خاتمی، اصلاح طلبان و فرجام انتخابات

رشید اسماعیلی
رشید اسماعیلی

“احترام به حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از جمله اصول خدشه ناپذیر جنبش سبز است و نهاد انتخابات، به عنوان یکی از عمده‌ترین راه‌های تحقق آن، اهمیت می‌یابد. بر این اساس، جنبش سبز تلاش‌های خود را برای صیانت از آرای مردم تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و منصفانه که شفافیت آن کاملا قابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد. رأی و خواست مردم منشأ مشروعیت قدرت سیاسی است و جنبش سبز، اعمال هرگونه صلاحیت خودسرانه و گزینشی تحت عنوان نظارت استصوابی را مغایر با حق الهی کرامت و آزادی انسان، قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت مردم توسط خود و حقوق بنیادین آن‌ها می‌داند.”

از متن ویراست دوم منشور جنبش سبز به امضای میرحسین موسوی و مهدی کروبی. (۱)

یکم- اولین بار پنجم دی ماه سال گذشته و تنها چند هفته پیش از حبس رهبران جنبش سبز بود که محمد خاتمی از رهبران اصلی جریان اصلاحات، شرایطی را (به عنوان کف خواستهای اصلاح طلبان) جهت حضور در انتخابات آینده مجلس اعلام کرد: ۱- آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه احزاب و گروهها و رفع محدودیت های نا به جا؛ ۲- پای بندی همگان بخصوص مسئولان به قانون اساسی و اجرای همه جانبه و کامل آن بخصوص اهتمام به روح قانون اساسی؛ ۳- فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد. این شرایط اعلام شده به وسیله خاتمی با مواضع موسوی و کروبی و منشور جنبش سبز همخوانی کامل داشته و دارد. “انتخابات سالم و آزاد” مهم‌ترین خواست جنبش سبز است و خاتمی مشارکت انتخاباتی اصلاح طلبان را مشروط به تحقق این خواسته کرده است.همچنین بعد از این و پس از حبس و حصر غیرقانونی مهدی کروبی (از رهبران جنبش سبز) و میر حسین موسوی (رییس جمهور منتخب مردم) نیز محمد خاتمی در چند نوبت بر این شرایط پای فشاری کرد و از جمله در اول خرداد ماه سال جاری و چند ماه پس از محدودیتهای اعمال شده بر موسوی و کروبی اعلام کرد که “انتخابات آزاد و سالم در گرو رفع حصر‌ها و حبس‌ها” است. خاتمی چندی بعد و در بیست و هشتم خرداد ماه بار دیگر بر شرایط پیش گفته تاکید کرد و گفت “خواستهای ما در این مقطع حساس آزادی زندانیان، ایجاد فضای باز و سالم و امن سیاسی و حرکت به سوی انتخابات سالم و مطلوب” است.

دوم- به رغم برخی از انتقادات مطرح شده نسبت به مواضع و شرایط بیان شده از سوی خاتمی معتقدم مواضع خاتمی در این باب اصولی و واقع بینانه و در نتیجه قابل دفاع است. اصولی است از این بابت که بر مهم‌ترین مطالبه‌ی سیاسی ایرانیان یعنی “انتخابات آزاد و عادلانه” تاکید می‌کند و واقع بینانه است از این جهت که از “فرصت” انتخابات به عنوان مهم‌ترین بستر”تحرک سیاسی” و علاوه بر آن “شکل گیری و احیای جنبش اجتماعی” در ایران چشم پوشی نمی‌کند. (۲) خاتمی می‌کوشد از حداقل زمینی که برای بازی در اختیار دارد به نحو احسن استفاده کند، تحرکات وی از خرداد ماه سال جاری بدین سو دقیقا از این زاویه قابل ارزیابی است. به نظر من عملکرد خاتمی طی این مدت با توجه به امکانات و محدودیت‌هایش در مجموع قابل قبول بوده است. از سوی دیگر خاتمی طی اظهاراتی دلگرم کننده در یک جلسه‌ خصوصی (که بعدا محتوای آن به وسیله‌ روزنامه‌ اینترنتی میهن علنی شد) ایستادگی بر مواضع و شروط اعلام شده درباره‌ی انتخابات را حتمی دانست و تاکید کرد که بدون تحقق این شرایط اصلاح طلبان نباید در انتخابات شرکت کنند. خاتمی درآن جلسه نظر صریح خود در این باب را اینگونه ابراز کرد: “بنده نظرم این است که در صورت عدم تحقق شروط مان به هیچ وجه در انتخابات شرکت نکنیم و نمیتوانیم آتش تنوری بشویم که نانش برای کس دیگری پخته میشود. هر چند باید در این مورد اجماع صورت بگیرد. این امکان که تا انتخابات حوادث زیادی پیش بیاید هست، اما تا امروز هیچ نشان روشنی برای برگزاری یک انتخابات سالم دیده نمی شود”.

