در جوامع بحران زده و گرفتار تورم و گرانی دشوار است به یک موضوع خاص اولویت بخشید و دیگر مشکلات را در رده های بعدی قرار داد. ایران امروز چنان در بحران اقتصادی و بی عدالتی فرو رفته که ناگزیر اولویت ها را باید در همین مجموعه جستجو و رده بندی کرد. در این مجموعه چهره زنانه فقر بسی کریه، زشت و نامتناسب با کرامت انسانی و حیثیت ملی است و از شعارهای حاکمیت که همواره بر شخصیت خانگی زن اصرار می ورزد بسیار دور است. در این مجموعه پبدا کردن راه حل برای چهره زنانه فقر، اولویت است. چهره زنانه فقر مشخصاتی دارد که چنانچه زود به فریادش نرسند ایران می شود یک مورد مثال زدنی از کشورهای مسلمان که در آن قدیم ترین شغل زنانه تنها راه ادامه زندگی و امرار معاش بخشی از جمعیت زنان کشور می شود. جمعیتی که به دلایل گوناگون در بازار کار جای بسیار کوچکی دارد.
ایران کشوری است ثروتمند. آثار سوء مدیریت در استفاده درست از این ثروت را می توان به طور کلی در تداوم اقتصاد تک محصولی مشاهده کرد و نمونه های آن را در فقری که با افزایش ثروت دولت ایران رابطه معکوس داشته است مثال آورد. به نسبتی که درآمد نفتی بالا رفته فقر عمیق تر شده است. دست وارد کنندگان همواره باز بوده تا برخی فعالیت های تولیدی که میراث پیش از انقلاب و یا در مواردی محصول بعد از انقلاب است، تعطیل بشود. وقتی کالای وارداتی از برکت روابط وارد کننده با عوامل فساد اقتصادی ارزان تر به دست مشتری می رسد، تولیدکننده داخلی که کالای مشابه به بازار عرضه می کند چگونه می تواند سر پا باقی بماند؟ تولیدکننده در کار خود وا می ماند و حقوق کارگران پرداخت نمی شود. با تعطیل مراکز تولید یا پایین افتادن ظرفیت تولید این مراکز بر تعداد بی کاران کشور افزوده می شود. بر تعداد کودکان خیابانی یا کودکان کار افزوده می شود. بر تعداد زنانی که همدست باندهای تبهکار می شوند افزوده می شود. بند زنان زندان ها پر و خالی می شود، اما چهره زنانه فقر تکان نمی خورد. بلکه بیشتر فربه می شود.
چهره زنانه فقر ده ها زاویه دارد. گاهی چهره زنانه فقر به انگیزه عشق مادری و تأمین رزق و روزی بچه ها به فحشا می گراید. عوامل فساد اقتصادی زیر پای جمع بزرگی از مادران را خالی کرده اند و دیگر بهشت را آنجاها نمی توان جستجو کرد. جمع بزرگی از مردان که به موجب شرع و قانون “نان آور” خانواده هستند بی کار و خانه نشین شده اند. زنان دردمند آنها گاهی فقط یک راه برای ادامه زندگی دارند که در همان راه دستگیرشان می کنند، به زندان شان می برند، شلاق شان می زنند و به دست بی ترحم فقر و تنهایی رهاشان می کنند تا دیگربار جرم را تکرار کنند.
آنچه در حق چهره زنانه فقر در ایران روا می دارند درست در نقطه مقابل اعتقادات اسلامی است که اکنون ابزار تبلیغات جناحی شده است. راه حل را باید در بخش مسئولیت دولت ها جستجو کرد و از این حیث کارنامه دولت ها را بررسید. به بودجه هایی که دولت ها در سه دهه اخیر به مجالس شورای اسلامی برده اند باید نگاه کرد. در مقایسه با افزایش قیمت نفت درصدی از بودجه که به بهبود چهره زنانه فقر اختصاص دارد ناچیز است و گاهی در حد هیچ. گاهی تلاش شده با راه اندازی متعه خانه ها و مراکز صیغه چهره زنانه فقر را مخفی کنند یا ساده لوحانه بر آن مهار بزنند و مشروعیت بدهند. می دانیم با این گونه برنامه ریزی ها کاری از پیش نبرده اند. اینک تلاش می ورزند ضرورت تنظیم سند رسمی برای عقد موقت (صیغه) را به کلی منتفی سازند، که این شیوه هم کمک می کند به بالا رفتن نرخ فحشا زیر پوشش یک سند دست نویس که در بسیاری موارد قلابی است.
ورود به بحث مسئولیت دولت ها این پرسش را پیش رو می گذارد که دولت ها برای اشتغال زنان و پر کردن اوقات فراغت آنان چگونه بودجه بندی کرده اند؟ آیا به نسبت جمعیت زنان غیرماهر و جوان کشور این بودجه در حدی بوده و هست که به زنان فرصت حرفه آموزی یا مثلا به آنها شانس بدهند تا ورزش کنند، با کامپیوتر بازی کنند، برقصند، آواز بخوانند، ساز بزنند، کتابخوانی داشته باشند و…؟ اگر پاسخ منفی است به خوبی می توان ریشه های آسیب پذیری زنان و بالا رفتن تعداد کودکان رها شده در خیابان ها را به سوء مدیریت دولت ها نسبت داد. وقتی زنان امکانات لازم برای حرفه آموزی ندارند و شرع و قانون تأکید دارد بر اینکه زنان باید “نفقه خور” باقی بمانند تکلیف زنی که نان آور از دست می دهد، نان آورش بیکار و خانه نشین می شود، معتاد یا متواری می شود، زندانی می شود، طلاقش می دهند یا طلاق می گیرد یا شوهر به سهولت زن دیگری را سر سفره خانواده می نشاند، یا زنی که اساسا شوهر نمی کند روشن است. اگر این زن حرفه ای نیاموخته باشد، چندتایی بچه گرسنه هم توی خاک و خل دنبال نان خشک بگردند، چه سرنوشتی پیش رو دارد؟ انصاف بدهید و با صدای بلند از خود انتقاد کنید و بگویید در این ماجراهای تلخ که همه امکانات و فرصت ها به دزدان و همکارانشان داده شده و آنها چهره زنانه فقر را تنها گذاشته اند تا به شبکه های فحشا و توزیع مواد مخدر و سرقت بپیوندند، گناهکار اصلی مدیران و برنامه سازانی هستند که نفع شخصی را بر منافع عمومی ترجیح داده اند.
چهره زنانه فقر از آن دلخراش تر است که تصویر شد . چهره افراد، گروه ها و سازمان هایی که عوامل ایجاد این وضعیت هستند دیری است برای کارگردانی مدیریت جامعه ای که فقر زنانه در آن عامل افرایش نرخ فحشا شده است، مخدوش است. اینان صلاحیت ندارند و مشروعیت از دست داده اند.