لابی ایران

آرش غفوری
آرش غفوری

ایران اگر قصد دارد در پرونده هسته ای و سایر مسائل بین المللی دست بازتری داشته باشد و منافع ملی کشور را بیشتر تامین کند باید به دنبال پیدا کردن راه هایی جهت تاثیرگذاری، حتی به صورت حداقلی، بر کنگره آمریکا باشد. اصلی ترین و ساده ترین دلیل این امر را در مواضع کنگره آمریکا بعد از توافق ژنو ۳ می توانیم ببینیم.

واقعیت این است که کنگره آمریکا، ایران را از زاویه دید اسرائیل و منافع حاصل از لابی های پر قدرت این کشور و افراد با نفوذی که طرفدار اسرائیل هستند نگاه می کند. این افراد و گروه های شاخص، پولدار و قدرتمند هم، همان کسانی هستند که در انتخابات مجلس نمایندگان و سنا و انتخابات ریاست جمهوری پول های زیادی را به کاندیداها اختصاص می دهند.

آی پک، مهمترین لابی طرفدار اسرائیل را همه می شناسند (در مورد نقش لابی اسرائیل این کتاب لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا نوشته اتیون والت استاد دانشگاه هاروارد و جان مرشیمر، استاد دانشگاه شیکاگو جالب است). در مورد افراد پولدار هم می توانم به شلدون ادلسون اشاره کنم که بخصوص بعد از اظهار نظر جنجالی اش در خصوص پرتاب بمب هسته ای در یک منطقه کویری ایران برای ایرانی ها خبرساز شد و حتی رهبری ایران را به واکنش واداشت. آقای ادلسون یک کازینو دار پولدار در لاس وگاس است (او البته در جاهای دیگر دنیا مانند آسیای جنوب شرقی هم صاحب کازینوهای بسیار است) که در انتخابات سال ۲۰۱۲ در آمریکا ۱۴۰ میلیون دلار برای انتخاب میت رامنی و نمایندگان جمهوری خواه هزینه کرد و از طرفداران پروپا قرص اسرائیل هم هست. (این مقاله را بخوانید، روایت دیدار پل رایان معاون میت رامنی با شلدون ادلسون است که طرفداران اوباما از آن به عنوان زیارت در لاس و گاس یاد کرده بودند).

اما وقتی می گویم کنگره آمریکا، ایران را از زاویه دید اسرائیل می نگرد منظورم این نیست که فقط جمهوری خواهان اینگونه هستند. درون کنگره هم جمهوری خواهان و هم دموکرات ها، از توافق هسته ای ژنو ۳ انتقاد کرده اند. باب منندز، رئیس دموکرات کمیته روابط خارجی، سناتور چارلز شومر، نفر سوم دموکرات ها در سنا از ایالت نیویورک، دو نفر از معروف ترین نمایندگان دموکرات سنا از توافقی که توسط وزیر امور خارجه، جان کری، و سناتور دموکرات پیشین ایالت ماساچوست امضا شده است انتقاد می کنند؛ چرا؟ جواب واضح است. برای آنها مهم است که بنیامین نتانیاهو و آی پک از هرگونه توافقی با ایران راضی باشند و وقتی اینگونه نیست آنها هم ناراضی هستند (این مقاله پولتیکو را بخوانید؛ بی اعتمادی به ایران و حتی دولت اوباما به اندازه ای بالاست که برخی از سناتورها و نمایندگان آمریکایی به دنبال تصویب طرح های تحریمی جدید اما با شرط دوره زمانی شش ماهه در صورت عدم اجرای تعهدات توسط ایران هستند؛ پیشنهاد آقای شومر برای افزایش تحریم).

در عین حال گروه های فعال در تحریم ایران و اندیشکده ها و لابی هایی با پسوندهای دموکراتیک و رسانه های خبری مهم هم در این میان نقش دارند. خواندن این مقاله آقای مارک دوبیتز از جمله طراحان تحریم ایران و رئیس بنیاد دفاع از دموکراسی که در روز دوشنبه در روزنامه وال استریت جورنال منتشر شد خالی از لطف نیست. وال استریت جورنال که البته روزنامه ای با دیدگاه های محافظه کارانه است دو مقاله مهم دیگر هم در همین روز دارد. در اولی از دلایل مخالفت های درون کنگره با این توافق می گوید و در دیگری خبر از هراسی می دهد که نتیجه سیاست های منفعلانه آمریکا در خاورمیانه و ناامید کردن متحدان خود –ـ این بار نه فقط اسرائیل، بلکه عربستان سعودی –ـ است.  

