قواعد پوسیده سینمای تجاری

نویسنده
فرزانه زرین

» پرده نقره‌ای/ اکران هفته

نازنین/ نویسنده: حسن انصاریان، کارگردان: مهدی گلستانه، تهیه کننده: عبدالله علیخانی، حسین فرحبخش، مدیرفیلمبرداری: احمد احمدی، تدوین: مستانه مهاجر، موسیقی: بهنود یخچالی، با صدای: بنیامین بهادری، صدابردارصحنه: بابک اخوان، طراح چهره پردازی:عبدالله اسکندری، طراح صحنه ولباس: حجت اشتری، صداگذاری وترکیب صدا: حسین ابوالصدق، برنامه ریز: علی افشین راد، عکاس: لیلا خوش کنار، مدیرتولید: پیمان حمیدی.

بازیگران: پژمان بازغی، سحرقریشی، آتیلا پسیانی، امیرحسین آرمان، مصطفی طاری ومجید صالحی.

خلاصه داستان: منصور “امیرحسین آرمان” جوانی شهرستانی است که به واسطه تعطیل شدن کارخانه ای که در آن کار می کرده، تصمیم می گیرد چمدانش را ببندد و به تهران بیاید تا مشغول به کار شود. منصورزمانی که وارد تهران می شود با فردی به نام نادر “پژمان بازغی” آشنا می شود. نادریک قاچاقچی مواد مخدر است که درپوشش توزیع کننده قرص های لاغری برای جهان “آتیلا پسیانی” کار می کند و یک خواهرهم به نام نازنین دارد که…

