میگویند از چرچیل پرسیدند شمایی که این همه به سیاست جهانگشایی و استشمار گری خود می بالید و می گوئید آفتاب درامپراطوری بریتانیا غروب نمی کند ودر دورترین نقاط دنیا سیطره یافته اید چگونه است که تا کنون نتوانستید بر کشور همسایه خود ایرلند شمالی غالب شوید، و آن را مستمره خود کنید؟ آن هم با وجود قدمت مخاصمه ای که به چندین قرن می رسد؟ چرچیل می گوید برای استثمار یک کشور باید دوعامل وجود داشته باشد اول اکثریت ناآگاه، دوم اقلیت خائن و من تا کنون این دو عامل را در مردم ایرلند شمالی ندیده ام
در تمام سال هایی که سران کشور های زورمند جهان به رهبری آمریکا برای فعالیت هسته ای جمهوری اسلامی نگران بودند و ازوحشت افتادن تیغ، بدست زنگی مست ، مدام با صدور قطعنامه های بیشمارو اعمال تحریم های ریز و درشت، بر حکومت و ایضا مردم ایران سخت گرفتند، دولتمردان نظام ولایی تنها یک پاسخ داشتند، آن هم انرژی هسته ای حق مسلم ماست. طرفه آنکه به خورد مردم معترضی هم که زیر بار تحریم های جهانی، کمر خم کرده و به نان شب خود محتاج افتاده اند، پاسخ یاوه گویانه ی، تحریم ها کاغذ پاره هایی بیشن نیستند، می دادند . اما امروز حضرات به نمایندگی از سوی نظام و شخص رهبری نظام، آن هم درضعیف ترین شرایط ممکن در طی سی و سه سال حکومت قلدرمابانه خود، در پای میزی نشسته اند که بیش از آنکه میزه مذاکره با شد، میزمحاکمه ای است که قضات آن شش قدرت جهان امروز هستند؛ زورمندانی که عاقبت حکومتی که نه تنها با ملت خود که با جهان سر جنگ دارد را به زانو در آورده اند تا امروز به رغم همه لاف های گذشته خود ناگزیر به پذیرفتن شروط شش ابر قدرت جهان باشد که در غیر آن محکوم به فنا خواهند بود.
زمانی این جمله که “ایرانی، محکوم به استقلال است” در بین مردم کوچه و بازار این کهنه دیار ورد زبان همگان بود؛ ریشه چنین طنز ی مربوط به اعلامیه ای می شد که از سوی سران سه کشور متحد و پیروز در جنگ جهانی دوم، در نشست تهران منتشر گردید، دریک ماده از آن اعلامیه آمده بود: دولتهای کشور های متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی و ممالک متحده انگلستان، در حفظ و استقلال و حاکمیت ارضی ایران، با دولت ایران، اتفاق نظر دارند. امضا: وینستون چرچیل، استالین، و روزولت. این اعلامیه در نهم آذرماه۱۳۲۲ شمسی (29 نوامبر 1953) و در ایامی منتشر شد که ایران، ضعیف ترین دوران سیاسی خود را می گذراند. ازاین رو پس از انتشاراین اعلامیه، مردم کوچه و بازار در بین خود به طنز می گفتند، ما محکوم به استقلال هستیم. چنین طنزی در ماجرای دست یابی نظام جمهوری اسلامی به سلاح هسته ای هم بار دیگر اتفاق افتاد و باز مردم از سرطعنه به القائات نظام در تاکید بر فعالیت های هسته ای، از شعار “انرژی هسته ای، حق مسلم ماست” بعنوان طنز و مزاح استفاده می کردند تا اینکه مجامع بین المللی برای متوقف کردن فعالیت های هسته ای نظام حاکم بر ایران، اقدام به صدور قطعنامه های تحریمی کردند. اما زمامداران جمهوری اسلامی، خاصه رئیس جمهوربرگزیده رهبری نظام، در واکنش به آن غضب های جهانی، نه تنها قطعنامه های تحریمی را کاغذ پاره خواند بلکه در گفتمانی به دور ازشان مقام مسئول یک کشور، رو به مجامع بین الملی، با تمسخر اعلام کرد “انقدر قطعنامه صادر کنید تا قطعنامه دانتان پاره شود” وبا ضرس قاطع آن کاغذ پاره ها را بی تاثیر درچرخه اقتصاد کشور خواند. از سوی دیگر حامیان نظام هم به تاسی ازرهبری نظام و رئیس جمهور منتخب خود، روز و شب سعی در القا این باورغلط در مردم داشتند که همه آن نشست ها و اجلاس های بین المللی جز ایجاد نگرانی در ملت، تاثیری درچرخه اقتصادی کشور و ایضا معاش ملت نخواهد داشت، حال آنکه امروز همین حضرات درمذاکره بغداد بیش از هرچیز به لغو تحریم ها می اندیشند و رهبر مسلمین جهانشان را برای تضمین فرمانبری کشان کشان به نزد تحریم کنندگان برده اند.
