مصونیت آهنین رسانه های محافظه کار در نشر اکاذیب، شایعه و پرونده سازی برای افراد به منظور منزوی کردن آنها از میان دیگر فعالان اجتماعی سیاسی ـ درداخل وخارج کشور- طی ماه های گذشته جریانی روبه گسترش بوده که هر ابعادی جدید به خود می گیرد و افراد جدیدی را طعمه خود می کند. آخرین آن البته مریم حسین خواه است.
اگر طی سالهای گذشته ـ بخصوص پیش ازروی کارآمدن محمود احمدی نژاد- تنها روزنامه هایی مانند کیهان و گاه رسالت بودند که ستون اصلی چنین جریانی به شمار می آمدند، این روزها مجموعه ای ازوب سایت ها، برنامه های تلویزیونی وخبرگزاری های دولتی نیز به این جریان پیوسته اند. یکی ازنمونه های بی اخلاقی رسانه ای این دستگاه دروغ پراکنی خبری بود که درخبرگزاری جمهوری اسلامی درخصوص مریم حسین خواه، یکی از فعالان زنان که هم اکنون به دلیل معرفی نکردن همکاران خود در زندان به سر می برد، منتشر شد. مریم حسین خواه گفته بود که آنچه وی درسایت زنستان انجام می دهد و نیزاعضایش، مشخص است ونیازی به خبررسانی به شکل مورد علاقه برداران وجود ندارد. گفتن این موضوع و سرازهمکاری (یاهرچیزدیگرمی خوانیدش) باززدن همانا وبند عمومی زندان اوین هم همانا. اما دراین خبرآمده است:
” دستگیری مریم حسین خواه به اتهام ضدیت با منافع ملی ، همه رسانههای معاند با ملت ایران را حساس کرد و تا به امروز از حجم اخبار آنها در این خصوص کاسته نشده است. اگرچه محور رسانههای وابسته به محافل صهیونیستی و وزارت خارجه آمریکا جرم این فرد را فعالیت برای ایفاد حقوق زنان دانستند اما در برخی محافل رسانهای کشور از وابستگی حسین خواه به گروهک تروریستی پژاک صحبت میشود. این گمانهزنی زمانی به حقیقت نزدیک میشود که سایتهای وابسته به گروههای چپ و کمونیست به صورت ویژه رخدادهای خبری مربوط به حسین خواه را پوشش میدهند.“
این درحالی است که انتظار می رود خبرگزاری جمهوری اسلامی، به عنوان یک منبع رسمی خبر، صحت مطلب خود راپیش ازانتشار آن مورد توجه قراردهد. حضور نیروهای نزدیک به مدیریت کیهان درخبرگزاری جمهوری اسلامی که موجب گسترش ادبیات کیهانی به رسمی ترین منابع خبری کشور شده، ثمره اش این است که یکی ازافرادی که از مومن ترین خانواده های این سرزمین بوده، پدرش بیش ازپنجاه ماه درجبهه های جنگ خدمت کرده و مادرش از مسجدی ترین و متدین ترین خانواده های شهر تهران می باشد- به گونه ای که در هرجمله ای که ادا می کنند یک حدیث از پیغمبر نقل می کنند - ناگهان یک شبه وبعد ازدستگیری بشود “وابسته گروه تروریستی پژاک”.
بی اخلاقی رسانه ای وآلودگی به مقاصد سیاسی وامنیتی غیرسالم، باعث می شود که درانتشار دروغ وافتراء نسبت به افراد، حتی “خودی” ترین خانواده های نظام نیز اینچنین مورد حمله قرارگیرند. مریم حسین خواه، درساده ترین تعریفی که می توان از او کرد شهروند مسلمان ومعتقدی است که وضعیت موجود قوانین زنان را، حتی به عنوان یک زن مذهبی، شایسته زنان ایرانی نمی داند. خشم “برداران گمنام خبرویژه نویس” البته قابل فهم است. چرا که پیامی که حضور مریم حسین خواه در میان دیگر زنان فعال اجتماعی دارد پیامی گیراست و آن اینکه تغییر وضعیت زنان که از مسیر تغییر قوانین وسنت های اجتماعی می گذرد، درلایه های مختلف اجتماعی سرایت کرده و خواستی عمومی است نه خواست گروهی معدود که خوشی زیردلشان زده باشد.
با این وجود به جای اینکه چنین پیامی جدی گرفته و به چنین خواستی عمومی توجه شود، دستگاه دروغ پراکنی وتهمت زنی به راه می افتد تا به مصداق سنت محافظه کاری “هرکه با من نیست با دشمن من است”، طرف را لجن مال کند. حاصل؟ هیچ. جز آنکه مریم حسین خواه همان طور که درگفت وگوی زندان خود گفته نه تنها برای تغییر وضعیت زنان درجامعه مصمم ترشده است، بلکه با دیدن گوشه هایی از عملکرد نظام قضایی درداخل زندان، پس از آزادی برای تغییر وضعیت زنانی که گرفتارزندان می شوند نیز تلاش خواهد کرد.