 با توجه به اشارات فوق و آنچه که جسته و گریخته از نزدیکان آقای خاتمی شنیده می‌شود می‌توان اطمینان داشت که خاتمی بدون تحقق شرایط پیش گفته حاضر به رهبری اصلاح طلبان برای ورود به انتخابات مجلس نهم نخواهد شد و طبیعتا این به معنی عدم شرکت بدنهسیاسی و عقبه‌ اجتماعی اصلاح طلبان در این انتخابات خواهد بود.

سوم- خاتمی برای بیان شرایط و مطالبات اصلاح طلبان مثل همیشه از شیوه‌ای میانه روانه و بیانی آشتی جویانه استفاده کرد و به همین دلیل با عتاب و خطاب شدید بخشی از اپوزیسیون هم مواجه شد. خاتمی (شاید نومیدانه) سعی کرد که برای چندین و چندمین بار این فرصت را در اختیار حاکمیت قرار دهد که هم خود و هم جامعه را از بن بست ویرانگر کنونی خارج کند. ابتکار خاتمی اما چنانکه بسیاری (از جمله احتمالا خود خاتمی) پیش بینی می‌کردند نه تنها با استقبال سرد حاکمیت مواجه شد بلکه حملات سنگین و دامنه دار سخنگویان اصلی “هسته‌ی اصلی قدرت” و رسانه‌های وابسته به جناح موسوم به “اصولگرا” را در پی داشت. چهره‌هایی نظیر احمد جنتی و حسین شریعتمداری به میدان آمدند و هر یک در “تقبیح” این “ابتکار خاتمی” و درشت گویی و تندخوییگوی سبقت را از دیگری ربودند و نهایتا کار به آنجا رسید که فرمانده‌ی محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (در اقدامی اگر نه بی‌سابقه لااقل کم سابقه) صراحتا برای ادامه‌ی فعالیت یک جناح سیاسی یعنی اصلاح طلبان شرایطی را “تعیین”کرد!

چهارم- اظهارات فرمانده‌محترم سپاه و شرط گذاری‌های او در حالی مطرح شدند که نه خود آن شرایط قانونی بودند و نه نفس تعیین شرط برای فعالیت سیاسی وانتخاباتی افراد و گروه‌ها از سوی یک مقام ارشد نظامی چیزی است که در قانون اساسی و عرف و رویه‌ی عُقلای عالم قابل پذیرش باشد. به هر حال سردار جعفری گفت: افرادی از جریانات اصلاح طلب که از خط قرمز‌ها عبور نکرده‌اند، طبیعی است که در رقابت‌های سیاسی می‌توانند شرکت کنند، اما اینکه آقای خاتمی تا چه اندازه می‌تواند موفق شود، بستگی به موضع گیری‌های او دارد. سردار با این اظهار نظر در واقع توپی را که خاتمی با “ظرافت” و به نیت خیر و اصلاح و برای کمک به حل مشکلات دو طرف ماجرا به زمین حاکمیت پرتاب کرده بود، “عجولانه” به زمین خاتمی بازگرداند.

 سردار همچنین افزود: “آقای خاتمی در جریان فتنه، امتحان خوبی نداد و به هر حال جزء همراهان سران فتنه بود و حمایت و پشتیبانی زیادی از آن‌ها کرد و در حال حاضر نیز موضعی مبنی بر برائت از آن حرکت‌ها اتخاذ نکرده است… اگر ایشان (خاتمی) بخواهند با سیاسی کاری جلو بیاید، فکر نمی‌کنم مردم او را ببخشند ولی افراد دیگری که در این صحنه، از خط قرمز‌ها عبور نکرده‌اند، می‌توانند همچنان در رقابت‌های سیاسی به صورت فعال شرکت کنند” منظور سردار از مردم البته مشخص است، سردار وقتی از مردم صحبت می‌کند آن مردمی را در نظر ندارد که در دو نوبت و به رغم اراده‌ی نظامیان با رأی بالای بیست میلیون خاتمی را رئیس جمهور کردند، یا آن مردمی که ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ میرحسین موسوی را با آرای سنگین و قاطع خود به ریاست جمهوری انتخاب کردند ولی به توهین آمیز‌ترین شکل ممکن رأیشان نادیده گرفته شد و یا آن میلیون‌ها مردمی که در روزهای پس از انتخابات و به دعوت اصلاح طلبان و سران جنبش سبز در ‌‌نهایت مسالمت و قانونمداری به خیابان‌ها آمدند.آری سردار این مردم را هرگز نمی‌بیند و در عوض “به نام مردم و به کام خود” از خاتمی می‌خواهد برای به دست آوردن دل نظامیان از دو رهبر اصلی جنبش سبز(که یکیشان از اتفاق رییس جمهور منتخب “مردم” هم هست) اعلام برائت کند! به هر روی این موضع جناب سردار جعفری با توجه به موقعیت ممتاز ایشان در ساختار حقیقی قدرت از سوی بسیاری از تحلیلگران به عنوان پاسخ رسمی “هسته‌ی اصلی قدرت” به ابتکار خاتمی ارزیابی شد.

