نظارت استخلاصی!

محمد جواد اکبرین
محمد جواد اکبرین

تا پیش از آنکه فقیهانِ شورای نگهبان در جستجوی قدرت بیشتر، واژه‌ی “استصواب” را به منظومه‌ی ادبیات سیاسی کشورمان بیفزایند گمان نمی‌رود تصوری از “نظارت استصوابی” در میان ناظرانِ سیاسی وجود داشت.

استصواب از ریشه‌ی “صواب” است به معنای “دُرست”. ترجمه‌ی استصواب هم می‌شود “دُرست‌یابی” یا “دُرست‌سازی”. از سوی دیگر در سالهای اخیر که بحث غنی‌سازیِ اورانیوم در صدر اخبار ایران قرار داشت رسانه‌های عربی از خالص‌سازیِ اورانیوم یا غنی‌سازیِ آن با تعبیر “استخلاص الیورانیوم” یاد می‌کردند.

با این ‌اشاره‌ی ادبی بپردازم به مراد سیاسی این یادداشت:

وقتی استصواب به نظارت پیوند خورد قرار شد تعدادی فقیه، انتخاب یک ملت را “دُرست‌سازی” کنند و لابد چون عوام، قدرت تشخیص “دُرست” از غلط را ندارند این شش فقیه در قالب شورای نگهبان و نظارت استصوابی‌اش، پیش و پس از انتخاب آنها، دُرست‌سازی و دُرست‌یابی کنند تا مبادا آدمی “نادُرست” به دو مجلس “شورای اسلامی و خبرگان” راه یابد. از قضا رهبر جمهوری اسلامی نیز در دیدار با جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم، این تشکل سیاسی را به مرکز پرورش و تولید ناظران استصوابی ارتقاء داد و فقیهانِ عضو آن جامعه را “مغز متفکر، چشم بینا و وجدان سالم و حساسی برای دستگاه اداره کننده کشور و یک خط شاخص” خواند و هم اکنون نیز محمد یزدی، رئیس آن جامعه و برخی از اعضای آن، شاکله‌ی تاثیرگذارِ شورای نگهبان را تشکیل می‌دهند.

اگر بنا باشد با زبانی که فقیهانِ ناظر نیز آن را بفهمند سخن بگوییم، به نظر می‌رسد “نظارت استخلاصی” تعبیر صادقانه‌تری از نظارت استصوابی باشد، زیرا خالص‌سازی و غنی‌سازی (استخلاص) بهتر از دُرست‌سازی و دُرست‌یابی (استصواب) رفتار شورای نگهبان را تعریف می‌کند و توضیح می‌دهد. آنها به دنبال “خالص کردنِ” نهادهای انتخابی و “خلاص شدن”اند از دست کسانی که جهان و ایران را و اسلام را مانند آنها نمی‌بینند و نمی‌فهمند.

این بخش از حاکمیت پس از سه دهه عذاب از نتایجِ گاه نابهنگام انتخابات به نقطه‌ای رسیده‌اند که به هر نحو ممکن باید از این هراس دائمی رها شوند. سخنگوی شورای نگهبان می‌گوید دیگر “مراجع چهارگانه‌ی قانونی را برای احراز صلاحیت‌ها کافی نمی‌داند” و قرارست از “در و همسایه” و حوالیِ خانه‌ی نامزدها درباره‌ی ‘التزام عملی”شان تحقیق کنند و بر پایه‌ی آن “احراز صلاحیت” کنند! این یعنی اگر می‌توانستند خود را برای همیشه از انتخابات و پارلمانتاریسم و امثال آن که پدیده‌های دوران جدید و محصولات تمدن غرب به شمار می‌آیند رها می‌کردند و بدون نیاز به نظارت، همین ولایت موجود را مغتنم می‌شمردند و آنان که باید در مقام مشاورتِ حکومت، در مجلسی بنشینند و زیاده عرضی نداشته باشند را منصوب می‌کردند و باب “نفوذ” را می‌بستند.