با چنین مثال هایی تردیدی باقی نمی ماند که دستگاه دروغ پراکنی بعد از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد به مقام ریاست جمهوری و با حضورحسین صفار هرندی درکرسی وزارت ارشاد، عملا به یک بخش رسمی فعالیت های رسانه هایی ازاین دست تبدیل شده است. صفار هرندی که خود درروزنامه کیهان ازطراحان بخش اخبار ویژه وهدایت کننده اصلی حوزه ترورشخصیت فعالان اجتماعی، سیاسی وفرهنگی بود. صدالبته انتظار می رفت که استفاده از چنین روش هایی توسط برخی ازرسانه های محافظه کار نزدیک به محافل امنیتی افزایش یابد، اما هیچ گاه انتظار نمی رفت که همزمان دستگاه قضایی نیز چشم برچنین روندی ببیند واجازه بدهد که روزانه چنین هجمه ایی از تهمت ودروغ وافتراء علیه شهروندان ایرانی درداخل وکشور جریان داشته باشد.
روزانه اسامی افرادی متعددی ازفعالان سیاسی واجتماعی داخل وخارج کشور ویا اندیشمندان جهانی به همراه اطلاعات غلط و تهمت هایی که هرکدامشان می تواند دردادگاه های بی طرف، محکومیت را میهمان چنین رسانه هایی کند، مطرح می شود. آنها که دراخل هستند می دانند که شکایتشان به جایی نخواهد رسید. نهایتا جوابیه ای تنظیم می کنند و تلاش می کنند بخش هایی ازآن درهمان روزنامه چاپ شود. آنهایی هم که خارج از کشور به کار و تحصیل و ادامه زندگی مشغولند، دسترسی برای پاسخگو کردن این افراد ندارند.
نتیجه آنکه اگر روزی روزگاری کیهان زحمت همه پرونده سازی ها وتهمت پراکنی ها را یک تنه به دوش می کشید، امروز سعادت آن را دارد که درسایه توجهات دولت مهرورز، این رسالت را با دیگردوستان تقسیم کند تا آلودگی رسانه ای در پناه دردسترس نبودن قوه قضاییه، به صورت کاملی فضای چنین رسانه هایی را پرکند. تنها طی سه ماه گذشته دهها نفر از فعالان سیاسی واجتماعی وفرهنگی داخل وخارج کشور توسط به تهمت ها ودروغ های کیهان مواجه شده اند. این اطلاعات آنچنان نادقیق، غلط ودروغ هستند که برای خواننده ای که هیچ دسترسی به اخبار درست، منابع خارجی و تحلیل های موثق ندارد و کیهان را هنوز با دوران طلایی خاتمی و شمس به یاد می آورد، غلط انداز است و موجب ثبت اطلاعات غلط می شود.
به عنوان نمونه ای دیگر تنها نگاه کنید به سرمقاله اخیر حسین سریعتمداری درروزنامه کیهان. دراین مطلب درکنار افتراهایی که به برخی روزنامه نگاران داخلی زده می شود درشرح زندگی ولی نصر، محقق واستاد دانشگاه که پدرش پروفسورحسین نصر یکی از اسلام شناسان برجسته ایرانی به شمار می رود آمده است:
”این آقا، «ولی نصر» به نوشته سایت اطلاعاتی WIKPEDIA مشاور جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا در امور مربوط به اسلام و مسلمانان و مخصوصاً شیعیان است. او فرزند سیدحسین نصر مشاور فرح پهلوی است که با حمایت پدرش به کاخ سفید راه یافته است. ولی نصر عضو شورای روابط خارجی آمریکا نیز هست و در مدرسه عالی نیروی دریایی آمریکا هم به تدریس مشغول است. این آقا به طور منظم در برخی از روزنامه های مدعی اصلاحات مقاله می نویسد و مصاحبه می کند.“
دراین مطلب چند اشتباه فاحش وجود دارد که آن بخش ازبی سوادی گردانندگان روزنامه را شامل نمیشود بلکه تنها می کوشد با نوعی چیدمان خاص خواننده را گمراه کند. برای مثال “ویکی پیدیا” سایت اطلاعاتی خوانده شده که درفارسی اطلاعات دومعنی دارد یکی خبرو مطالبی درمورد چیزی یاکسی ودیگر همان که برمی گردد به سرویس های اطلاعاتی. دوم آنکه هرکسی که اخبار را ازنزدیک دنبال می کند می داند ولی نصر به دلیل نوشتن کتاب “احیای شیعه” درآمریکا شهرت بسیاری کسب کرد ودر خیلی ازبرنامه های تلویزیونی آمریکا حضوردارد. او یک باربرای توضیح دادن درمورد شیعه وسنی وویژگی هایشان میهمان رییس جمهوری امریکا بود. الان هم دیگر درمدرسه عالی نیروی دریایی آمریکا درس نمی دهد بلکه دردانشگاه تافت بوستون است (اطلاعات قدیمی کیهان) و خیلی بیش از پدرش رسانه ای است ورفتنش به کاخ سفید ربطی به پدرش وفرح ندارد که نامی ازآنها دراین سرزمین برده نمی شود. بنده خدایی که خبرویژه را به سفارش نوشته گمان کرده که آمریکا هم مانند خیابان پاستور است که پیشوندی درکنار نام پدربرای پسرموهبت به شمار می رود ودرهای رحمت ورانت ومصونیت را برایش باز می کند.
