آن گاه که در پی انتشار خبر روزنامه ی وال استریت جورنال در خصوص نامه نگاری جدید آیت الله خامنه ای با باراک اوبا، دوگانگی در رفتار و گفتار بالاترین مقام سیاسی ایران را با اشاره ای خاص ، در فیس بوک خود مطرح کردم، دوستی خرده گرفت که چرا “دومین اقدام شجاعانه مقام رهبری در ایجاد گفتگو میان” تهران و واشنگتن را زیر سوال برده ام.
وی عنوان کرد: “ اگر حقیقت داشته باشد که چنین نامه ای نگارش پیدا کرده است و مقام رهبری ایران اقدام به نگارش چنین نامه ای نموده باشند، بسیار اتفاق مبارکی است و دومین اقدام شجاعانه مقام رهبری در ایجاد گفتگو میان دو کشوری که ۳۵ سال در تخاصم با یکدیگر بوده اند، تلقی می شود که بتدریج میتواند کشور ما را از انقلابی نمایی ها و حتی انقلابیگری های زیان بخش بتدریج و اندک اندک دور سازد. راه هنوز بسیار دشوار است و فراز و نشیب های بسیاری هنوز در پیش است”.
این نقد در برابر این اشاره بود که “در شرایطی که در لحن آمریکاستیزانه رهبر جمهوری اسلامی تغییر ایجاد نشده و سردادن شعار مرگ بر امریکا در مجامع حکومتی ادامه دارد ، روزنامه آمریکایی وال استریت جورنال گزارش داده است که علی خامنه ای به نامه باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا پاسخ داده و به وی نامهای محرمانه، با لحنی محترمانه نوشته است”.
در این نوشته مجالی برای نقل دیدگاه های مقابل در صفحه فیس بوک و دیدگاه های مطرح شده در برابر آن نیست، الا این تاکید دوباره ی آن دوست که از فلانی انتظار می رود که “ با زبان دیپلماسی سخن بگویند و اهمیت اقدامات دیپلماتیک را که میتواند بتدریج چهره دیپلماسی خارجی کشور را دگرگون نماید به عنوان یک نخبه مقبول جامعه اصلاح طلب کشور برجسته نمایند .. .آیا جنابعالی مخالف هستید که تابوی قطع رابطه و خصومت بلافصل میان ایران وایالات متحده شکسته شود؟ صرفنظر از هر محتوایی که این نامه داشته باشد، اقدامی نو و شجاعانه است”.
حال که مقام های نظامی و سیاسی ایران به فوریت نوشته شدن وارسال چنین نامه ای را تائید کرده اما هم زمان به تکذیب آن نیز پرداخته اند، گمان می کنم که می توان از “اهمیت این اقدام دیپلماتیک” نوشت و چگونگی شکسته شدن “تابوی قطع رابطه و خصومت میان ایران و ایالات متحده”!
از طنز روزگار این که از دو نقل قول مخابره شده از داخل ایران در خصوص این ماجرا، آن که در مقام تائید نامه نگاری برآمده یک سردار سپاه است و آن که در جایگاه تکذیب ایستاده عنوان سخنگوی نهاد دیپلماسی کشور را دارد.
روزنامه ی محافظه کار وال استریت جورنال روز جمعه ۲۴ بهمن ۹۳ گزارش داد که رهبر جمهوری اسلامی به نامه رییس جمهوری آمریکا پاسخ داده و به وی نامهای محرمانه نوشته است. این روزنامه به نقل از یک دیپلمات ایرانی که نامش را فاش نساخت، خبر داد که علی خامنه ای در پاسخ به نامه باراک اوباما در ماه اکتبر (زمان بستری بودن در بیمارستان)، طی هفتههای اخیر به رییس جمهوری آمریکا نامه نوشته و از طریق “راههای ارتباطی محرمانه”ی آیتالله خامنهای ارسال شده است. این نامه گرچه “محترمانه” بوده، اما “تعهدی برای همکاری” در آن وجود نداشته است.
