ضرورت حفظ جنبش زنان

نویسنده


samina_50.jpg


جنبش زنان در وضعیت فعلی ایران مهمترین نیروی مدنی و دموکراسی خواه غیردولتی به شمار می رود زیرا از یک سو جنبش دانشجویی به عنوان یکی از پایه های اصلی اصلاحات، بدلیل بالارفتن هزینه فعالیت، ایجاد انشقاق در بدنه اصلی و همچنین شکست اصلاح طلبان در دو بعد حکومتی و توده ای در حال حاضر استراتژی «عدم استراتژی»! را برای بقای خود برگزیده است و نمی تواند نقش چندانی در تحولات مدنی ایفا کند و از سوی دیگر، بدلیل نوع ساختار حکومتی و فقدان وجود نیروهای مدنی سازمان یافته غیردولتی، تنها از رهگذر شکافهای درون حکومتی است که نیروی های منفرد و فاقد تشکیلات می توانند انسجام یافته و حول این شکافها صف آرایی کنند. (به طور مثال اخراج نیروهای چپ از مجلس چهارم، موجد خواست دموکراسی، قانون و آزادی در آنها شد و پس از آن افراد و نهادهایی خود را در پس این نیروها تعریف کرده و در دایره ای که آنها ترسیم کردند قرار گرفتند؛ البته تجربه 8 ساله دولت اصلاحات میزان آسیب پذیری چنین سوگیریهای بدون توافق بر سر مبانی را نشان داد.

لذا در حال حاضر حفظ جنبش زنان به عنوان یک نیروی مدنی غیردولتی در چنین فضایی ضرورت بسیار می یابد.

اکنون در روز جهانی زن برخی از فعالان این جنبش به جرم تجمع قانونی در مقابل دادگاه انقلاب در زندان به سر میبرند. هرچند این تقارن بسیار تامل برانگیز است اما موید سرنوشت ساز بودن تصمیمات فعالین این جنبش در روزهای آتی نیز می باشد.

اینک دو راه که هریک به نتایج متفاوتی منجر می شوند فراروی جنبش زنان قرار دارد.یکی مواجهه عریان با حکومت و طرح شعارهایی است که میزان اصطکاک آنها را با کسانی که در 22 خرداد 85 و 8 مارس سال گذشته راهبرد خود را نسبت به جنبش زنان بصورت علنی عیان ساختند، افزایش می دهد.

اولین نتیجه برگزیدن چنین راهی بالارفتن هزینه فعالیت در این جنبش وپایین آمدن احتمال جذب نیرو توسط آن خواهد بود.

تاریخ چندساله اخیر و تجربه جنبش دانشجویی نیز نشان داده است که مواجهه مستقیم یک نیروی مدنی نوپا با حکومت، سرنوشتی جز زوال و انفعال نخواهد داشت و حضور در عرصه نحیف جامعه مدنی در ایران هرچند ضامن امنیت نیست اما بطور قطع میزان هزینه ها را کاهش خواهد داد.

البته بصورت طبیعی بسته بودن مجاری مدنی، نیروهای اجتماعی را به سمت عملگرایی سوق می دهد اما نباید فراموش کرد که فریاد زدن در شرایط بسته بودن تمامی مجاری اعتراضا غریزی ترین روش است اما برای پیشبرد دموکراسی در کشوری که پس از گذشت صد سال از طرح این خواسته هنوز گامی به جلو نگذاشته است، تعقل یابد و ضروری است که بر غریزه رجحان یابد.

منظور از این سخن، دعوت به پذیرش و رسمیت بخشیدن به انسداد این مجاری نیست چرا که تاریخ به سیاست نشان داده است که سرکوب اعتراض نه تنها آن را برطرف نمی کند که قدرت و شدت بروزش را چندبرابر می نماید اما حال که سیاست این درس را از تاریخ نیاموخته، بر ماست که به عنوان نیروهای خواستار دموکراسی که تجربه یک انقلاب و یک دوره اصلاحات را پشت سر گذارده ایم، خردورزی و دوراندیشی را پیشه سازیم و آنها رابر عملگرایی رجحان دهیم.

در واقع راه دوم افزایش توتن جنبش در عرصه مدنی است، لذا خویشتن داری در برابر بازداشت فعالین زن و خودداری از طرح هرگونه شعار حساسیت آفرین وپیشه کردن رفتار مدنی در روز زن در جامعه ای که حتی جنسیت نیز می تواند به انقلاب مخملین پیوند داده شود، ضروری است. و نکته دیگر اینکه قبل از روبرو شدن با حکومت باید برای پرسشهای زیر پاسخی جدی پیدا کرد.

آن هنگام که طرح و فهم اصلی ترین و ابتدایی ترین شعار مدرنیته که همانا برابری زن و مرد در انسانیتشان جرم محسوب می شود. چگونه می شود در ایران برای دموکراسی تئوری ساخت و قائل به پیمودن مسیری شد که در اولین گام ان زمینگیر شده ایم؟

در جامعه ای که اصلاح طلبان آن نیز دنیای سیاستشان را به دو عرصه خودی و غیرخودی تقسیم می کنند، آیا حکومت اولین هدف اعتراض است؟

آنگاه که سمبل اصلاحات در یک کشور حضور زن در کابینه اش را ریسک می داند، آیا آنان که مدعی اصلاح طلبی نیستند اولین مخاطبشان جنبش زنان هستند؟

آری مسئله زن اولین مسئله دموکراسی در ایران است که بدون حل کردن آن، محکوم به فرو رفتیم چنانکه تا به امروز رفته ایم.


منبع: ادوار نیوز