روزنامه کیهان چنان از ولی نصر صحبت کرده است که وی یکی ازنئوکان های آمریکایی است ونمی خواهد سربه تن جمهوری اسلامی باشد. درحالی که ولی نصر هم درکتاب خودش و هم درمباحثی که درمورد ایران مطرح می کند یکی از طرفداران پروپاقرص گفت وگو با ایران، جدی گرفتن نقش منطقه ای تهران و فراموش کردن گزینه جنگ است.
برای مثال چندی پیش که شبکه تاریخ آمریکا یک برنامه درخصوص برنامه هسته ایی ایران پخش کرد، ولی نصر تنها کسی بود دراین فیلم که بارها هشدار داد هرگونه حمله نظامی آمریکا به ایران عواقب بسیار دهشتناکی خواهد داشت. این همان فیلم معروفی بود که صراحتا گفت ایران به دنبال بمب اتمی است. فیلمی که درآن ادعا شده بود ماموران اطلاعات ایران که برای دسترسی به نقشه های بمب اتمی به آفریقای جنوبی رفته بودند، با آگاهی سیا دستگیر می شوند وپس ازاینکه کلی کتک می خورند آنها را سوارهواپیما می کنند وبرمی گردانند به تهران تا دیگر ازاین کارها نکنند. درچنین فیلمی که نام “فراسوی فوق محرمانه” داشت، ولی نصر از این صحبت می کند که نباید به ایران حمله کرد واین اشتباه محض است. حالا خواننده کدام را باور کند؟ خواننده چگونه با این سانسورخبری که وجود دارد باید بدانند چه خبری درست است؟
این پایان ماجرانیست. این روزنامه همان روز درباره یکی ازروزنامه نگاران خوب کشور می نویسد:
” یادداشت نویس روزنامه «اعتماد ملی» که درمحافل مطبوعاتی خود را «جوجه اردک زشت» معرفی می کند، به انگلیس رفت. «م. ع» که پیش از این خبرنگار پارلمانی یکی از روزنامه های زنجیره ای درمجلس هفتم بود، به سبب زیرپا گذاشتن شان حرفه ای روزنامه نگاری، از مجلس اخراج شد….“
این روزنامه با شروعی بی ادبانه و تهمت به روزنامه نگار یادشده به طرح مطالبی می پردازد که اگردستگاه قضا هوشیار بود ومی توانست چنین رسانه هایی را به پاسخگویی وادار کند، هر کدامش می توانست مدیرمسئول را به دادگاه بکشاند. دروغ پراکنی های رسانه های نزدیک به محافظه کاران فراتر ازاین این نمونه هاست. این سه نمونه داخلی وخارجی، گوشه ای ازصدها بی اخلاقی رسانه های محافظه کاراست که هم اکنون بیش از هر زمان دیگری برای نوشتن مطالب کذب دستی رها دارند.
سکوت قوه قضاییه ودست روی دست گذاشتن افرادی که درنهاد قضا جرات نمی کنند این افراد را به پاسخگویی بخوانند باعث شده است که فضا برای این افراد بیش از پیش باز شود آنگونه که به دنبال کیهان، خبرگزاری جمهوری اسلامی، سایت های نزدیک به دولت، برخی برنامه های تلویزیونی(همچون برنامه سابقاحرفه ای 20:30) نیز به این جمع بداخلاق پیوسته اند.
متاسفانه تا کنون عزمی جدی درجهت برخورد با چنین جریان رسانه ای مسمومی دیده نشده است. شایدانجمن های تخصصی روزنامه نگاری و یا وکلای مدافع حقوق بشر در قالب انجمن هایی که می توانند دراین زمینه فریادرس باشند بتوانند گامی درجهت بهبود وضعیت بردارند تا افرادی که حقوق شان دراین زمینه تضییع و با حیثیت حرفه ای وشخصی شان به این راحتی بازی می شود، ازجمله کسانی مانند مریم حسین خواه، بتوانند صدای خود را به جایی برسانند.
- سرمقاله روز سوم آذرروزنامه کیهان
www.kayhannews.ir/860903/2.HTM
-خبرگزاری جمهوری اسلامی، شنبه سوم آذر: به نام “زنان” به کام “پژاک”
www1.irna.com/fa/news/view/line-2⁄8608306986160820.htm