رسایی؛ جولان راست افراطی

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

حمید رسایی به قدر لازم شناخته شده است؛ صحبت‌های دیروز او در مجلس نمایشی نیز تکرار همان ادبیاتی بود که او و راست افراطی به آن شهره است. از این دست تهمت‌ها و توهین‌ها و اتهام‌ها و دروغ‌هایی که رسایی دیروز در مجلس بیان کرد، کم توسط او و نشریه‌اش، و نیز راست افراطی (از حسین شریعتمداری گرفته تا نقدی و طائب و یاران مصباح) بیان نشده است. “تحریف‌ حقیقت” و “تقدیس خشونت”؛ دو مفهوم مهمی هستند که راست افراطی و فاشیست‌های وطنی را توصیف می‌کنند. تفاوت رسایی با برخی دیگر شاید این باشد که تازه از راه رسیده است. مستی قدرت و خماری منزلت، در کنار ثروت مترتب بر همسویی با دولت رانتی ـ ایدئولوژیک، چند سالی است او را در صف نخست تندروهای راست قرار داده است.

رسایی شاید نماد خوبی از همان فاشیست‌هایی باشد که اینیاتسیو سیلونه در “فونتامارا” توصیف می‌کند: مردمی بیچاره… بی‌اندازه ضعیف و نامرد برای ایستادگی در برابر ثروتمندان و هیات حاکمه؛ اینها ترجیح می دادند که به آنها خدمت کنند تا بتوانند دیگران را بچاپند و زور بگویند… وقتی موقع روز در خیابان می‌دیدی‌شان فروتن و متملق بودند، وقتی که تشکیل دسته‌هایی را می‌دادند در هنگام شب خائن و شریر بودند، آنها همیشه در خدمت کسانی بودند که فرمان می‌دادند و همیشه در خدمت آن کسان خواهند بود؛ اما حالا آنها ارتش خاص خودشان و یونیفورم مخصوص خودشان را داشتند. اینها همانهایی بودند که اصطلاحاً به “فاشیست” معروف بودند….

اوج نامردی جدید رسایی در مجلس اما، فحاشی و تهمت به کسانی بود که در حصر و حبس‌اند (موسوی و کروبی) و محروم و ممنوع از هر پاسخ و توضیح؛ و اوج وقاحت او آن‌جا بود که نام برخی شهدای جنبش سبز را در فهرست بسیجیان قربانی اعتراض‌ها، قرار داد.

این بار اول نیست که او این‌گونه “بداخلاقی” می‌کند؛ چند سال پیش (آذر ۱۳۸۷) در واکنش به حضور زنده‌یاد مهندس عزت‌الله سحابی در همایش روز مجلس، در وبلاگ‌اش نوشت: “سحابی هم آمده بود! اپوزیسیون هم به این پررویی”…

رسایی هنوز متولد نشده بود که مهندس سحابی چند سال را در زندان‌های شاه صبوری کرده بود؛ و بعد‌تر، در آستانهٔ انقلاب ۵۷ وقتی او ۱۰ ساله بود، مهندس سحابی به اندازه سن وی، حبس و بند و تبعید و زندان را برای “ایران” تحمل کرده بود. موسپید آزاده در ۷۸ سالگی در همایش سی‌امین سال تأسیس مجلس، عصازنان به “خانه ملت” رفته بود، اما رسایی حرمت هیچ چیز را نگه نداشت؛ نه سن وی را، نه پیشکسوتی او را در نمایندگی، نه دانش و سابقه‌ی سیاسی مبارز راه آزادی را، و نه نجابت و فروتنی و اخلاق‌گرایی سحابی را.

تکلیف رسایی پیش از بداخلاقی جدیدش برای آگاهان مشخص شده؛ اما آن‌چه در این میان برای ناظران و کنشگران سیاسی قابل تأمل است تلاش راست افراطی برای به حاشیه راندن “میانه”های سیاست در حاکمیت است. رسایی و دیگر فاشیست‌های وطنی، می‌کوشند با بهره جستن از بازوهای رسانه‌ای خود (نظیر کیهان و فارس و حتی صدا و سیما) و نیز با استفاده از دایره‌ی اختیارات و امکانات شخصیت‌های حقیقی همسو با خود در بلوک قدرت، میدان بازی را برای میانه‌ها محدودتر و مسدودتر کنند. تمامیت‌خواهان که منابع خوبی در ساختار سیاسی قدرت پیدا کرده‌اند، تلاش می‌کنند کرسی‌های خود را در حاکمیت از کف ندهند؛ باند احمدی‌نژاد ـ مشایی از سویی، همسوهای مصباح یزدی به نحوی، و کیهان و فارس و امنیتی‌های سپاه به شکلی. و این همه، در برابر هر احتمال و امکانی برای تحرک “میانه”ها، مقاومت می‌کنند و مانع‌تراشی.

از این زاویه، تهمت‌ها و دروغ‌های رسایی در مجلس را شاید بتوان به اظهارات یک نماینده فروکاست و مورد ارزیابی قرار داد، اما به نظر می‌رسد بتوان آن را از منظری دیگر، تحلیل کرد: تلاش راست افراطی و تمامیت‌خواهی در جمهوری اسلامی برای منفعل و خاموش کردن میانه‌روهای حاضر در حاکمیت و منتفی ساختن هرگونه اثرگذاری آنان بر روندهای مسلط.

بدیهی است که تصمیم نهایی آیت‌الله خامنه‌ای و جریان امنیتی ـ نظامی ـ رانتی همسو و گرداگرد رهبری، تعیین کننده خواهد بود. در نگاه نخست، امکان یافتن خانواده هاشمی رفسنجانی به پاسخ‌گویی با استفاده از تریبون مجلس، نشان‌دهنده‌ی روابط همچنان موثر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ساختار سیاسی قدرت است. این امکانی است که در جمهوری اسلامی، نصیب کمتر شخص حقیقی و حقوقی شده است. اما با توجه به حاشیه راندن هاشمی رفسنجانی در حاکمیت پس از کودتای انتخاباتی ۸۸، بعید به نظر می‌رسد که رأس هرم قدرت در جمهوری اسلامی تمایلی به بازگشت دوباره‌ی وی به مرکز ثقل تصمیم‌گیری نشان دهد یا اثربخشی وی بر روندهای مسلط را ممکن سازد. نمایشی از رعایت قانون و ترتیبات دموکراسی، بی درون‌مایه‌ها و الزامات آن؛ چنان‌که نمایشی از انتخابات بدون تحقق لوازم آن.

فرجام دور جدید نزاع تمامیت‌خواهان و میانه‌روها در جمهوری اسلامی، چشم‌انداز ایران فردا را هم شاید مشخص سازد. سلطه‌ی راست افراطی بر روندهای تصمیم‌ساز و خط مشی گذاری در کشور، چنان‌که از ۲۲خرداد ۸۸ کلید خورده، چه بسا پیامدهای غیرقابل جبرانی نه فقط برای فاشیست‌ها، بلکه برای تمام ایرانیان درپی داشته باشد.