در “فضای امنیتی نفس گیر حاکم بر کشور” به گفته محمدخاتمی، و شرایطی که محمد باقر قالیباف نامزد بیت رهبری، چنین تصویرش می کند “دروغ، ریا وظایف روزانه، آبروریزی و پردهدری نقل هر مجلس شده و تزویر و تهمت ایران را گرفته است”، دوردیگری از “انتخابات” رسما کلید می خورد که نویسنده ای” مضحکهای به نام انتخابات” می خواندش.
سومین هفته اردیبهشت در مضحکه بازاری که راه برمحمد خاتمی “وطن فروش” بسته است و هاشمی رفسنجانی هنوز نمی داند از سیم خاردار بگذرد و واردمیدان مین شود یا نه، “کفنپوش” و “کلاه بهسر” و “اوسا کریم ” و “کلاه مخملی” و “قیصر فوتبال ایران” منتظران صفی هستند که درسر خطش، داوطلبین غلامی “مقام معظم” ایستاده اند. در دوروز اول ۱۱۲ نفر برای گرم کردن رقابتی ثبت نام کرده اند که از پیش میزان مشارکت درآن “قطعا” بالای ۶۳ درصد اعلام شده و دراین هفته احمدی نژاد ۵۰ میلیون نفر را برای حضور درآن فراخوانده است. بسیج ازچند ماه پیش به فرماندهی محمد رضا نقدی، سردار شکنجه زاده عراق، برای “خلق حماسه” درپای صندوق های رای ایران، تمرین می کند. می ماند تا” مقام معظم”، که طفلکی فقط یک رای دارد، بر متن حوادث منطقه نام کدام سفره نشین بیت را بنویسد و آزادترین انتخابات سراسر جهان رابه سرانجام برساند.
انتخاب تنهارای “مقام معظم” باحضور ۵۰ میلیون و مشارکت بالای ۶۳ درصد درآن نیاز به قطع ارتباط با جهان وبرقراری جو امنیتی شدید اما “مخفی” در تهران دارد که عملیاتی می شود. برخوردهای مخفی امنیتی با دانشجویان، اساتید دانشگاه، فعالان سیاسی مستقل، روشنفکران، روزنامه نگاران و رسانه های غیر حکومتی وحتی آموزشگاه ها به اوج می رسد.
رئیس جمهور امام زمانی که دردقایق پایانی به نفس نفس افتاده، با پرسشی روبرومی شود: “صدها میلیارد دلار درآمد نفتی کجا رفت؟” لابد پاسخ را بایدرحیم مشائی بدهد که سرانجام صلاحیتش تائید می شود: “بنده صلاحیتم را در آسمان ها گرفته ام و نیازی به تایید صلاحیت از سوی شورای نگهبان ندارم. شرایط کشور توسط امام عصر به گونه ای می شود که شورای نگهبان مجبور به تایید صلاحیتم میشود.”
چند روز دیگر معلوم خواهدشد که زمام اختیارشورا دست “امام زمان” است یا در اختیار نایب برحق سابقش که حالا از امامی و پیامبری هم رد و درنقش خدا ظاهر شده است. حتما محمدخاتمی ازاین امر آگاه است که هشت سال پیش شال سبز را بگردن میر حسین موسوی انداخت و حالا به هزار زبان مجوز “مقام رهبری” را می طلبد تا پیرمرد ۸۰ ساله بتواند به میدان در آید. دکتر حسین باقر زاده می نویسد: “اینکه کسی مانند هاشمی رفسنجانی برای نامزدی انتخابات چشم به راه اشاره ولی فقیه بنشیند، بیش از هر چیز مسخرگی این انتخابات را به نمایش میگذرد. او برای سالیان دراز، به عنوان «مرد قدرتمند» جمهوری اسلامی شناخته میشد. چندین سال رییس مجلس اسلامی و دو دوره رییس جمهور بوده است. به جرأت میتوان گفت که او بیش از هر کس دیگر، هم در دستآوردها و هم در جنایات جمهوری اسلامی، سهیم بوده است. حتی مسئولیت اصلی ولایت فقیه علی خامنهای متوجه شخص او است. در واقع، جمهوری اسلامی بدون هاشمی رفسنجانی جمهوری اسلامی نمیشد. هنوز هم کلی قدرت دارد و به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت در ردیف رییسان سه قوه مجریه و مقننه و قضاییه مینشیند و برای خود دستگاه و بارگاه و دبدبه و کبکبهای دارد. حال وقتی چنین آدمی میگوید برای نامزدی در انتخابات منتظر اجازه ولی فقیه نشسته است گند فضاحت روند انتخابات در نظام اسلامی حاکم بیش از هر چیز دیگر فضا را انباشته میکند.”
