزون سیاسی شدن مسئلۀ قومیت و سیاست های قومی قبیله ای، به نقل از بنی طرف گفت: “در ایران جنبش های اجتماعی هنگامی قدرت می گیرند که تهران در کنار تبریز قرار بگیرد.” او در ادامه افزود که علیرغم صراحت قانون اساسی در بارۀ پاره ای از آزادی ها و حقوق اقوام در ایران، وجود یک حکومت دینی شیعه تحت سلطۀ ولی فقیه، مانع اساسی در راه احقاق حقوق این اقلیت های قومی است.
سخنران آخر این جلسه امید معماریان بود که در مورد نقش رسانه ها در جنبش سبز و تفاوت آن با سال 57 به ایراد سخن پرداخت. وی مطلب خود را با طرح یک سؤال آغاز کرد: چرا دولت بعد از انتخابات نتوانست، چون دفعات گذشته، حکایت خود را در فضای رسانه غالب کند؟ او در پاسخ به این سؤال، ضمن اشاره به شباهت های دو رژیم شاهنشاهی و جمهوری اسلامی در برخورد با فضای رسانه ای و آزادی بیان، بی توجهی سران این رژیم نسبت به تغییراتی راکه در جهان خبر و خبررسانی بوجود آمده عامل شکست حکومت دانست و افزود: “در زمان انقلاب 57 رادیو، شب نامه ونوار تمام تجهیزات رسانه ای مخالفان بود. اما بعد از انتخابات 88 اینترنت، رسانه های ماهواره ای، فعالین جامعۀ مدنی به عنوان ستادهای خبری و هم چنین بالا بودن سرعت انتقال اخبار، از جمله عواملی بودند که موجب شدند تا دولت بازی رسانه ای را واگذار کند.”
پرسش و پاسخ بین حضار و سخنرانان پایان بخش مراسم بود.