جامعه به دنبال لباس جدیدی است

نویسنده

‏‏gholamrezajavadkashi.jpg

مونا سعیدی

‏”درجامعه ایران، مدتی است که مساله اخلاق محوریت یافته است”. این بخشی از سخنان دکتر محمد جواد ‏غلامرضا کاشی است که در جبهه مشارکت منطقه خراسان عنوان شد.‏

وی در این سخنان که پیرامون اخلاق سیاسی در ایران، با نگاهی به تحولات پس از دوم خرداد 76 بیان می شد، ‏همچنین گفت: “از اواخر دهه ‏شصت، یک جناح سیاسی با مشاهده فضای آزاد مراوده میان دختران و پسران، از ‏فساد ‏اخلاقی در جامعه ایران دم زد. بر همین مبنا نیز در میان اقشاری از جامعه ایرانی کسب وجاهت ‏کرد. تا ‏جایی که در فضای دوم خرداد، فضای گشوده‌تر اجتماعی و فرهنگی را معیاری برای صدق ‏دعوی خود مبنی بر ‏غیر اخلاقی بودن جامعه ایرانی قرار داد و موفق به تولید انسجام در بخش‌هایی ‏از جامعه ایرانی شد”.‏

وی در ادامه افزود: “خود به کرات شاهد بوده ام که کسانی از آحاد مردم، از دوران دوم خرداد نالیده‌اند ‏چرا که آن ‏دوران به جسارت و پررویی جوانان‌شان انجامیده و زائل کننده شرم و حیا در میان ‏آنان شده بود”.‏

به عقیده دکتر کاشی: “‏هنوز هم ادعای فضای گسیخته اخلاقی، برای جناح مذکور موضوعی برای تولید ‏انسجام ‏سیاسی است. طرحی که هم اینک تحت عنوان امنیت اجتماعی جریان دارد، اگرچه اقشار ‏متوسط شهری را ‏می‌آزارد اما موفق به تولید وجاهت نزد اقشاری از مردم است”.‏

این استاد دانشگاه در ادامه تحلیل کرد: “اما دعوی غیر اخلاقی بودن جامعه ایران، در انحصار این جناح سیاسی ‏نیست. دوستان اصلاح‌طلب ‏نیز به انحاء مختلف از انحطاط اخلاقی جامعه ایرانی سخن می‌گویند. این ادعا تحت ‏عناوینی نظیر از ‏دست رفتن سرمایه‌های اجتماعی، انحطاط اجتماعی، فروپاشی اجتماعی و امثالهم عرضه می‌شود ‏و ‏هدف از همه آنها، اشاره به مفاسد اخلاقی است که در عرصه‌های گوناگون تجلی می‌کند. این تجلی بیشتر در ‏حوزه هایی همچون تولید، ‏ارتباطات اجتماعی، بی اعتنایی، کمبود اعتماد اجتماعی و سردی فضای ارتباطی به ‏چشم می خورد. اما این مفاهیم به جامعه‌ای اشاره ‏دارند که اخلاق در آن به کلی رخت بر بسته است”.‏

وی با تحلیل روند انحطاط اخلاقی در جامعه ایران تحلیل کرد: “بهترین تجلی انحطاط اخلاقی، در حوزه سیاسی ‏تجلی کرده است. بر این اساس برای شناخت آن باید به نحو سیاست‌گذاری و ‏سیاست‌ورزی دولت، نحوه دست‌کاری ‏افکار عمومی توسط فشار تبلیغات رسانه‌ای و زیرپانهادن ‏صریح قوانین اساسی کشور توسط مراجع حکومتی ‏توجه کنید‏.اگر هر یک از جناح‌های سیاسی به نحوی فضای عمومی را غیر اخلاقی می‌بیند، می‌توان تصور کرد ‏‏که حتماً عینیتی نیز موجود است: ایران امروز به جد مواجه با یک معضل اخلاقی است”.‏

وی در ادامه با تاکید بر اینکه برای تحلیل این انحطاط تاریخی “مهم‌تر از ‏جناح‌های سیاسی، تجربه روزمره مردم ‏است” از این رو راه هر نوع تحولی به آسانی هموار نیست افزود: “‏سیاست در حقیقت خود، چیزی نیست الا کنش ‏جمعی مردم جهت تامین خیر و منافع عمومی. اگر ‏می‌توان از بحران فراگیری تحت عنوان بحران اخلاقی یاد کرد، ‏پس می‌توان به جد از بحران نظم ‏سیاسی نیز سخن گفت. می‌توان بحران مشروعیت دولت را در آن مشاهده کرد. ‏می‌توان بحران ‏منتقدان نظم موجود برای بسیج سیاسی را نیز به آن اضافه کرد. و از اینهمه نتیجه گرفت که راه‌ها ‏‏برای هر تحول موثر در عرصه عمومی مسدود شده است”.‏