 یعنی کاری که امروز به شیوه‌ای عریان‌تر، ابوبکر بغدادی می‌کند در آن قطعه‌ی اشغالی از عراق و شام. خلافت او نیز از قضا “خلافتِ استخلاصی” است، هم در آرزوی تشکیل “امت خالصه‌ی واحده” است و هم خود را از شرّ هر که داعش را نپذیرد خلاص می‌کند. در پیشوند و پسوند حکمرانی‌اش، زائده‌ای مثل “جمهوری” و امثال آن را هم ندارد که مجبور شود به هزار ترفند، آن را دور بزند و “شیری بی‌یال و دُم و اشکم” بسازد مانند جمهوری اسلامی! صد البته دوام نمی‌آورد چنان راه و رسمی، و فقیهانِ سلطه و سیاست در ایران، زیرک‌تر و محاسبه‌گرتر از آنند که مانند والیِ داعش، بی‌پروا عمل کنند، چنانکه حتی اگر لازم باشد و سایه‌ی سقوط بر سرشان سنگینی کند “نرمش” را هم “قهرمانانه” تئوریزه می‌کنند اما در عوض با “نظارت استخلاصی” در صدد جبرانِ پیامدهای منفی آن برمی‌آیند؛ خلاصه غرض، مقایسه‌ی همه‌جانبه نیست میان “ولیّ نرمش” و “والیِ داعش”!

البته برای تکمیل پروژه‌ی نظارت استخلاصی، منتظر ماندن تا مجلس و ردصلاحیت نامزدها کافی نیست، باید علاوه بر نظارت، قضاوت را هم استخلاصی تعریف و فعال کرد و تا خالص‌سازیِ رسانه‌ها و اصحاب مطبوعات نیز پیش رفت.

 مصاحبه‌ی سه‌شنبه‌شب شبکه ۲ تلویزیون ایران با “کارشناس سازمان اطلاعات سپاه” یک اعتراف کلیدی داشت که چه از سر بلاهت و چه از سر صداقت گفته شده باشد ارزشمند است و نشان می‌دهد متهم کردنِ زندانیان سیاسی، مطبوعاتی و عقیدتی به جاسوسی و چمدان پول و بقچه‌ی اسلحه، پوششی‌ست برای پنهان کردن غرضِ اصلی که این بار، “قضاوتِ استخلاصی” است!

آقای کارشناس گفته اتهام روزنامه‌نگارانی که این روزها بازداشت می‌شوند هدایت افکار عمومی‌ست از طریق “ادراک‌سازی و اولویت‌سازی”. منظورش این است که بازداشت‌شدگان می‌خواستند شیوه‌ی درک مردم از مسائل را بسازند و اولویت‌های‌شان را تغییر دهند. راست می‌گوید آقای کارشناس! نه اینها بلکه همه‌ی کسانی که در رسانه‌ای مشغول به کارند یا در مؤسسه‌ای کار فلسفی، نظری و پژوهشی می‌کنند دقیقاً در کار تفسیرِ واقعه‌اند و تغییر ذائقه! اصلا موفقیت‌شان به همین است که بتوانند شیوه‌ی درک مردم از مسائل را بسازند و اولویت‌های‌شان را تغییر دهند. مشکل، حکومتی‌ست که یک عمر ادعا کرده با اهل نظر کاری ندارد و اتهامِ هیچکس، فکری و مطبوعاتی نیست بلکه امنیتی است؛ آن‌ وقت ناگهان، کارشناس امنیتی‌اش می‌گوید نه! اتهام اصلی دقیقا فکری و مطبوعاتی‌ست: “ادراک‌سازی و اولویت‌سازی”.

بنا بر همه‌ی آنچه گذشت دورانِ “پس از برجام و پیش از انتخابات مجلس”، دوران خالص‌سازیِ نهادهای انتخابی‌ست با غربالِ “یک به‌اضافه‌ی شش” (رهبری و فقیهان شورای نگهبان).

برخی به زبان تعجب می‌گویند اگر عملیات خالص‌سازی (که تا کنون اکثر مؤسسان و مسئولان بلندپایه‌ی نظام را به حذف و حبس و حصر کشانده و کم کم از اصولگرایان هم قربانی می‌گیرد) ادامه یابد، علی می‌ماند و حوضش! اما مگر غرض جز این است؟ ناظران و قاضیانِ استخلاصی، ایران را دریا نمی‌بینند که ملت را شناگرانِ آن بخواهند؛ آنها آگاهانه سرزمینی به این عظمت و بزرگی را به اندازه‌ی خودشان کوچک کرده‌اند تا علی بماند و حوضش؛ در حوض هم که کسی شنا نمی‌کند! آنقدر می‌مانند تا بگندند و روزی روزگاری بازیافت شوند برای عبرتِ تاریخ.