کیارستمی دغدغه ایران را دارد

نویسنده

» مقاله ای از نیویورکر

ریچارد برودی

در ایران کیارستمی را کارگردان هنری می شناسند که فیلم هایش بسیار از سیاست دور است یا معاصر بودن عنصر اصلی آن نیست و مکان های فیلم برداری آن بیشتر رویایی و زیبا هستند.

کارگردان های مورد علاقه روشنفکران ایرانی که ادواردز با آنها گفتگو کرده است شامل محسن مخملباف است که در جریان انتخابات حامی کاندیدای مخالف دولت، میر حسین موسوی، بود اما معتقد به پایان دادن به جمهوری اسلامی نیست. یا جعفر پناهی است که همچنان در ایران زندانی است و بهمن قبادی، که فیلمش با عنوان “ کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد” در نیویورک اکران شده است. بهمن قبادی، مثل مخملباف  که در سال 2005 مجبور به ترک ایران شد، اخیرا از ایران خارج شده است. ادواردز، منتقد جوان فیلم به نقل از فردی با اسم مستعار محمود، می نویسد که کیارستمی در حال حاضر مشغول لاس زدن با ژولیت بینوش در شهر های کوچک ایتالیاست و در این میان این مناظر شاعرانه فیلم های عاشقانه می سازد.

در اینجا باید گفت که فیلم های کیارستمی مستقیما درباره سیاست عملی و مسائلی چون انتخابات  یا سانسور نیست؛ اگرچه او نامه نگاری افشاگرانه ای با  بهمن قبادی کرد و نامه ای آتشین درباره دستگیر کردن پناهی و رسول اف نوشت. با این حال، فیلم های اسطوره ای و تفکر برانگیز کیارستمی فلسفی هستند. کیارستمی به دنبال وجود انسان است و آن را در طبیعت جستجو می کند و در هر فیلمی که از او می بینیم، نشان می دهد که حکومت اسلامی با آنچه او بعنوان طبیعت انسان کشف کرده است، در تضاد است. ممکن است روش او رادیکال و احساساتی نباشد اما ایده سیاسی او شاید از بسیاری از کارگردان های برجسته ایران، رادیکال تر و احساساتی تر باشد. در فیلم هایی چون “باد ما را خواهد برد”، “طعم گیلاس” و “کلوزآپ”  و فیلم کوتاه “رومئوی من کجاست؟” او شرایط انسانی را از منظر کسی که دارد آن را زندگی می کند و از منظر قوانین ایران، نشان می دهد. اما فیلمسازی که طبیعت انسان مورد توجه اش است، می تواند هم در ایتالیا و هم در ایران در این مورد تحقیق کند. این برای من عجیب نیست که آنچه او در ایتالیا می بیند شاهدی است بر این نکته که او دغدغه مردم ایران را دارد، دستکم دغدغه آنهایی را که به سینما بعنوان ابزاری که از طریق آن باید با ظلم حکومت مبارزه کردنمی  بینند، بلکه از آن بعنوان ابزاری برای جهت دادن و تشویق کردن مردم به ادامه این مبازره استفاده می کنند. آن فیلم ایرانی با عنوان “رونوشت برابر اصل” با بازی ژولیت بینوش و خواننده انگلیسی اپرا، ویلیام شیمل، برای اولین بار در جشنواره کن به نمایش در خواهد آمد. این فیلم در ایران مجوز نمایش نگرفته است.

چه در اینجا و چه در ایران فیلم های “مسئله دار” جدی تر گرفته می شوند و فیلم های سیاسی در مقابل سینمای اندیشمند. شاید این جهانی ترین شکل سوء تفاهم باشد که روی کار فیلمسازان چه در ایران و چه در خارج از ایران تاثیر می گذارد.

پرداختن به سینمای سیاسی، چیزی است که گزارش جذاب برایان ادواردز درمورد تماشای فیلم  در ایران در نشریه بلیور، کم دارد. موضوع عمومی که ادوارد در این گزارش که عنوانش “دیدن فیلم شرک در تهران” است، به آن اشاره می کند این است که این موضوع مهمی است که ایرانیان کارتون “شرک” را نگاه می کنند و آمریکایی ها فیلم های ایرانی را و این نشان از “تقاهم و سوء تقاهم” های فرهنگی دارد؛ قصد او از نوشتن این گزارش بهتر فهمیدن وضعیت کارگردانان ایرانی چون عباس کیارستمی است که در آمریکا طرفدار دارند و در ایران از آنها ستایش نمی شود:

 

منبع: نیویورکر 26 آوریل