این استاد دانشگاه در ادامه با یادآوری گذشته تاکید کرد: “‏گاهی ممکن است، کسانی از واقعیت موجود نتیجه ‏بگیرند که چه گذشته خوبی را از دست داده‌ایم. به ‏گذشته نظر کنند و هر آنچه را واسط ما و آن گذشته آرمانی ‏است، مقصر قلمداد کنند. از آنجمله ‏انقلاب ایران را. همچنین گاهی کسانی به صراحت انقلاب را عامل اساسی این ‏انحطاط اخلاقی به شمار می‌آورند. از ما ‏که نسل انقلاب‌ هستیم، می‌پرسند: این بود حاصل انقلابی که به آن افتخار ‏می‌کنید؟اما واقعیت این است که انحطاط اخلاقی موجود در فضای عمومی، الزاماً پیام نامطلوبی ندارد. انحطاط ‏‏موجود صرفاً بیانگر تغییر منزل حیات جمعی ماست. جامعه ما لباس دیگری را طلب می‌کند و اگر ‏آن لباس مناسب ‏را نیابد، از فرط انحطاط، همه چیز را در کام خود می‌بلعد”.‏

این استاد دانشگاه در ادامه تحلیل تاریخی خود گفت: “جامعه ایران، یکصد سال است که در نتیجه ورود به جهان ‏جدید، چند پاره شده است. تنوع ‏سبک‌های زندگی، تنوع عقاید و رفتارها، تنوع سلایق و طبقات و قشربندی‌های ‏اجتماعی، آن را ‏متکثر کرده است. در جهان جدید، این کثرت، البته شاکله نظم کهن را می‌گسلاند. البته این مساله ‏هنجارهای ‏اخلاقی پیوسته را در عرصه عمومی دستخوش بحران کرده و اخلاق عمومی را گسیخته ‏می‌کند. ‏همچنین در روابط اجتماعی بحران تولید و حتی بحران در امنیت و حس همبستگی و احساس ‏وحدت شخصی ‏ایجاد خواهد کرد”.‏

وی ادامه داد: “اما پذیرش این گسیختگی به سادگی رخ نمی‌دهد. جامعه ایرانی، در عسرت این گسیختگی، سودای ‏‏بازگشت به دامان گرم مادرانه پیشین را طلب کرد. بنابراین دوباره در صدد برآمد که هنجارهای پیشین را ‏احیا ‏کند. دوباره هوس کرد، در سطح گسترده، حس گرم یک خانواده را تولید کند. انقلاب حاصل ‏چنین تلاشی بود. ‏اخلاق و هنجارهای انقلابی، بر فراز سبک‌های متنوع زندگی، یک الگوی همبسته و ‏یکسان سازی شده از حیات ‏جمعی را جستجو می‌کرد، چنین نظمی از اخلاق، اخلاق گسیخته از ‏منطق زندگی بود. اخلاقی که از منطق ‏موقعیت زندگی فراتر می‌رفت و اینچنین یک جامعه را تحت ‏انضباط یک قاعده عام درمی‌آورد”.‏

وی در ادامه با بررسی دستاوردهای بعدی این تحول گفت: “تا زمانی که این الگوی همبسته ساز، به یک نظم ‏ایدئولوژیک و ‏منعکس شده در ساخت قدرت مسلط بدل نشده بود، چندان پیامدهای نامطلوب خود را عیان ‏نکرده ‏بود. هنگامی که این الگو در یک نظم سیاسی ایدئولوژیک انعکاس یافت، بدل به قانون شد. ‏بدل به الگویی از ‏کنترل اجتماعی و ضابطه‌ای برای توزیع امکانات و امتیازات اجتماعی. چنین بود که ‏اخلاق به یک امر بیرونی ‏بدل شد”.‏

دکتر محمد جواد غلامرضا کاشی ادامه داد: “پرسش اساسی در این الگو، عبارت از آن بود که حق کدام است؟ ‏باطل کدام؟ در تقابل با همین واقعیت بود که یک ایده ستیزنده و نقاد ظاهر شد. ایده‌ای که در تقابل با این ‏همبستگی ‏عام، از منافع فردی سخن می‌گفت. فرد را فرامی‌خواند تا به حریم خصوصی خود ‏بیاندیشد. آزادی را تعقیب منافع ‏خصوصی خود تعریف می‌کرد. هر چه آرمان و خواست جمعی بود ‏به سخره گرفته می‌شد. اصولاً امر اجتماعی ‏امر برساخته و غیر واقعی قلمداد می‌شد. چنین بود که در ‏مقابل سیاست حداکثری ایدئولوژیک، ایده‌ای سربرآورد ‏که راه رهایی را در انحلال و نفی و طرد ‏سیاست جستجو می‌کرد”.‏

