مردم و تحریم ها

سعید قاسمی نژاد
سعید قاسمی نژاد

مشخص است که هیچ ملتی علاقه ای به اینکه مورد تحریم قرار بگیرد ندارد، ؛ مردم ایران هم چنین هستند. آنها علاقه ای به تحریم ندارند نه به این دلیل که شیفته برنامه هسته ای جمهوری اسلامی اند، بلکه به این دلیل که آنان مانند اکثریت مردم در همه جای دنیا در وهله اول می خواهند از یک زندگی خوب و آسوده بهره مند باشند.

در ایران حتی آن دسته از مردمی که درکوچه وخیابان و تاکسی واتوبوس با همان زبان عامیانه و کوچه بازاری از اینکه آمریکا بیاید وآخوندها را بردارد حمایت می کنند، وقتی بحث تحریم می شود اخم هایشان در هم می رود. مردم هرگز حامی تحریم نبوده اند ونیستند اما به نظر می رسد هر چه گذشته است تمایلشان به اینکه بار گناه تحریم های کنونی و تحریم های احتمالی بعدی را ازدوش جامعه جهانی بردارند و بردوش حکومت جمهوری اسلامی بگذارند بیشتر شده است.  با این حال به نظر می رسد نگاه مردم ایران نسبت به تحریم در چند سال اخیر تغییراتی جدی یافته باشد.

شاید تا چند سال پیش، هیچ فعال سیاسی یا سیاستمدار ایرانی نمی توانست از تحریم سخت ایران (تحریم خرید نفت و فروش بنزین ) دفاع کند و در جامعه سیاسی ایران و نزد مردم ایران بدنام نشود. این نگاه اما به وضوح طی  دو سه سال اخیر ـ خصوصا یک سال گذشته ـ تغییر کرده است و به نظر می رسد درصد بالایی از مردم پس از آزمودن بسیاری از راهها، به اینکه دستی از غیب برآید و کاری بکند بی میل نیستند. این تغییر نگاه  ماحصل چند واقعه است. اول دوقطبی شدن شدید جامعه ایران تحت لوای حاکمیت احمدی نژاد، خصوصا پس از انتخابات اخیر که حجم عظیمی از نفرت و کینه را در  بخش سرکوب شده جامعه تلنبار کرده چندانکه حکومت کنونی در نگاه این بخش از جامعه از یک نهاد سرکوبگر فراتر رفته و به یک دولت اشغالگر تبدیل شده است. دوم بی کفایتی غیرقابل باور دولت احمدی نژاد در امور اقتصادی. در حالیکه دولت احمدی نژاد بی سابقه ترین درآمد نفتی طی سی سال اخیر را داشته است، مردم ایران احساس می کنند بسیار سخت تر از دوران خاتمی زندگی می کنند.

درست یا غلط بسیاری ازمردم باور دارند پول آنها به جای آنکه صرف زندگی آنها شود صرف بلندپروازی های هسته ای جمهوری اسلامی و دخالت های حکومت اسلامی در سرزمین های دیگر، خصوصا در غزه و لبنان (نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران) می شود و از این منظر برای آنها علی السویه است که حکومت کنونی چه میزان پول در اختیار داشته باشد.

نکته دیگر این است که احمدی نژاد بر خلاف چهره ای مثل خاتمی در میان بخش کثیری ازمردم ـ حتی حامیان جمهوری اسلامی- به عنوان کسی که براحتی دروغ می گوید شناخته شده است.  وقتی چهره ای مثل خاتمی مدعی می شد که ما به دنبال سلاح هسته ای نیستیم و تحریم ها ناعادلانه است، بخش های مهمی از مردم این حرف را می پذیرفتند. اما وقتی احمدی نژاد همین حرف را می زند، مردمی که دیده اند او در روز روشن، چشم در چشم آنها دوخته و دروغ گفته،  چندان انگیزه ای برای همدلی با او در خود نمی یابند بلکه بالعکس بیشتر قانع می شوند که کاسه ای زیر نیم کاسه است.

تحریم های سخت (تحریم خرید نفت)  بخش هایی از جامعه راکه  درآمدهای ثابت دارند آزار خواهد داد و احتمالا بخش عظیمی از طبقه متوسط ایران را به سطح فرودستان فرو خواهد کاهید. چنین اقدامی به لحاظ اثرات داخلی تیغی دو دم است. از سویی درفضای سیاسی ناپایدار کنونی می تواند بر نارضایتی های موجود بیفزاید و موتور محرک شورش هایی عظیم ودامنه دار شود؛و از سوی دیگر فشار بر طبقه متوسط در بلند مدت می تواند منجر به تضعیف جنبش دموکراسی خواهی که بار عمده اش تا کنون بر دوش طبقه متوسط بوده است شود. نگارنده البته چندان وجه دوم را جدی نمی داند چرا که تمام شواهد حاکی از آن است که تضعیف طبقه متوسط استراتژی از پیش طراحی شده دولت احمدی نژاد است. دولت می کوشد طبقه متوسط را تضعیف کند و از آنسو منابع را در اختیار بخش های فرودست جامعه قرار دهد و آنها را علیه طبقه متوسط بسیج کند.