پنجم- پاسخ توپ سردار را این بار اما “محمدرضا خاتمی” در نامه ای سرگشاده و با لحنی قاطع داد، تا بدین ترتیب موضع اصلاح طلبان راستین در قبال اینگونه تقاضاهای فاقد پشتوانه‌ی قانونی و خالی از وجهه‌ی اخلاقی صراحتا مشخص شود.محمدرضاخاتمی خطاب به سردار چنین نوشت: «این رفتار شما به عنوان یک فرمانده نظامی در عرف سیاسی دنیا یک تعریف بیشتر ندارد و آن هم حکومت کودتا است. چرا که در حکومت نظامیان کودتاگر قانون‌‌ همان است که فرماندار نظامی می‌گوید وهمه طوعا یا کرهاباید بپذیرند.» محمدرضا خاتمی همچنین با تاکید بر این واقعیت کلیدی که فرمانده‌ی سپاه “نه قانونا و نه شرعا و نه عرفاو نه مصلحتادر جایگاهی نیست که برای سیاسیون خط و نشان بکشد و برای آن‌ها شرط تعیین کند” و ضمن اشاره به این نکته که اصلاح طلبان برای فعالیت سیاسی نیازی به مجوز “کسی” ندارند آب پاکی را روی دست همه‌آنهایی ریخت که از اصلاح طلبان انتظار توبه و ندامت داشته و دارند: “شما می‌توانید نگذارید غیر از خودی‌هایتان کسان دیگری در انتخابات شرکت کنند یا حتی می‌توانید همه منتقدان را به زندان بیاندازید و انتخابات خیلی خیلی پر شور حتی شور‌تر از انتخابات ریاست جمهوری برگزار کنید! اما لابد می‌دانید که میدان سیاست برای خاتمی و همفکرانش میدان تنگ قدرتی نیست که شما محدوده آن را تعیین می‌کنید”.

 وی همچنین در اشاره‌ای معنادار که باید مورد توجه بعضی از مدعیان اصلاح طلبی قرار گیرد افزود: “خاتمی و اصلاح طلبان واقعی تشنه قدرت نیستند که برای رسیدن به آن از اصول خود بگذرند”. فراز پایانی نامه‌محمدرضا خاتمی اما پای فشاری مجدد بر خواستهای قبلی بود تا بدین ترتیب مشخص شود اصلاح طلبان نه می‌خواهند و نه می‌توانند از این خواست‌ها عقب نشینی کنند: “اگر خواستار بهبود وضعیت کشور هستید و مشارکت سیاسی ملت برای شما ارزش دارد حداقل بخشی از شرایط آقای خاتمی را که در کف قدرت شما است یعنی آزادی همه زندانیان سیاسی و بازگشت نظامیان از میدان سیاست و واگذاری آن به سیاستمداران و کنشگران اجتماعی را عملیاتی کنید”.