در دولت اما اوضاع فرق می کند. دموکرات و جمهوری خواه هم ندارد. رابطه امروز اسرائیل و آمریکا اصلا خوب نیست و هر چه قدر هم که وزیر امور خارجه جان کری بگوید که در این توافقنامه منافع اسرائیل رعایت شده است و اوباما با نخست وزیر اسرائیل هم صحبت کند، باز هم همه می دانند که اوباما هیچ وقت با نتانیاهو رابطه خوبی نداشته است. این اتفاق البته نادر هم نیست. در اواخر دولت جرج بوش پدر، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، جیمز بیکر بارها از اسرائیل در جلسات داخلی انتقاد کرده بود. حتی در دولت جرج بوش پسر هم، کالین پاول و کاندولیزا رایس وزرای امور خارجه آمریکا با اسرائیلی ها به مشکلاتی بر می خوردند. چرا؟ چون آنها به عنوان دستگاه دیپلماسی باید منافع کلی آمریکا را در معامله با دنیا، همسایگان عرب اسرائیل، ترکیه و ایران می دیدند و نمی توانستند فقط با نگاه به آی پک و امثال آقای ادلسون و یا مرداک ـ– رئیس شبکه تلویزیونی جمهوری خواه فاکس که پربیینده ترین شبکه تلویزیونی خبری در آمریکاست ـ– مسائل را تحلیل نمایید (این مقاله توماس فریدمن که پیش از آغاز مذاکرات هسته ای در ژنو ۳ در نیویورک تایمز نوشته است را هم بخوانید. در مورد نقش لابی اسرائیل و همینطور همزبانی اعراب با اسرائیل علیه ایران و آمریکا می گوید و گوشه و کنایه ای هم به کنگره می زند).

ایران لابی فعالی در آمریکا ندارد؛ یعنی گروه هایی که بر روی کنگره و برخی از نمایندگان –ـ حتی به صورت حداقلی ـ– تاثیر داشته باشند. در عین حال ایران هیچ برنامه طرفدارانه (واژه انگلیسی آن Advocacy است) که توجیه گر برنامه های ایران باشد در آمریکا ندارد و آنهایی هم که در موارد معدود به صورت مثبت وارد رسانه ها می شوند فقط در حد خبر باقی می مانند و ایران برنامه ای برای کمپین کردن آنها ندارد.

به عنوان مثال در پرسش و پاسخ توییتری آقای ظریف و دختر خانم نانسی پلوسی، رئیس اقلیت دموکرات در مجلس نمایندگان، خبر آن به رسانه ها رفت، اما ایران این فرصت را داشت که در رسانه ها برای تبلیغ این موضوع کمپین کند. چنین فرصت هایی توسط ایرانی ها به راحتی از دست می رود.

رئیس جمهوری ایران، حسن روحانی، پس از پیروزی در انتخابات و شرکت در اجلاسیه عمومی سازمان ملل که بحث رابطه و صحبت میان ایران و آمریکا داغ بود به نمایندگان مجلس ایران پیشنهاد داد که با آمریکایی ها گروه دوستی تشکیل دهند. به نظر من تشکیل چنین گروه دوستی در مرحله اول قدم خوبی است اگر اولا در انتخاب طرف ایرانی خوب دقت شود، و ثانیا، ایران این رابطه را با برخی فعالیت های جانبدارانه به سود منافع ملی در آمریکا گره بزند. نکته مهم لابی ایران اما این است که این لابی باید به نام ایران ـ– حاکمیت فعلی ـ- باشد، و دستور کار ویژه آن مطابق قوانین آمریکا و ضوابط لابی گری در واشنگتن تعریف گردد. ابایی هم نداشته باشد که مورد اتهام قرار گیرد و برچسب بخورد (همان طور که آی پک این روزها توسط برخی از یهودیان آمریکایی مورد انتقاد است). این لابی حتی می تواند در تعیین نمایندگان مجلس نمایندگان و سنا در برخی از ایالت ها و حوزه های رای گیری که تعداد ایرانی ها در آنها بالاست ایفای نقش کند؛ کاری که در مرحله اول چندان آسان به نظر نمی رسد، اما اگر دولت ایران اراده داشته باشد که مشکلات سیاسی خود را با دنیا حل کند و به دنبال احیای وضعیت اقتصادی نابسامان کشور ـ– به صورت واقعی و فراگیر باشد ـ– انجام این امور غیرممکن نیست و حتی با استقبال بخش هایی از فعالان اقتصادی و صنعتی ایران در آمریکا هم رو به رو خواهد شد. کسانی که لابی ایران باید نسبت به شناسایی و سرمایه گذاری روی آنها حساب ویژه ای باز کند. بخشی از آن هم همان کسانی است که به دنبال ایجاد و گشایش اتاق بازرگانی ایران و آمریکا می گردند. اقتصاد و سیاست در اینجا و برای منافع ملی ایران به طرز بی سابقه ای با یکدیگر گره خواهند خورد.