در چنین وضعی نبود منابع برای بسیج بخشی از جامعه علیه بخش دیگر می تواند استراتژی حکومت را دچار مشکل سازد ؛ در نهایت نیز حکومت کنونی چه تحریم بشود، چه نشود، استراتژی تضعیف طبقه متوسط را در دستور کار قرار داده است. اگر طبقه متوسط نتواند در میان مدت  بازی را به سود خود تمام کند، با توجه به استراتژی دولت کنونی، شانس های ایران برای گذار به دموکراسی از درون با تردیدهای جدی مواجه است. زوال طبقه متوسط با  استراتژی کنونی حکومت امری از پیش معین است و استدلال هایی از این دست بیش از هر چیز به بهانه جویی بچه تنبل هایی می ماند که می دانند در امتحان مردود خواهند شد و می خواهند از قبل با شانتاژ وروضه خوانی تنبلی خود را به گردن معلم و ممتحن و مدرسه بیندازند. دموکراسی خواهان ایرانی به جای اینکه زمین و زمان را برای عدم موفقیت خود ملامت کنند بهتر است بکوشند فرایند گذار به دموکراسی در ایران را به نتیجه برسانند.

  بسیار شنیده می شود که تحریم ها منجر به قدرتمند تر شدن سپاه می شود چرا که اقتصاد زیرزمینی به تمامی در اختیار سپاه است. در ایران امروز نه تنها اقتصاد زیرزمینی در دست سپاه است، بلکه این   نکته  دیگر بدیهی است که بخش اعظم اقتصاد ایران در اختیار این نهاد است و سپاه می رود که به زودی بخش باقی مانده را نیز ببلعد. بنابر این یقینا تحریم های کمرشکن سپاه را تضعیف خواهد کرد و نه تقویت. اداره کشور نیازمند حداقل هزینه ای است که با کمتر از آن نمی توان کشور را اداره کرد، هر قدر درآمد ایران به آن حداقل هزینه نزدیکتر شود سهم سپاه از سفره نفت کمتر خواهد شد و ماجراجویی های بین المللی ایران نیز به دلیل فقدان منابع مالی کاهش خواهد یافت. این ادعا هم که تحریم های نیم بند آمریکا در دوران کلینتون موجب برآمدن سپاه در عرصه سیاست ایران شد، بیشتر به شوخی می ماند. در ضعف احزاب سیاسی و نهادهای مدنی و نبود نهادهای دموکراتیک و دولت قانون، سپاه برآمده از هشت سال جنگ که هم اطلاعات داشت، هم نیروی نظامی، هم منابع اقتصادی، هم عوامل وفادار و هم انگیزه، جز قبضه کردن سیاست و اقتصاد سمت وسوی دیگری برای حرکت پیش روی خود نمی دید. با این حال اگر کسانی مصرند در این میان مقصری بیابند یقینا مقصر اصلی جنبش دوم خرداد بود که روحانیون حاکم مجبور شدند برای سرکوبش اش از پیش دست به دامان سپاهیان شوند. داستان هایی از این دست راکه تحریم ها موجب شد حکومت ایران در دستان سپاهیان رادیکال بیفتد، بیش از هر کس وابستگان اکادمیک و سیاسی و اقتصادی برادران سپاه در اروپا و آمریکا برساخته اند تا بتوانند اروپایی ها و آمریکایی های بی خبر را راضی کنند که دست از سر برادران سپاه بردارند و بگذارند آنها با خیال راحت مملکت را غارت کنند و در حق ملت جنایت.

طنز تلخ ماجرای ایران است که درطول تاریخ نیم قرن اخیر- دروضعیت غیر جنگی- هر وقت حکومت پول کمتری داشته تمایلش به انجام اصلاحات دموکراتیک بیشتر شده است. تحریم می تواند سرعت برنامه های نظامی ایران را کند نماید و نرخ رشد نفوذ منطقه ای ایران را کاهش دهد ولی موجب توقف آن برنامه ها نخواهد شد. در یک جمله می توان گفت مردم مشتاقانه ازتحریم ها حمایت نمی کنند، اما بخش بیشتری از مردم بیش از گذشته درک می کنند که تحریم ها ماحصل سیاستهای غلط حکومت جمهوری اسلامی است و نه دشمنی جامعه جهانی با مردم ایران.