برادر بزرگ “مقام معظم” بعد از بیست سال ناگهان سروکله اش پیدا می شودتا واقعا گندش را در بیاورد. محمدخامنه ای، درمصاحبه ای که گرفتنش فقط درتخصص سایت امنیتی فارس است، ضمن درفشانی های دیگر، می گوید: “هاشمی خواسته یا ناخواسته به دنبال براندازی است.”
کاربجائی می رسد که هاشمی “خامنهایساز”-ـ به تعبیر اکبر گنجی-ـ توسط وزیر اطلاعات تهدید به حصر می شود. حسین شریعتمداری شمشیر از رومی بنددو حرف های “حضرت آقا” خطاب به خاتمی، هاشمی و مشایی را در سرمقاله روزنامه ضدملی کیهان جا می دهد تا “طبل های تو خالی” اگرهم نمی دانند، بدانند.
چهارشنبه شب، آتش بروی هاشمی رفسنجانی متمرکز می شود. قالیباف بااشک تمساح به اومی تازد که چرا براه خامنه ای نمی رود. صد “نماینده” سپاهی –ـ امنیتی برهبری روح الله حسینیان، یارغار سعید امامی مشغول جمع آوری امضاء برای نامه ای هستند که هاشمی را از کاندیدا شدن حذر می دهد.
کیهان، بدون نام بردن از رفسنجانی وی را در شمار مردگان سیاسی جا می دهد. مهدی طائب اورا “جاهل مطلق” یا “ترسیده و دنیا طلب” می خواند.
اخطارهای آخر است به هاشمی که نیاید وجامه خاتمی نپوشد چنانکه بازجوی کهنه کار برایش می دوزد “ستون پنجم دشمن که دست به وطنفروشی زده است و میداند که اینگونه خیانتها و جنایات چه مجازاتی دارد”؟ بخشی از مهندسی دو قطبی سازی برای گرم کردن تنور است و یا سیاست پیچیده ای که هاشمی را بیاورد و فرصت “بازی با مشت بسته” راازاو بگیرد و لاف داشتن “پایگاه مردمی گسترده!” را بر ملا سازد؟ انتظار برای یافتن پاسخ چندان به طول نمی انجامد.
عفت مرعشی همسر رئیس مجمع تشخیص مملکت، شاید جواب چند روز دیگر را همین حالا می دهد: “انتخاباتی وجود ندارد، مگر برای اینها کاری دارد که رایها را عوض کنند.حاج آقا در انتخابات شرکت نمی کنند.”
برای صبح پنجشنبه، مانده اند رسانه های رسمی که با گفته ها و حرکات تبلیغاتی چند کاندیدای حکومتی تلاش می کنند تا فضا راپر شور و زمینه “خلق حماسه” را فراهم سازند.