گسترش فضای داستانی وشکل گیری موقعیت دراماتیک درقصه وامدارعناصری ست که هرکدام ازآنها می توانند تأثیربلاواسطه ای برخلق چنین فضایی بگذارند. زمان روایی، پرداختن به ابعاد شخصیت از زوایای گوناگون، خلق گفتگوهایی خلاق درقالب دیالوگ، انتخاب ساختارمناسب برای قصه، طرح پیش فرض درقصه، طراحی کشمکش متناسب با فضاسازی ها، چینش رویدادهای مختلف درکنارهم، اشخاص فرعی، ریتم، تمپویا سرعت درونی اثرو… همگی ازمهمترین ابزارهایی هستند که عوامل یک فیلم سینمایی باید به خوبی درپردازش آن تسلط ومهارت داشته باشند. سینمای ایران درسالهای گذشته شاهد حضورافرادی درمقام عوامل بوده است که کمترقرابتی با نکاتی که به آنها اشاره شد، داشته است. معلول چنین اتفاقی را هم به سادگی می توان درحوزه مدیریت سینما، سیاست گذاری ها وگردش سرمایه در  فضای اکران مشاهده نمود. برآیند چنین پارامترهایی سالن هایی خالی ازتماشاگراست. سینما همانند تئاتر هنری ست که با حضورمخاطب معنا می یابد، گویا بحران مخاطب یکی ازآن معضلاتی ست که درسالهای گذشته چندان برای مدیران سینمایی وسینماگران مورد اهمیت قرارنگرفته است. حضورچنین فضایی که بی ارتباط به مسائل واتفاقات فرهنگی - اجتماعی درجامعه نیست باعث گردیده تا مخاطبان سینما با آثاری آنارشی “هرج ومرج طلب” مواجه گردند که هستی شان تنها درنیازشخصی سازندگان وعوامل آنها معنا می یابد. “نازنین” هم درزمره یکی ازهمان فیلم هایی ست که درخلال چنین فضایی خلق گردیده است. “نازنین” داعیه پرداختن به مقوله اعتیاد وتبعات ناشی ازآن را دارد، اما درحوزه طرح محتوا وگسترش فرم به ورطه یی می افتد که این سالها سینماگران بسیاری به آن سوکشیده شده اند. خلق ماهیتی که ریشه درعلائق کلیشه ای مخاطبان عام دارد. روایت “ نازنین ” با تعطیل شدن کارخانه چرم سازی درشهرستانی دورازتهران آغازمی گردد، نتیجه چنین اتفاقی بیکارشدن شخصیت منصورازکاراست. عمل نمایشی شخصیت پس ازاتفاق فوق ترک شهروآمدن به کلان شهرتهران است. نویسنده دراولین گام راه حلی را برای شخصیت محوری اش برمی گزیند که دیگربه کلیشه ای نخ نما درسینمای ایران بدل گشته است. پس ازحضورمنصوردرتهران مخاطب با شخصیت های دیگرآشنا می گردد که گویی آنها هم روزی همانند منصوروارد تهران شده اند وبا گذشت زمان شهروخصلت های آن باعث تغییرآنها گشته است. چنین طرحی فی نفسه برای شخصیت های دیگرمی توانست جذاب باشد اما کاستی ونقصان اصلی زمانی آشکار می گردد که شخصیت های فوق تک ساحتی می شوند، درواقع مخاطب هیچ مجرایی را برای ورود به درونیات شخصیت ها پیدا نمی کند تا با انگیزه ها وخواسته های درونی آنها آشنا گردد. همین امرباعث  خلق تیپ های کلیشه ای می گردد که مخاطب به کرات آنها را درسینمای ایران تجربه کرده است. آشنایی منصوربا نادر”جوان قاچاقچی”، برخورد منصوربا نازنین “خواهرنادر”، درگیری نادربا جهان “رییس باند”، حضورشخصیت سامی درکنارنادرومنصور، پرداختن به رابطه نادربا پدرش و… همگی از امکانات بالقوه یی هستند که نویسنده آنها را درروند داستان برای مخاطب طرح می کند اما هیچکدام ازاین عناصربدل به نیرومحرکه روایت وایجاد تعلیق وکشمکش درونی داستان نمی گردد. علت محوری چنین امری کارکرد غیرروایی ست که شخصیت ها ورویدادهای انتخابی می آفرینند. درواقع روابط میان کاراکترها وبه موازات آن رویدادهای قصه به درستی شکل نمی گیرند وقوام نمی یابند. نمونه بارزآن فصل ورود شخصیت نازنین به قصه است. با توجه به نام فیلم که براساس شخصیت فوق گزینش شده است، مخاطب درانتظارگسترش جهان روایی وخلق کشمکش های جدید توسط شخصیت نازنین است ؛ اما حضورنازنین تنها بدل به عنصری منفعل می گردد که باید رگه هایی عاشقانه به داستان بیفزاید. شخصیت سامی هم دارای چنین کارکردی درفیلمنامه است، سامی با بازی “ مجید صالحی ” تنها به کاراکتری بدل گشته که با بکارگیری الفاظ وگفتارهای طنزکمی فضای تنش آلود میان جهان، منصورونادررا تلطیف کند. تا فصل پایانی هم مخاطب کشف نمی کند که شخصیت سامی به چه دلایلی درقصه حضوردارد. پرداختن به معضل اعتیاد درجامعه امروزایران ازسوی نویسنده رویکردی انتقادی وقابل ستایش است، اما عدم انتخاب فرم روایی مناسب با چنین محتوایی باعث گردیده تا مخاطب با درامی مواجه گردد که شاخصه ها وقواعد فیلمفارسی های پیش ازانقلاب را یدک می کشد. چنین نگرشی علاوه برپرداخت شخصیت ها و وقایع درموسیقی فیلم هم قابل مشاهده است. انتخاب ترانه “ پیچک ” ابراهیم حامدی برای آنونس فیلم ونحوه بکارگیری موسیقی دردرون قاب ها ورویدادها باعث گشته تا “ نازنین ” بیش ازآنکه به درامی اجتماعی – انتقادی با درونمایه اعتیاد بدل گردد به ملودرامی افسارگسیخته با قواعد پوسیده سینمای تجاری تبدیل شود. اتفاقی که کمترین تأثیروکارکرد را درمخاطب برمی انگیزد.