ششم- علیرغم اینگونه پرده دری‌های حاکمان و بی‌مهری‌های برخی دوستان، خاتمی با‌‌ همان شکیبایی و صبری که لازمه‌شیوهاصلاح طلبی است کوشید بازی را درون زمین محدود و محصور خود ادامه دهد و تا جایی که می‌تواند به طرح و گسترش مطالبه‌انتخابات آزاد و در ضمن آن تقاضا برای آزادی زندانیان سیاسی در سطح جامعه کمک کند و همچنین از این طریق امید به احیای جنبش اجتماعی و تشکیل یک محور سیاسی جدید را زنده نگاه دارد. توپ اما حالا دوباره در دست حاکمیت است و مشکل اینجاست که “بازی” حاکمیت چندان دلپذیر نیست. بازی آنها همانطور که پیش بینی می‌شد از‌‌ همان اصول و اسلوب ناکارآمد و نخ نمای همیشگی پیروی می‌کند. اگر چه در این مدت برخی اقدامات مثبت و قابل تقدیر نظیر آزادی جمعی از زندانیان سیاسی صورت گرفته است اما متاسفانه گویا در همچنان بر‌‌ همان پاشنه‌پیشین می‌چرخد و هیچگونه تغییر رویه‌جدی و استراتژیک لااقل در افق کوتاه مدت و میان مدت مشاهده نمی‌شود. بگیر و ببندهای پراکنده و موج دوباره‌ بازداشت روزنامه نگاران و توقیف مطبوعات هم مؤید همین نظر است. به نظر می‌رسد که حاکمیت اسب خود را برای برگزاری یک انتخابات نمایشی و خانوادگی که رقبای اصلی آن هم قرار است “نئواصولگرایان انحرافی” و “برادران قاچاقچی”، البته با چاشنی “راست سنتی” باشند زین کرده است.نهایتا شاید در این میان و برای خالی نبودن عریضه جمعی از اصلاح طلبان خوب، تواب و سر به راه (از‌‌ همان نوع متاعی که همین حالاهم در مجلس وجوددارد) نیز به بازی فراخوانده شوند و چند کرسی هم جایزه بگیرند! اما حال که همه چیز حاکی از عدم تحقق شرایط مطرح شده‌ اصلاح طلبان طی مدت کوتاه باقی مانده تا انتخابات است این پرسش بسیار مهم پیش روی محمد خاتمی و اصلاح طلبان قرار دارد که حرکت بعدی آنها چه باید باشد یا چه می‌تواند باشد؟

هفتم- ساده اندیشی است اگر تصور شود خاتمی خود چنین حالتی را پیش بینی نمی‌کرده است، شاید از‌‌ همان ابتدا هیچ کس بهتر از خاتمی نمی‌دانست که این شرایط توسط حاکمیت پذیرفته نمی‌شوند منتها طرح این شرایط و پیش کشیدن این ابتکار یک مرحله‌طبیعی از بازی بود. مسئله اما اینجاست که هر چه به انتخابات نزدیک‌تر می‌شویم بازی وارد مرحله‌جدیدتری می‌شود، خاتمی تاکنون بازی را در زمین خود خوب رهبری کرده است این مرحله از بازی اما برای موفقیت محتاج تاکتیکهای جدید و مکمل است. ما گزینه های چندانی در برابر خود نداریم، با توجه به سناریویی که حاکمیت برای انتخابات پیش رو نوشته است هیچ امیدی به خود “صندوقهای رأی” نمی‌توان داشت، تکلیف این صندوق‌ها بیشتر و پیش‌تر در دالانهای قدرت رقم خواهد خورد. حال که دست ما از صندوقهای رای کوتاه خواهد بود آنچه برای ما باقی می‌ماند “فضای انتخابات” است، در واقع تنها همین فضاست که می‌تواند میدان عمل و دایره‌ تاثیر گذاری ما باشد. البته نباید فکر کنیم شق القمری از دستمان ساخته است بلکه باید با ارزیابی واقع بینانهامکانات خود و تحلیل همه جانبه نگر مختصات زمین بازی، سعی کنیم بهترین تاکتیک را برای بیشترین تاثیر گذاری در “فضای انتخابات” طراحی کنیم و به پیش ببریم. حامیان حاکمیت کنونی نقش خود را در این بازی انجام خواهند داد و کرسی‌ها را به هر کیفیت بین خود تقسیم خواهند کرد، فردای انتخابات آن‌ها مجلس را خواهند داشت و ما؟ سهم دموکراسی خواهان و جنبش سبز از این بازی و از این “فضا” چه خواهد بود؟ این تا حدود زیادی به عملکرد خود ما بستگی خواهد داشت، می‌توانیم “فرصت انتخابات” را با کج سلیقگی و نزدیک بینی سیاسی به عرصه‌ای دیگر برای تسویه حسابهای شخصی و گروهی، پیش کشیدن اختلافات کهنه، یاد آوری زخمهای قدیمی و احیای “دعواهایحیدری و نعمتی” تبدیل کنیم یا اینکه می‌توانیم برای یک بار هم که شده سنت شکنی کنیم و چاره‌ای بیاندیشیم تا این بار این فضا برای ما به میدانی برای تعامل، انسجام و نزدیکی بیشتر تبدیل شود. این البته بحثی گشوده است. در این باره بیشتر خواهم نوشت.

 

پی نوشت‌ها:

۱- متن کامل ویراست دوم منشور جنبش سبز

۲-این پاور پوینت بسیار مهم و مفید در مورد “انتخابات فرصتی برای دموکراسی” را حتما ببینید.