در پی افشا شدن این ماجرا، مشاور نماینده ی ولیفقیه در سپاه پاسداران در گفتوگویی با شبکه تلویزیونی العالم عنوان کرد که باراک اوباما “مکاتباتی را با جمهوری اسلامی ایران و بخصوص مقام معظم رهبری داشته است”. یدالله جوانی تصریح کرد: “به این مکاتبات پاسخ داده شده و همانگونه که اشاره شده این پاسخ ها محترمانه و معقول و منطقی است”
در حالی که در تمام موارد مشابه قبلی این مقام های جمهوری اسلامی - حتی در سطح رهبری- بوده اند که خبر نامه نگاری های مسوولان ارشد کاخ سفید را رسانه ای کرده اند، اکنون چنین موضعگیری سریعی از سوی یکی از فرماندهان سپاه پاسداران می تواند این شائبه را در افکار عمومی داخلی و خارجی ایجاد کند که خبر از این مجرای خاص درز پبدا کرده است، اما برای رد گم کردن آن را به یک مقام دیپلماتیک منتسب کرده اند، به ویژه که هم روزنامه آمریکایی و هم طرف ایرانی از مخالفان ظاهری گفت و گوهای مستقیم میان حسن روحانی و باراک اوباما و از سرگرفته شدن روابط سیاسی میان تهران و واشینگتن هستند.
نامه نگاری های رئیس جمهور آمریکا با رهبر جمهوری اسلامی پیشینه ای گسترده دارد و سابقه ی آن باز می گردد به روزهایی که هنوز مشخص نبود رئیس جمهور جدید ایران چه کسی خواهد بود؛ حتی در شرایطی که آیت الله خامنه ای تمایل خود را برای پیروزی احمدی نژاد در دور دوم، آن هم با آرایی بیشتر از سید محمد خاتمی کتمان نمی کرد.
اگرچه اولین نامه به رهبر ایران چند هفته پیش از انتخابات خرداد ۸۸ نوشته و ارسال شد، اما تداوم آن و تغییر لحن در مشی دیپلماتیک ایران، به ویژه پس از آن که آیت الله خامنه ای با روی کار آمدن حسن روحانی بر سیاست “نرمش قهرمانانه ” تاکید کرد، اکنون معنای خاصی پیدا می کند. مورد اخیر، چهارمین نامه ای است که اوباما در دوران ریاستجمهوری خود به بالاترین مقام سیاسی ایران نوشته است.
معاون سیاسی سابق نهاد نمایندگی ولیفقیه در سپاه پاسداران در شرایطی بر “محترمانه، معقول و منطقی” بودن مفاد نامه ی جدید رهبر جمهوری اسلامی صحه گذارده است که آیت الله خامنه ای پیش از این در دوران زمامداری احمدی نژاد، همواره حرکت های مسالمت جویانه ی رئیس جمهور آمریکا را بخصوص در سخنرانی های عمومی خویش زیر سوال برده است. از جمله، وی در خطبهی نمازجمعه ۲۹ خرداد۸۸ در واکنش به مواضع آمریکا در قبال انتخابات ریاست جمهوری ایران با عصبانیت عنوان کرده بود:“از آن طرف نامه بنویسند، اظهار علاقه به روابط کنند، ابراز احترام به جمهوری اسلامی بکنند، از این طرف این حرفها را بزنند. کدام را ما باور کنیم”؟
نامه نگاری های جدید می تواند به نوعی حرکت در خلاف جهت مشی خارجی اولیه ی آیت الله خمینی تلقی شود که تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام را “انقلاب دوم” نامید. شاید با توجه به این رویکرد است که عده ای دوست دارند ارسال این نامه را “اقدامی شجاعانه” از جانب آیت الله خامنه ای بدانند و آن را “نرمش قهرمانانه دوم” بخوانند و گامی رو به جلو در جهت کوتاه ساختن دیوار بی اعتمادی ها میان تهران و واشینگتن ارزیابی کنند.
