برای نسلی که انقلاب را تجربه کرده و در آن حضور داشتهاند، دهه فجر، معنا و مفهوم دیگری دارد. از یک سو به یاد خاطرات انقلاب افتاده و اوجگیری فضایل انسانی و حس همبستگی اجتماعی و اقدام مشترک و روحیه ایثار و گذشت و صداقت را به یاد میآورند، و اینکه چگونه در جریان رودخانه خروشان ملت، برای رسیدن به کشتزار آینده و آبیاری آن در حرکت بودند و از سوی دیگر نگاهی به کارنامه خود و انقلاب میاندازند و میپرسند که آیا انقلاب برای رسیدن به نقطه کنونی بود؟ در این یادداشت میکوشم که به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب به چند نکته مرتبط با آن اشاره کنم. تا اندکی از این دوگانگی نگاه بیرون آییم.
1- یکی از مهمترین تحریفاتی که از انقلاب میشود، این است که شرح داده شود، مردم در آن زمان دنبال چه چیزهایی بودهاند، و سپس با پاسخی خودساخته که به این پرسش میدهند، میخواهند نتیجه بگیرند که پس برای حفظ انقلاب باید همان خواست را اجرا کرد و پیگیر بود. این تحریفی آشکار از واقعیت انقلاب است زیرا مساله اصلی انقلاب این نبود که مردم چه میخواستند، بلکه مساله اصلی آن بود که چرا خواست مردم (مستقل از اینکه چه هست) مورد توجه قرار نمیگیرد. آنان که درصددند با طرح مضمون خواست مردم، اصل و اعتبار این خواست را نادیده بگیرند، در پی وارونه کردن معنا و مفهوم انقلاب هستند.
به ویژه وقتی این پرسش مطرح میشود که؛ چه کسی میتواند بگوید که خواست مردم در آن زمان چه بوده است؟ مگر همه مردم ایران یک خواست و با یک تفسیر و تعبیر داشتند؟ بهعلاوه بر فرض محال چنین خواستی هم بود، چرا باید مردمان بعدی به آن ملتزم باشند؟ مگر عقل و شعور و دانش مردمی که در فضای استبدادی بزرگ و تربیت شدند، از مردمانی که در محیط پس از انقلاب تربیت شده و بزرگ میشوند، بیشتر و معتبرتر است؟ اگر پاسخ مثبت است این به معنای نفی انقلاب است، ولی اگر پاسخ منفی است، که منفی است، در این صورت تداوم انقلاب تنها یک راه دارد، احترام به خواست مردم در هر لحظه و هر زمان. و از این نظر تداوم انقلاب، به معنای از میان بردن زمینههایی است که مانع شکلگیری و تحقق خواست مردم میشود.
آنچه را که نباید فراموش کنیم این است که خواست واقعی مردم فقط در فضای آزاد همراه با گفتوگو شکل میگیرد و معنا و مفهوم پیدا میکند. بنابراین تداوم انقلاب، منوط استمرار و امکان داشتن تحقق خواست مردم و شکلگیری این خواست در فضای آزاد است.
2- ویژگی مثبت انقلاب، ایجاد روحیه امید و آرمان و شکلگیری وجه کنشگرانه در فرد است. البته این وجه میتواند منفی هم بشود، و آن هنگامی است که فرد انقلابی، فکر کند که خواستن، توانستن است؛ و هرچه را بخواهد، انجام میشود و ارادهگرایی بر او غلبه پیدا میکند. ما به همان نسبت که نباید از وجه مثبت انقلاب غافل شویم، نباید دوباره و شاید چند باره در دام وجه منفی آن گرفتار شویم. غفلت از وجه مثبت، موجب میشود که ما همواره در گذشته خود و تاریخمان زندانی شویم، و شب و روز به این فکر کنیم که چه میشد اگر فلان اقدام یا بهمان واقعه رخ نمیداد یا رخ میداد، ولی توجه نمیکنیم که مشکل اصلی ما این نیست که حسرت گذشته را بخوریم، مشکل آنجاست که چه کاری کنیم که ۳۰ سال بعد حسرت رفتارهای امروزمان را نخوریم.
بنابراین نگاه حسرتآمیزی که پندآموزی ندارد، بدترین نگاهی است که میتوانیم به گذشته داشته باشیم. جالب اینکه برخی از افراد، رفتارهایی از گذشته را نقد کرده و محکوم میکنند که امروز همان رفتارها را به گونه دیگری انجام میدهند و نقد آنان از گذشته، بیش از آنکه آموزنده باشد، به عنوان پشتوانهیی برای توجیه و تکرار رفتارهای غیرعقلانی امروزشان کاربرد دارد!
3- رویدادها و پدیدههای اجتماعی دارای اثرات و تبعات قطعی و ذاتی نیستند. برای مثال ذات پدیدهیی فیزیکی چون آتش سوزاندن است، ولی پدیده اجتماعی چنین ذاتی ندارد، و بستگی به نحوه برخورد ما، تبعات متفاوتی پیدا خواهد کرد. هنگامی که دو نفر در مسابقهیی شکست میخورند، اولی مأیوس و ناامید شده و در نتیجه ضعیفتر میشود، ولی دومی انگیزهیی دو چندان پیدا میکند، تا این شکست را جبران کند و آن را پلکان صعود به قله قهرمانی قرار میدهد. وقتی هم دو نفر در مسابقهیی پیروز میشوند، اولی خود را اشباع شده حس میکند و به سرعت در مدار نزول قرار میگیرد و دومی ماندن در قله را هدف قرار داده و با کوشش و تمرین بیشتر سعی در حفظ آن جایگاه میکند. ملت آلمان دو بار در جنگ جهانی اول و دوم شکست خوردند، ولی دو نتیجه متفاوت از این دو شکست را تجربه کردند، که یکی به هیتلر و شکست بعدی این کشور ختم شد و دیگری به آلمان کنونی. ما رویدادهای گذشته را نمیتوانیم تغییر دهیم، چون گذشته است، چه خوب بوده و چه بد؛ ولی میتوانیم تفسیر و تعبیر و درسآموزی خود را از این رویدادها و گذشته داشته باشیم، تا حال و آینده خود را بهبود بخشیم. به جای غرق شدن در لذت موفقیتهای گذشته یا غرق شدن در حسرت شکستهای گذشته، موفقیت و شکست را به یک اندازه، پلکان ترقی خود قرار دهیم و گمان نکنیم که آثار و تبعات رویدادهای اجتماعی گذشته، مستقل از رفتار امروز ماست. در واقع ما در هر لحظه با کنش موثر خود، در حال معنا دادن و شکل دادن به اتفاقات پیشین هستیم.
اگر نگاهی به انقلاب کبیر فرانسه بیندازیم متوجه میشویم که این انقلاب در دهههای اول خود آثار و عوارضی غیر از آنچه مورد نظر بود برای جامعه فرانسه دربرداشت، ولی جامعه فرانسه با تعبیر و تفسیر و کنش خود، بهگونهیی رفتار کرد که آن انقلاب را با همه عوارض مقطعی آن، به یکی از بزرگترین دستاوردهای سیاسی جامعه مدرن تبدیل کرد.
وقتی که از پیوستگی تاریخی سخن گفته میشود، تا حدی به معنای آن است که رفتار امروز و آینده ما به نوعی در حال بازتعریف و حتی بازسازی گذشته تاریخی نیز هست، و چنین کاری فقط از کسانی برمیآید که همچنان کنشگری آگاه و مشارکتجو هستند.
منبع: اعتماد، 14 بهمن