چهره زنانه فقر

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

در جوامع بحران زده و گرفتار تورم و گرانی دشوار است به یک موضوع خاص اولویت بخشید و دیگر مشکلات ‏را در رده های بعدی قرار داد. ایران امروز چنان در بحران اقتصادی و بی عدالتی فرو رفته که ناگزیر اولویت ها ‏را باید در همین مجموعه جستجو و رده بندی کرد. در این مجموعه چهره زنانه فقر بسی کریه، زشت و نامتناسب ‏با کرامت انسانی و حیثیت ملی است و از شعارهای حاکمیت که همواره بر شخصیت خانگی زن اصرار می ورزد ‏بسیار دور است. در این مجموعه پبدا کردن راه حل برای چهره زنانه فقر، اولویت است. چهره زنانه فقر ‏مشخصاتی دارد که چنانچه زود به فریادش نرسند ایران می شود یک مورد مثال زدنی از کشورهای مسلمان که ‏در آن قدیم ترین شغل زنانه تنها راه ادامه زندگی و امرار معاش بخشی از جمعیت زنان کشور می شود. جمعیتی ‏که به دلایل گوناگون در بازار کار جای بسیار کوچکی دارد.‏

ایران کشوری است ثروتمند. آثار سوء مدیریت در استفاده درست از این ثروت را می توان به طور کلی در تداوم ‏اقتصاد تک محصولی مشاهده کرد و نمونه های آن را در فقری که با افزایش ثروت دولت ایران رابطه معکوس ‏داشته است مثال آورد. به نسبتی که درآمد نفتی بالا رفته فقر عمیق تر شده است. دست وارد کنندگان همواره باز ‏بوده تا برخی فعالیت های تولیدی که میراث پیش از انقلاب و یا در مواردی محصول بعد از انقلاب است، تعطیل ‏بشود. وقتی کالای وارداتی از برکت روابط وارد کننده با عوامل فساد اقتصادی ارزان تر به دست مشتری می ‏رسد، تولیدکننده داخلی که کالای مشابه به بازار عرضه می کند چگونه می تواند سر پا باقی بماند؟ تولیدکننده در ‏کار خود وا می ماند و حقوق کارگران پرداخت نمی شود. با تعطیل مراکز تولید یا پایین افتادن ظرفیت تولید این ‏مراکز بر تعداد بی کاران کشور افزوده می شود. بر تعداد کودکان خیابانی یا کودکان کار افزوده می شود. بر تعداد ‏زنانی که همدست باندهای تبهکار می شوند افزوده می شود. بند زنان زندان ها پر و خالی می شود، اما چهره ‏زنانه فقر تکان نمی خورد. بلکه بیشتر فربه می شود.‏

چهره زنانه فقر ده ها زاویه دارد. گاهی چهره زنانه فقر به انگیزه عشق مادری و تأمین رزق و روزی بچه ها به ‏فحشا می گراید. عوامل فساد اقتصادی زیر پای جمع بزرگی از مادران را خالی کرده اند و دیگر بهشت را آنجاها ‏نمی توان جستجو کرد. جمع بزرگی از مردان که به موجب شرع و قانون “نان آور” خانواده هستند بی کار و خانه ‏نشین شده اند. زنان دردمند آنها گاهی فقط یک راه برای ادامه زندگی دارند که در همان راه دستگیرشان می کنند، ‏به زندان شان می برند، شلاق شان می زنند و به دست بی ترحم فقر و تنهایی رهاشان می کنند تا دیگربار جرم را ‏تکرار کنند. ‏

آنچه در حق چهره زنانه فقر در ایران روا می دارند درست در نقطه مقابل اعتقادات اسلامی است که اکنون ابزار ‏تبلیغات جناحی شده است. راه حل را باید در بخش مسئولیت دولت ها جستجو کرد و از این حیث کارنامه دولت ها ‏را بررسید. به بودجه هایی که دولت ها در سه دهه اخیر به مجالس شورای اسلامی برده اند باید نگاه کرد. در ‏مقایسه با افزایش قیمت نفت درصدی از بودجه که به بهبود چهره زنانه فقر اختصاص دارد ناچیز است و گاهی در ‏حد هیچ. گاهی تلاش شده با راه اندازی متعه خانه ها و مراکز صیغه چهره زنانه فقر را مخفی کنند یا ساده لوحانه ‏بر آن مهار بزنند و مشروعیت بدهند. می دانیم با این گونه برنامه ریزی ها کاری از پیش نبرده اند. اینک تلاش ‏می ورزند ضرورت تنظیم سند رسمی برای عقد موقت (صیغه) را به کلی منتفی سازند، که این شیوه هم کمک می ‏کند به بالا رفتن نرخ فحشا زیر پوشش یک سند دست نویس که در بسیاری موارد قلابی است. ‏

ورود به بحث مسئولیت دولت ها این پرسش را پیش رو می گذارد که دولت ها برای اشتغال زنان و پر کردن ‏اوقات فراغت آنان چگونه بودجه بندی کرده اند؟ آیا به نسبت جمعیت زنان غیرماهر و جوان کشور این بودجه در ‏حدی بوده و هست که به زنان فرصت حرفه آموزی یا مثلا به آنها شانس بدهند تا ورزش کنند، با کامپیوتر بازی ‏کنند، برقصند، آواز بخوانند، ساز بزنند، کتابخوانی داشته باشند و…؟ اگر پاسخ منفی است به خوبی می توان ریشه ‏های آسیب پذیری زنان و بالا رفتن تعداد کودکان رها شده در خیابان ها را به سوء مدیریت دولت ها نسبت داد. ‏وقتی زنان امکانات لازم برای حرفه آموزی ندارند و شرع و قانون تأکید دارد بر اینکه زنان باید “نفقه خور” باقی ‏بمانند تکلیف زنی که نان آور از دست می دهد، نان آورش بیکار و خانه نشین می شود، معتاد یا متواری می شود، ‏زندانی می شود، طلاقش می دهند یا طلاق می گیرد یا شوهر به سهولت زن دیگری را سر سفره خانواده می ‏نشاند، یا زنی که اساسا شوهر نمی کند روشن است. اگر این زن حرفه ای نیاموخته باشد، چندتایی بچه گرسنه هم ‏توی خاک و خل دنبال نان خشک بگردند، چه سرنوشتی پیش رو دارد؟ انصاف بدهید و با صدای بلند از خود انتقاد ‏کنید و بگویید در این ماجراهای تلخ که همه امکانات و فرصت ها به دزدان و همکارانشان داده شده و آنها چهره ‏زنانه فقر را تنها گذاشته اند تا به شبکه های فحشا و توزیع مواد مخدر و سرقت بپیوندند، گناهکار اصلی مدیران و ‏برنامه سازانی هستند که نفع شخصی را بر منافع عمومی ترجیح داده اند.‏

چهره زنانه فقر از آن دلخراش تر است که تصویر شد . چهره افراد، گروه ها و سازمان هایی که عوامل ایجاد این ‏وضعیت هستند دیری است برای کارگردانی مدیریت جامعه ای که فقر زنانه در آن عامل افرایش نرخ فحشا شده ‏است، مخدوش است. اینان صلاحیت ندارند و مشروعیت از دست داده اند. ‏