ثبت نام حسن روحانی، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی، علی باقری، معاون سعید جلیلی را از پشت پرده مذاکرات اتمی بعنوان نماینده مستقیم بیت بر صحنه سیاست می کشاند: “در واقع در دوره گذشته مذاکرهای وجود نداشت، بلکه روندی که در پیش گرفته شده بود منافع و امنیت ملی کشور را به طور جدی مخدوش کرده و به آن صدمه زد.آن دوران به نظر من دوره ناکامی بوده است و امروز نباید کسانی که وابسته به آن گروه هستند فکر کنند میتوانند مجدد رجعت کنند به آن دوره چرا که امکانپذیر نیست”.
می توان این سخنان را به نشانه این گرفت که جناح طرفدار “اقدامات رادیکال” در منطقه، در “بیت” دارد از پیروان اندیشه محافظه کارانه ـ علی اکبرولایتی ـ پیشی می گیرد.
نیروهای پ.ک. ک در پی سیاست آشتی جویانه عبداله اوجلان رهبر کردهای ترکیه، خروج از این کشور را آغازمی کنند و افق بسوی آشتی باز می شود. طبیب اردوغان که با درایت و قاطعیت رویای امپراتوری عثمانی را پی می گیرد، همزمان حمله اسرائیل به انبار موشکهای ایرانی در سوریه را محکوم می کند. رویترزمی نویسد: “اسرائیل در سوریه موشکهای حزبالله را هدف قرار داده است. هدف، انبارهای موشکهای ایرانی نوع «فاتح ۱۱۰» بوده که قرار بوده به دست حزبالله لبنان برسند.”
فیصل المقداد، معاون وزیر خارجه سوریه، به سی ان ان می گوید: “حمله اسرائیل به سوریه به منزله اعلان جنگ توسط اسرائیل است.”
نیویورک تایمز در گزارشی که از شرایط جنگی خاورمیانه می دهد، این حمله را “پیام اسرائیل به ایران” تفسیر می کند:“به نظر میرسد حملههای دوگانه اسرائیل به دمشق، بیش از اینکه مربوط به جنگ داخلی سوریه باشد، به جنگ پنهان و گسترده با ایران و حزبالله ارتباط دارد.شدت این حملات نشان میدهد که اسرائیل میل دارد از این وضعیت مغشوش استفاده کندو می داند که سوریه، ایران و حزبالله بیش از آن درگیر و ضعیف هستند که در صدد مقابله به مثل برآیند.”
دی ولت نشریه ای با دیدگاه سیاسی متفاوت با روزنامه آمریکائی همان نگاه رادارد: “مقصد اصلی ایران است.”
سوریه، جمهوری اسلامی و حزب الله به تهدید بسنده می کنند و ردپای تازه ای از حضور فعال “نظام” درجنگ داخلی سوریه پیدا می شود.
مقامات امنیتی و نمایندگان پارلمان عراق خبرمی دهند: “ایران جوانان عراقی را به جنگ سوریه میفرستد. در گذرگاه مرزی الولید اجساد هفت جوان عراقی ۱۷ تا ۳۰ ساله را پیدا کردهاند که در نبردهای داخلی سوریه کشته شدهاند. این جوانان عراقی زیر پوشش گردشگری مذهبی به ایران برده شده و پس از آموزش با پرداخت مبلغ مناسب، آنها را از طریق هوایی به سوریه فرستاده اند.”
روز آخر هفته خبر می رسد که آمریکا و روسیه بر سر گفتوگوهای بینالمللی در باره سوریه باحضورهمه طرفهای درگیر توافق کرده اند. جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده که به مسکو سفر کرده است، به رویترز می گوید: “روسیه با برگزاری کنفرانسی موافقت کرده است که در آن هم اعضای دولت بشار اسد حضور داشته باشند و هم مخالفان حکومت سوریه. “
سومین هفته اردیبهشت هم به پایان می رسد. درآستانه انتخاباتی که دیگر به تمامی انتصاب است، پرده ها بازهم بیشتر فرو می افتدو باطن عفونی “نظام” آشکارتر می شود.