نکته حائز اهمیت در دور جدید مذاکرات هسته ای که به اجلاس بغداد منتهی گردیده، الزام رهبری نظام بر قبول نتیجه این دور از مذاکرات است، خاصه که سعید جلیلی، به عنوان نماینده رهبر جمهوری اسلامی در شورای امنیت ملی ایران، به دبیرکل آژانس اطمینان خاطر داده که تعهدات او مورد تائید آیت الله خامنه ای است.و همین گفته خود نشان ازالزام تائید شخص رهبری نظام بر نتیجه این دوره از مذاکرات دارد که گویی از شروط این مذاکره از سوی شش قدرت جهانی بوده است و برخلاف عرف رایج در اینگونه مذاکرات که همواره، با حضور رئیس جمهور و یا نمایندگان دولت وقت رسمیت می یافت ، در این دوره، حضور پر رنگ نماینده رهبری، جهان متحد بر علیه نظام ولایی هم دریافته است که در گستره تاریخی چون ایران، آنکه بر جان و مال ایرانیان حکم می راند وسر زمین آنها را تیول شخصی خود می پندارد، تنها یک فرد است، و نهاد ها یی هم چون، ریاست جمهوری و یا خانه ملت، بر خلاف آنچه در جهان مترقی امروز رایج است و بعنوان نهاد های حافظ منافع ملی یک ملت شناخته می شوند، ابزار های تثبیت دیکتاتوری فردی بیش نیستند ، از این رو الزام حضور شخص رهبری نظام از طریق نماینده تام الاختیار وی، از شروط مذاکرات دور اخیر است اگرچه این حضور اجباری و علیرغم نارضایی پاره ای از بخش های حاکمیت، بخصوص سپاه پاسداران، بوده است.
بی شک نتیجه مذاکرات اخیر هسته ای هر چه باشد به نفع ملت ستم دیده ایران نخواهد بود چرا که ولایتمداران حاضر در این مذاکرات که به نمایندگی، نه از سوی ملت بلکه از سوی رهبری نظام حضور دارند، اگر تن به قبول شروط سران شش قدرت جهانی دهند، بر بقای حکومت جابرانه جمهوری اسلامی افزوده اند که بنا بر شواهد موجود چنین فرضی محتمل است خاصه با بسته پیشنهادی که در اولین روز مذاکرات بغداد، از سوی این عملگان نظام برای خوش رقصی به مذاکره کنندگان ارائه شد، امادو مین فرض محالی که بی شک نمی تواند برایند این مذاکرات باشد، نپذیرفتن شروط زورمندان حاضر در این نشست از سوی نمایندگان رهبری است که در این صورت بازهم تبعات آن به نفع ملت ایران نیز نخواهد بود زیرا عواقب این نافرمانی به مراتب شرایط سخت تر از امروز را بر مردم ایران تحمیل می کند؛ از این رو بر خلاف همه جار و جنجال هایی که بر سر این دوره از مذاکرات وجود دارد، هیچ نشانه ای از تسهیل آزادی ملت تحت ستم این کهنه دیاروجود ندارد و باید خود فکری دیگر و چاره ای نو بیاندیشیم.