سامان رسول پور
حاج خانم، مادر پسری است که برایش حکم اعدام صادر کرده اند:عدنان حسن پور، روزنامه نگار کرد که برایش حکم اعدام صادر شده.عایشه ایمانی مادراین روزنامه نگار مریوانی می گوید: “خون من به خون عدنان وابسته است؛ اگر بلایی بر سر او بیاید معلوم نیست چه اتفاقی برای من رخ می دهد”.مادرعدنان حسن پور به پرسشها، مختصر و مفید پاسخ دادو از تاثیر این حکم بر زندگی خود و تنها پسر همراهش گفت.
حاج خانم شما کی با خبر شدید که برای پسرتان حکم اعدام صادر شده؟
روز سهشنبه هفته گذشته بود که خبردار شدم.
لحظه ای که خبر را شنیدید چه احساسی داشتید و چه واکنشی از خودتان نشان دادید؟
خشکم زد. دو روز نتوانستم هیچ غذایی بخورم و فقط گریه کردم. در حال حاضر هم تمامی دوستان و اقوام در کنارم هستند و فقط به من دلخوشی میدهند.
آخرین باری که عدنان را ملاقات کردید چند روز پیش بود؟
روز شنبه 24 تیربود، که یک ساعت بعد از ملاقاتمان عدنان را از زندان خارج و به مکان نامعلومی بردند. آن روز عدنان خیلی عادی و مثل همیشه بود. نه از حکم خبر داشت و نه از اینکه قرار است او را به مکان دیگری ببرند.
فکر می کنید چرا برای پسرتان حکم اعدام صادر کرده اند؟
من فکر می کنم این حکم کاملاً ناعادلانه است و دست کسان دیگری در این ماجرا است….
در حال حاضر چه کسی مسئولیت خانواده را بر عهده دارد و شما با چه کسی زندگی می کنید؟
درحال حاضر بیشتر مسئولیت خانواده بر عهده من است و با پسر دیگرم که از عدنان کوچکتر است زندگی میکنم.
عدنان از نظر شما که مادرش هستید چه نوع پسری است؟آیا شما در کل از پسرتان راضی هستید؟
پسری آرام، باسواد و عاقل است. کاملاً از او راضی هستم. از چشمهای خودم بیشتر دوستش دارم.
از دوران کودکی عدنان بگویید.عدنان در دوران بچگی چطور پسری بود؟
پسری آرام و دوست داشتنی. هرگز به هیچ کس آزاری نرسانده است. همیشه مشغول خواندن کتاب و روزنامه بود. هروقت که چند ساعت مطالعه می کرد کاملاً شاد و خوشحال از اتاقش بیرون میآمد و شروع میکرد به شوخی کردن و برعکس هروقت که از چیزی ناراحت بود به کتاب پناه میبرد.
این حکم چه تاثیری در زندگی شما داشته است؟
این حکم به تمام زندگی ما لطمه زده. کار ما فقط گریه و ناراحتی است. خون من به خون عدنان وابسته است و اگر این حکم اجرا شود معلوم نیست چه بلایی به سرم می آید.من هم می میرم.
فکر می کردید یک روز برای پسرتان حکم اعدام صادر شود؟
هرگز.
بزرگترین آرزویی که الان دارید چیست؟
تنها آرزوی من آزادی پسرم است.
اگر بخواهید به عنوان یک مادر سخنی بگویید با قاضی ای که حکم را صادر کرده چه می گویید؟
به او میگویم که تو این حکم ناعادلانه را صادر نکردهای و این حکم یک قاضی نیست!
واکنش مردم چی بوده؟ آیا کسی در این مورد با شما تماس می گیرد؟اگر تماسی می گیرند چی به شما می گویند؟
هر روز نزدیک صد بار تلفن خانه به صدا در می آید وهمیشه خانهمان پر از مهمان است. همه ناراحت هستند و با ما ابراز همدردی میکنند.
درخواست شما از مسئولان و همچنین نهادهای حقوق بشری چیست؟
از مسئولان درخواست دارم بطور عادلانه به این قضیه رسیدگی کنند و دست یاری را به سمت نهادهای حقوق بشری دراز میکنم و فقط این را میگویم که ما را تنها نگذارید
از مکان نگهداری عدنان و هیوا اطلاعی دارید؟
هیچ اطلاعی نداریم و این بیشتر از همه چیز ما را نگران کرده.
اگر عدنان را ببینید اولین چیزی که به او می گویید چیست؟
از ته دل خوشحال می شوم و میگویم که هیچوقت این حکم ناعادلانه را قبول نکن. به خدا توکل کن وصبور باش.
ارتباطی با مادر هیوا بوتیمار دارید؟ وضعیت انها پس از صدور حکم اعدام برای پسرشاون چطور است؟
پدر و مادر هیوا در روستا هستند و ظاهراً هنوز کسی دلش نیامده که این خبر را به آنها بدهد! با همسر هیوا ارتباط داریم وضعیت او خیلی بد است. واقعاً تنهاست…
با توجه به فشارهای داخلی و خارجی که برای ابطال این حکم در جریان است، فکر می کنید این حکم اجرا بشود؟
انشاالله هیچوقت این حکم اجرا نمیشود.