با این وجود، مرضیه افخم مطلب وال استریت جورنال در مورد ارسال نامه ای از آیت الله خامنه ای به باراک اوباما در چند هفته اخیر را “به شدت” تکذیب کرد. سخنگوی وزارت امور خارجه روز یکشنبه ۲۶ بهمن، با لحنی منتقدانه این خبر را “یک بازی رسانه ای غیر حرفه ای” معرفی کرد و گفت: “هیچ گونه نامه ی جدیدی مطرح نمی باشد.”
در مقام مقایسه و اولویت دادن به اظهار نظرهای مسولان ایران در این مورد خاص، مسلما باید حق را به مقام های نظامی و مشاوران سیاسی در نمایندگی ولیفقیه در سپاه پاسداران داد. آنان بی تردید اخبار و اطلاعات شان از درون بیت رهبری بیشتر از سخنگوی وزارت خارجه است، به ویژه آن که تاکید شده این نامه از طریق “راههای ارتباطی محرمانه”ی آیتالله خامنهای ارسال شده است که می تواند پنهان از چشمان مقام های دولتی و مسولان دستگاه دیپلماسی کشور صورت گرفته باشد.
البته یک نگاه خوش بینانه هم می توان به این موضعگیری حساب شده مسوولان سیاسی ایران داشت و آن زمانی است که فرض کنیم سخنگوی وزارت امور خارجه حرف خود را چنان دیپلماتیک عنوان کرده است که طرف مقابل پیام اصلی را از آن بگیرد و برداشت مثبت لازم را داشته باشد.
آن گاه که در سازمان ملل متحد به کار خبری مشغول بودم، این موضوع زبانزد کادرهای سیاسی باسابقه سفارتخانه ها و دفاتر نمایندگی کشورها مستقر در آمریکا بود که “یک دیپلمات کار کشته آن است که سخنانش را چنان ماهرانه بیان کند که وقتی نه می گوید طرف مقابل از آن برداشت آری و مثبت داشته باشد!”
به هر حال خانم افخم نیرویی کار کشته و با سابقه در دستگاه دیپلماسی ایران است. وی نه تنها سال ها با علی اکبر ولایتی مشاور ارشد امور خارجی رهبری از نزدیک کار کرده، بلکه اکنون با جواد ظریف خوش برخوردترین و مبرزترین نیروی سیاست خارجی جمهوری اسلامی هم نشست و برخاست فراوان دارد. از این رو او زبان ساکنان کاخ سفید را خوب می فهمد و آگاه است که چه بگوید و چگونه “نه” بگوید که نه تنها دیوار بی اعتمادی ها میان ایران و آمریکا بالاتر نرود، بلکه چندتا از آجرهای موجود نیز زمین بیفتد.
ما به این دوستان منتقد که گمان می کنند امثال من مخالف چنین “اقدام های شجاعانه رهبری” هستیم، اطمینان خاطر می دهیم که همان گونه که با سیاست خارجی تعامل گرایانه ی دولت روحانی در جهت تحقق شعار “نرمش قهرمانانه” در زمینه ی مذاکرات هسته ای مبتنی بر “چرخش زندگی مردم” موافقیم، با وجود اتهام “طرفدار آمریکا بودن” و عضویت در “حلقه ی نیویورکی ها”، از اتخاذ مشی مسالمت جویانه و صلح طلبانه در برابر تمام کشورهای جهان از جمله ایالات متحده نیز حمایت می کنیم، هرچند که برآمده از دل “نرمش قهرمانانه دوم” تحت هدایت آیت الله خامنه ای باشد.
ما همچون دیگران حسود و بخیل نیستیم که چشم پیشرفت سیاست معقولانه و مسالمت جویانه ی رهبر اصلاحات در زمینه ی گفت و گوی تمدن ها را نداشتند و همه جانبه تلاش می کردند که نه تنها رئیس جمهور وقت ایران در نشست سازمان ملل متحد با همتای آمریکایی خود مواجه و دیدار نداشته باشد، بلکه سید محمد خاتمی و بیل کلینتون در کنار یکدیگر عکس یادگاری جمعی نیز نگیرند.