از اینجا

نویسنده

هموطن چه شد که پس رفتیم؟

هادی خرسندی

 

 

هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟
ما که یک خلق پیشرو بودیم
قرن ها از همه جلو بودیم
صاحب فکر و کار نو بودیم
سوی آینده یک نفس رفتیم
هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟

ما که مشروطه را علم کردیم
پای دیکتاتوری قلم کردیم
قدرت زورگوی کم کردیم

نه دگر زیر بار کس رفتیم
هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟

ما که از عشق روی آزادی
دل پر از آرزوی آزادی
پر گشودیم سوی آزادی
از چه یکباره در قفس رفتیم
هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟

گوئیا خصم خویشتن هستیم
یا که با خصم خویش همدستیم
خوب وقتی که دست خود بستیم
خودمان خدمت عسس رفتیم
هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟

ما به این آب و خاک بد کردیم
دعوت از دزد و دیو و دد کردیم
گل و گل بوته را لگد کردیم
پس به دنبال خار و خس رفتیم
هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟

ما که با آن علائق محسوس
عاشق غرب، سرسپرده ی روس
رفته تا ماورای اقیانوس
یا که تا آنور ارس رفتیم
هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟

جنگ با بدنهادها کردیم
ولی البته که خطا کردیم
سنگر خویش را رها کردیم
دسته جمعی به تیررس رفتیم
هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟

نه به ما سهمی از حقوق بشر
نه از آن روزگار رفته خبر
از گذشته شدیم کوچکتر
لوبیا آمدیم عدس رفتیم
هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟

تفرقه باید از میان برود
خون غیرت به هر رگی بدود
قافیه میشود غلط، بشود
ما به غفلت ره عبث رفتیم
هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟

شیرزن های ما به زندانند
آنطرف نیز شیرمردانند
جمعی از خلق ما به میدانند
جمع دیگر پی هوس رفتیم
هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟

متحد میشویم باز، آری
میخورد خصم ضربه ی کاری
با چنان قدرتی که پنداری
با مگس کش پی مگس رفتیم
هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