با خشم و نفرت گفت: حاله دیگه از داخل زندان وکیل مدافع بهنود و ابراهیم نبوی شدهای! گفتم: کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته!
از نوع نگاهش دانستم که نه معنی این جمله را میداند و نه میداند گویندهاش کیست و نه اصولا آن را در عمر خود شنیده است.
در واقع هیچ چیزی موثرتر از کشف و افشای تناقضات حکومتها نیست و هیچ چیزی نیز مثل به رخ کشاندن تناقضها، خشم حکومتها را بر نمیانگیزد.
حکومتی ادعای عدالت میکند، بهترین راه مقابله با آن داد زدن بیدادگریهای آن است. حکومتی ادعای دمکراسی میکند، بهترین راه مبارزه با آن، ردیف کردن رفتارهای خلاف دمکراسی آن است. حکومتی ادعای حقوق بشر میکند، بهترین راه بیاعتبار کردن آن، افشای موارد نقض حقوق بشر توسط آن است و حکومتی نیز ادعای پیروی از دین دارد، بهترین راه به چالش کشیدن آن، نشان دادن بیاعتنایی آن به اصول و قوانین دین است.
پیامبر اسلام همه پیروان خود را به مسئولیت نشان دادن در برابر سرنوشت دیگری فراخوانده است، اما نظام جمهوری اسلامی با شدت از انجام چنین وظیفه دینی جلوگیری میکند.
در روزهای اخیر که مبارزه با بدحجابان شدت گرفته است، کم نیستند زنان و جوانانی که در رویارویی با پلیس فریاد میزنند و از دیگران کمک میخواهند. وظیفه دینی هر فرد دینداری حکم میکند که پا پیش بگذارد و از پلیس بپرسد که ماجرا چیست و چرا با این فرد چنین برخورد میکنید؟
اما کدام دیندار جرات و جسارت چنین کاری را دارد؟ به محض آنکه قدمی پیش بگذارید، پلیس فورا با زبانی تند و تهدیدآمیز میگوید به تو مربوط نیست و دخالت نکن! اگر بخواهی سماجت کنی، تو را به اتهام کارشکنی در انجام وظیفه پلیس میگیرند و برایت پرونده سازی میکنند.
حال در چنین فضایی، کدام دیندار واقعی میتواند احساس آرامش کند و از اینکه به وظیفه دینیاش عمل کرده است، راضی باشد.
این نوع مصیبتها اما هنگامی ابعاد غمانگیزی به خود میگیرد که دوستی و یا آشنایی که تو نسبت به بی گناهیاش اطمینان داری، به اتهامات امنیتی دستگیر میشود و تحت انواع فشارها قرار میگیرد.
در چنین مواردی آیا جز این است که دین، پیروانش را موظف کرده است که در مقابل ستم به یک بیگناه آرام و ساکت ننشینند و به نحوی به دفاع از او برخیزند؟ اما در نظام جمهوری اسلامی، کدام دیندار قادر به انجام چنین وظیقهای است و این امکان را مییابد که در باره بیداد بر ستمدیدهای کاری کند یا فریادی بزند؟
در قرآن کریم، بیش از شش بار بر حرمت عهد و پیمان تاکید موکد شده است تا آنجا که میفرماید اوفو بالعهد ان العهد کان مسئولا.
رعایت عهد و پیمان یک وظیفه قطعی دینی و نقض آن، عملی شیطانی است.
آیا قانونی که در هر کشوری نوشته و تصویب میشود، چیزی جز عهد و پیمان بین حکومت و اتباع آن برای تعامل با یکدیگر است؟ کسی که مدعی یک نظام دینی است، مسلما عمل به قانونی که خود نوشته و حکم عهد و پیمان پیدا کرده است، برایش به لحاظ شرعی الزامآور است. آیا کسی در این نکته تردید دارد؟
حدود 15 تن از دوستان دانشجو و دانش آموخته ما را با خشن ترین شیوهها دستگیر کردند و یک سازمان قانونی را که برای انحلال یا تعطیلیاش باید تشریفات قانونی طولانی طی شود، پلمپ کردند و آنگاه انتظار دارند که در مقابل این عمل خلاف شرع کسی اعتراض هم نکند.
همه اعمالی که حکومت جمهوری اسلامی خلاف قوانین خود انجام میدهد، بلااستثناء خلاف مسلم شرع است و وظیفه همه دینداران اقتضاء میکند که در مقابل این خلاف شرعها موضعگیری کنند، اما مگر نظامی که خود ناقض اصول شرع است، میگذارد کسی به وظیفه شرعی خود عمل کند؟
و اما در این شرایط یک دیندار واقعی از اینکه نمی تواند به آنچه که قرآن و پیامبر او را فراخواندهاند، عمل کند، چه احساسی پیدا میکند؟
جمعی بیگناه را گرفتهاند و هر روز یکی از آنها را با دستبند به خانهاش میبرند تا حتی کیسه برنج و قوطی شکر منزلشان را تفتیش کنند.
این واقعه بخصوص برای دوست عزیزمان عبدالله مومنی در مقابل چشم همسر و کودکانش و کودکان برادرش اتفاق افتاده است، برادری که در جنگ هشت ساله ایران و عراق شهید شده و اینک عبدالله از یتیمان وی سرپرستی میکند.
این مساله خود به خوبی نشان میدهد که ادعای حکومتداران در باره پاسداشت خانواده شهیدان تا چه اندازه بیپایه، مضحک، تبلیغاتی و ریاکارانه است! ظاهرا هر گاه نیاز به تحریک عدهای نوجوان داشته باشند، از خون شهیدان مایه میگذارند، اما هر گاه که تصور کنند در خانواده شهیدی، انتقادی از آنها به عمل آمده که ممکن است گوشهای از قدرت دنیوی آنها را بساید، بیمهابا حرمتها را زیر پا میگذارند.
به یاد دارم روزی که شنیدم مسعود بهنود را به شرب خمر متهم کردهاند فقط به این دلیل که شیشه مشروبی خالی را در ویلایی در کردان یافتهاند، با آنکه خود در زندان تحت فشار بودم، تاب و طاقت از کف نهادم و خطاب به آیتالله هاشمی شاهرودی نوشتم به این مضمون که آیا کارگزاران شما تا این اندازه با فقه بیگانهاند که حتی شرایط وارد کردن شرب خمر به یک انسان را نمیدانند؟
البته آنها نمیدانستند و حتی رساله عملیه را هم نخوانده بودند. من نمیدانم آنها اسلامی را که شب و روز از آن دم میزنند در کجا و از چه منابعی آموختهاند.
من مدعیام که اگر نظام جمهوری اسلامی بر اساس سنتیترین قرائت از فقه و شرع نیز اداره شود، وضع حقوق بشر، قانونمندی و رعایت حال مردم، بسیار بهتر از وضع کنونی خواهد شد.
بنابراین، من خطاب به آقایان عرض میکنم که ما از جدا کردن دین از دولت گذشتیم، ما از اسلام نوگرا گذشتیم، فقط خواهشمان این است که به همان فقه هزار سال پیش و رساله عملیه پایبند باشید و ما را در بنیادگرایی بیاصولی که همه مقدسات را در مقابل قدرت سیاسی ذبح میکند، غرق نکنید!