وی خاطر نشان کرد: “این روایت، حق و باطل را کنار نهاد و پرسش تازه‌ای را در میان نهاد مبنی بر اینکه سخن ‏صادق عقلانی کدام ‏است، سخن کاذب کدام؟ بدین ترتیب حق و باطل ایدئولوژیک را به صدق و کذب فلسفی بدل ‏کرد. ‏اینک ما در چنین نقطه‌ای ایستاده‌ایم. جامعه گسیخته‌ای که امکان تحرک خود را از دست داده‌ ‏است. سیاستی ‏نیست تا اراده‌های جمعی را برای تحقق اهداف مطلوب اجتماعی بسیج کند”.‏

وی در ادامه گفت: “اگرچه تصویر موجود از جامعه رعب آور است، اما در عین حال می‌تواند نقطه مطلوبی برای ‏یک ‏جهش تازه باشد. اگر متقاعد شویم که نه بازگشت به آن الگوهای همبسته ساز جمعی میسر است، و ‏نه با ایده‌ ‏ذره‌انگار اجتماعی می‌توان فکری برای عسرت جامعه امروز ایران کرد، می‌توان به نقطه‌ ‏تازه‌ای اندیشید. مبنی ‏برتلاش برای احیای امر سیاسی در گروه‌های متنوع اجتماعی”.‏

این استاد دانشگاه در ادامه سخنرانی خود یادآور شد: “ما باید اجازه بدهیم ارزش های گوناگون اجتماعی با ‏‏نظم‌های هنجاری خود ظاهر شوند. ‏به ارزش‌های دینی بیاندیشیم. اما باور کنیم که ارزش‌های دینی نیز در جامعه‌ای ‏امکان و ‏مجالی برای رشد دارند که گروه‌های دیگر نیز باشند که بتوانند از وجوه اخلاقی سبکی از زندگی ‏دفاع ‏کنند که الزاماً ارزش‌های دینی مقوم آن نیست. به احیای باورهای ملی بیاندیشیم، اما باور کنیم ‏که احیا و تقویت این ‏باورها، در صورت وجود گروه‌هایی است که بتوانند آزادانه ارزش‌های ‏ملی‌گرایانه را به نقد بکشانند”.‏

وی به تحلیل خود چنین ادامه داد: “ ما باید درک کنیم که گروه‌های متکثر و تنازع و رقابت و گفتگوی میان این ‏گروه‌های متکثر تنها مجرا و امکان بسیج ‏ارزش‌های اخلاقی در جامعه امروزی است. اخلاق ضروری باید از ‏وجه انتزاعی خود فاصله بگیرد و ‏به الگوها و موقعیت‌های عینی زیست عمومی نزدیک شود. و این روی دیگر ‏سکه احیای و زایش امر ‏سیاسی است. با این مقدمات، به الگوهایی از اندیشه نیازمندیم که هم از کل‌گرایی پیشین و ‏هم از ‏ذره‌باوری فعلی فاصله بگیرد و به جد به ارزش‌های جمعی در جماعات انسانی بیاندیشد”.‏

دکتر کاشی سپس راههای رسیدن به چنین شرایطی را برشمرد و گفت: “برای حصول چنین هدفی، به بسیج تمام ‏امکانات و ذخائر فرهنگی خود نیازمندیم. این امر میسر ‏نمی‌شود مگر آن که پرسش دورانی خود دگرگون کنیم. ‏این بار نه از حق و باطل بپرسیم نه از صدق ‏و کذب، بلکه از خوب و بد بپرسیم. خوب و بد، الزاماً بی اعتنا به ‏صدق و کذب نیست، از حق و ‏باطل نیز تهی نیست، اما همواره نگاهی جمعی دارد، بی آنکه از منطق متفاوت ‏سبک‌های زندگی ‏فاصله داشته باشد. چون همیشه می‌توان پرسید خوب برای که، بد برای که؟”.‏

وی ادامه داد: “اینک اگر نمی‌توان صدق گزاره‌های دینی را اثبات کرد، اما می‌توان بر حسن و مطلوبیت و خوبی ‏‏وجود بسیاری از آنها صحه نهاد. می‌توان بر برکت بسیاری از باورهای ملی مهر تایید نهاد. می‌توان ‏حسن بسیاری ‏از ارزش‌های متعلق به جهان جدید را تایید کرد. بی آنکه با یک اراده حق طلبانه در ‏جستجوی سازگاری و عدم ‏سازگاری میان اینهمه خوب بود”.‏

دکتر کاشی در خاتمه سخنرانی خود گفت: “در چنین فضایی البته مدار مناسبات نه بر زور است و نه بر تبلیغات ‏فشرده و بسیج عاطفی، بلکه ‏تنها این گفتگواست که کارساز است. گفتگویی که راه تعامل و تبادل میان نظم‌های ‏متکثر زندگی و ‏ارزش‌‌های مقوم هر یک را می‌گشاید. ‏این تنها راه زایش سیاست به منزله کنش فضیلت‌مندانه ‏است”.‏