وقتی با مشکلی مواجه میشویم، چه واکنشی نشان میدهیم؟ بعضی مشکل را نادیده میگیرند یا با آن کنار میآیند و تحمل میکنند. بعضی دیگر در مقام حل مشکل برمیآیند، ولی برای این کار راههای گوناگونی را میتوان برگزید. برحسب اینکه تحلیل ما از مشکل چه باشد و چه تواناییهایی داشته باشیم، راهحلهای گوناگونی را نیز برمیگزینیم. یکی از سادهترین شیوهها برای حل مسائل، استفاده از زور و خشونت است. به عبارت دیگر برای حل مسائل خود قدرت را در عریانترین شکل خود در قالب زور به نمایش درمیآوریم. میخواهیم اختلاف در خانواده را با کتک، با همسایه را با دعوا، با سایر کشورها را با جنگ و… حل کنیم.
یکی از مصادیق بسیار مهم این نحوه از حل مشکلات، تاکید بر مجازات بهعنوان بهترین و موثرترین راه برای کاهش جُرم است و در این میان، بهطور طبیعی شدیدترین نوع آن یعنی اعدام از مطلوبیت بیشتری برخوردار میشود. هنگامی که مشکلات متعددی با عمق و گستره زیاد ما را احاطه کند، این نحوه حل مشکل طرفداران بیشتری پیدا میکند و به اشتباه گمان میکنیم که اعدام و از میان بردن مجرم معادل با نابودی جرم است.
از سوی دیگر در فضای عمومی و بینالمللی، مخالفت با این نحوه از مجازات در حال گسترش است؛ به طوری که هماکنون مجازات اعدام در بیش از دوسوم کشورها بهطور قانونی یا عملی حذف شده است و بعضی از نهادهای بینالمللی نیز خواهان کاهش و حذف آن هستند. این مخالفتها به گونهای است که کشورهایی که تعداد اعدام در آنها بیش از 10 مورد در سال است معدود هستند و از آنجا که بیشترین نسبت اعدام به جمعیت در ایران رخ داده است،
به طور طبیعی در جامعه ما هم برخی افراد هستند که به درستی با این حد استفاده از مجازات اعدام موافق نیستند و آن را موثر در کاهش جرایمی همچون موادمخدر نمیدانند، ولی این گروه نباید از یک نکته کلیدی غفلت کند و آن مطالبهای اجتماعی برای استفاده از این شیوه است و باید برای تصحیح این مطالبه فکری کرد؛ زیرا تا وقتی این خواسته وجود دارد خود را در ساختار اجرایی بازتولید میکند. حتی در میان جوامع پیشرفته صنعتی هم که در دو کشور ژاپن و ایالات متحده آمریکا حکم اعدام وجود دارد، به این دلیل است که مطالبه افکار عمومی و موافقت آنان با مجازات اعدام به نسبت در سطح بالایی قرار دارد و به طور طبیعی حکومتهای دموکراتیک هم برآمده از همین مطالبات هستند؛ بنابراین تا وقتی که چنین نگاهی در جامعه وجود دارد که مجازاتهای تند و اعدام میتواند مشکلات را حل کند، یا مثل قرص مسکن، جامعه را تسکین دهد و به آرامش برساند،
کاهش چشمگیر در چنین رفتارهایی دور از انتظار است؛ ضمن آنکه این مطالبه، انعکاسی از سطح خشونتورزی در سطح روابطِ میانفردی نیز هست.
با توجه به این نکات، چگونه میتوان به سطح مطالبات مردم در این زمینه پی برد؟ نظرسنجی یک راه و شیوه موثر و معتبر است، که فعلا در دسترس ما نیست، ولی دیدن برخی نمادهایی که به نحوی معرف این نگاه است و افزایش آن نیز میتواند قرینهای بر وجود چنین گرایشی باشد. چندی پیش یکی از دوستان تصویر زیر را که از یک وانتبار گرفته بود برای من ارسال کرد، که نشان میدهد طناب دار به عنوان یک علامت و نماد در پشت آن آویزان شده است. ابتدا فکر کردم که خب این فقط یک مورد است و نمیتوان روی آن قضاوتی کرد؛ هرچند همین یک مورد هم که کسی طناب دار را به عنوان نماد و آویز خودرو انتخاب کند، مهم بود، ولی چند روزی نگذشت که دو تصویر دیگر هم برایم ارسال شد.
جالب اینکه در یکی از این دو، طناب دار در خودرو ۲۰۶ آویزان شده؛ خودرویی که به ظاهر ویژه طبقه متوسط جامعه است و اگر وانتبار، خودرو طبقه پایین و زحمتکش است، بهطور قطع ۲۰۶ چنین جایگاهی ندارد و این امر نشان میدهد که چنین مطالبهای میتواند فراطبقاتی نیز باشد و تا وقتی که مطالبهای مشابه، در چنین حدی دیده شود، نمیتوان منتظر تغییرات جدی و عمیق در سیاستها بود.
البته اذعان باید کرد که این نتیجهگیری تعمیمیافته، از روی این سه تصویر قطعی نیست، ولی از آنجا که قراین و شواهدی دال بر عمومیت نسبی در وجود چنین مطالبهای دارد، این سه تصویر هم میتواند موید آنها باشد. جامعهای که خشن شود و در برابر مشکلات متعدد مستاصل یا امیدی به حل آنها با شیوههای دیگر نداشته باشد، سادهترین و دمدستیترین راه را برمیگزیندکه اعمال خشونت و حذف است.
منبع: بهار، 24 فروردین