پدر 3 شهید درفیلم تبلیغاتی محسن رضائی می گوید که از فرط گرفتاری و بدبختی و بی پولی، قصد خودکشی دارد.
هاشمی رفسنجانی، که هنوزهم معلوم نیست بیاید یا نه، می گوید: “کسانی که می گویند ما به سمت استقلال میرویم دروغ می گویند.دشمنان ما نیاز به جنگ با ما ندارند. متاسفانه اکنون شرایطی بوجود آمده است که ما خود به طرف انحطاط می رویم. در برخی از جلساتی که من با افراد دیگری داشتم با همین حرارتی که شما ـ– روزنامه نویسان دیدار کننده ـ- از ضرورت آزادی سخن می گفتید آنها از دعوت به بردگی سخن میگفتند.”
محمد خاتمی که نیامدنش قطعی شده است، سخنانی سخت تلخ می گوید. رئیس جمهور اسبق که اکنون “ستون پنجم دشمن”، “وطن فروش” و “خائن” لقب گرفته، از درهای بسته، کشور بحرانی، اقتصاد ویران، مدیریت آشفته، وضع بد معیشت و امنیت مردم می گوید و “فروپاشی” رادرمنظر می بیند. خاتمی که هنوز می کوشد سرانگشتان خونین “نظام” را از دست نگذارد، در بطن سخنان خود سید علی خامنه ای رانشانه رفته است؛ کاری که اکبر گنجی، در فضایی دیگر می کندو بر مخاطرات خارجی انگشت می گذارد: “مسئله ایران، مسئله زمامدار مادامالعمر خودکامه است. ولایتمطلقه فقیه یا سلطانیسم، با مردمسالاری در تعارض بنیادین قرار دارد.ایران-ـ همانند افغانستان و عراق و لیبی و سوریه-ـ می تواند مبدل به کشوری کلنگی شود. خامنهای نیز با تصورات نادرستش از موازنه قوای جهانی و منطقهای، تحلیل نادرستاش از بیداری اسلامی که توسط عربستان سعودی و قطر به جنگ شیعه و سنی تبدیل شده است، و سیاستهای غلط در خدمت آن پروژه خارجی سوریهای کردن ایران- است. کم کردن شر ولایت فقیه و خامنهای، نجات موجودیت ایران و ایرانیان است.”
و هنوز این سخن در فضای مجازی “شیر” می شود که اخبار هولناکتری انتشار می یابد. گزارش فاکس نیوز از بمب جدید آمریکا که برای تاسیسات هستهای زیرزمینی ساخته شده، از جهنم هولناکتر است: “ارتقای بزرگترین بمب نابودکننده استحکامات زیر زمینی پنتاگون می تواند یک هدف داشته باشد و آن نابود کردن تجهیزات هستهای ایران است که در شمال این کشور در زیر کوهها ساخته شده است.این بمب باوزنی بیش از ۱۳۶۰۰ کیلوگرم، میتواند پنهانترین سایتهای هستهای ایران را نابود کند. این بمب حدود یک سوم بزرگتر از بمب موسوم به MOAB ـ- مخفف مادر تمام بمبها-ـ با وزن حدود ده تن است.یک مقام آشنا با این ارتقاء به وال استریت ژورنال می گوید: امیدواریم که هیچوقت مجبور به استفاده از آن نشویم. اما اگر مجبور شدیم، این بمب کار خودش را انجام می دهد. همه چیز به جمهوری اسلامی بستگی دارد.”
در روزهای شکفتن گلهای سرخ، سیدعلی حسینی خامنه ای درهای جهنم را بروی ایران باز می کند. او رهبر بلامنازع “نظام مقدس جمهوری اسلامی” است که ازسی و اندی سال پیش از” نردبام دروغ، ریا، تزویر و تهمت بسوی بام سعادت می رود.”
و حافظ است که اردیبهشت پر خطر ۹۲ را در بیتی به تاریخ استبداد در ایران پیوند می زند:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها