خلق خطوط خاکستری…
نمایشگاه آثار ساغر دئیری با عنوان “آن مرد با اسب نیامد” روز جمعه -15 مهر ماه - در گالری طراحان آزاد افتتاح شده است.سومین نمایشگاه دئیری، به دنیای معصوم کودکان مدرسه ای پرداخته و نگاه هایی را ثبت کرده که هنوز به آفت زندگی شهری آلوده نشده اند. همکارمان در تهران گزارشی از این نمایشگاه آماده کرده که در ادامه می خوانید…
هنرساغردئیری متاثر از نقاشی مینیاتور است واغلب آثار او در این نمایشگاه با ظرافت و زیبایی مطلق همراه شده و با آموخته هایش درگذشته ترکیب بندی و با پشتوانه ی تجربیات حاصله از رویداد های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی محیطی خود موفق به تولید آثار ماندگاری شده است. دئیری چند سالی است که با همین موضوعات البته با تغییر نگاه دست و پنجه نرم میکند؛ اما آنچه بر دیوار نمایشگاه دیده میشود نه تجربه او که ماحصل نتایجی است که در این سالها به آن رسیده است. با این حساب دلیلی ندارد که هر یک از آثار را با دیگری مرتبط بدانیم و یا بیشتر از آن به سراغ موضوع “آن مرد با اسب نیامد”برویم که او آن را موضوع نمایشگاهش قرار داده است. فقط کافی است با این پیشفرض شروع کنیم که این آثار از روی عکس کار شدهاند و بلافاصله به این نتیجه برسیم که هیچکدام از این آثار خصیصه عکس بودن را با خود ندارند.
بررسی اجمالی کارهای ساغر دئیری نشان از تا کید بارز وی برترکیب و همسازی هنر آبستره با واقعیت ها که تجلی گاه سبک های انتزاعی است دارد. مهم ترین زیرلایه های اغلب آثار وی در نمایشگاه منتخب این هفته، دوره ای است که انسان به عنوان موجودی مستقل، آزاد با تمایلات و آرزوها و خواست های متنوع – گاه متباین است.
با تحلیل دقیق تر آثار درون نمایشگاه شاهد حضور فرمهای کامل در پایین ترکیببندی و تجزیه و پراکنش آنها در امتداد محور عمودی هستیم. گسترش شادمانه این اجزا در فضا، گونهای گرامیداشت فرم ساده و بیادعای آنها است که سازنده و تشکیل دهنده فرمهای پیچیدهتر است. نقاش که با دغدغه و اشتیاقی دائمی، پیوسته انواع شیوههای تجزیه فرمها را آزموده و آن را با جهانبینی فلسفی خویش در پیوند عمیق مییابد، گویی از بازیافت این شیوه کهن به وجد آمده و این وجد و سرور را با ستایشی آشکار از شرق به نمایش میگذارد.
باوند بهپور- منتقد هنرمند معاصر در بخشی از یادداشت خود با عنوان “تلاش برای چکشخوار کردن دیگران” درباره این مجموعه نوشته است:
مبتذل از مهملات است. مهمل، درجه و سلسله مراتب دارد. مهمل در میان ما به چنان درجهای رسیده که نیاز به فلسفه دارد. به کار جدی عمیق برای دست یافتن به «عمق» و «شدت»اش. شاخهای از مهملات، مهملات پندآموزند. پرهیز از مهمل، وظیفهای اخلاقی نیست، انگیزهاش پرهیز از فشار آوردن به دیگران است. ابتذال کلمهای است از خانوادهی «گناه»، «اشتباه» و «جرم» اما مبتذلتر از هرسهی اینها. مبتذل چیزی است که مصداقاش نام برده نمیشود. توصیف ابتذال، شریک شدن در آن است. هنگامی میشود قدرتمندانه از ابتذال حرف زد که آن را نشناسید، که آنقدر چیزهای دیگر را خوب بشناسید که نیازی نداشته باشید بشناسیدش. ابتذال به دقت تعریف و خطکشی نمیشود، به پایهی گناه نمیرسد، از آن فروتر است و مداومتر. فقط یکبار اتفاق نمیافتد، نوعی تداوم است. جرم نیست اما از مرز گذشتن است؛ از مرزهای فرهنگ متعالی گذشتن. و به همین خاطر اشتباه نیست… واژههای مهمل در نظامهای بیمعنایی به بهترین و آسانترین صورت تعریف میشوند. تعریف علمی زیرشاخههای مهمل اشتباه است. ابتذال را با مفاهیم رشد و تعالی میتوان تعریف کرد، با چیزی که ساختاری هرمی داشته باشد، که ته داشته باشد و تهش پهنتر از سرش باشد، در تمامی برجها و یادمانها به بهترین صورت دیده میشود. قسمت پایین برج مبتذل است، بالای برج مرغوب.”
وقتی آثار دئیری را از به طور مداوم مرور می کنیم مهمترین نکته رهایی او در اجراست. او بسیار با جسارت تکنیک های خود را به کارمی گیرد. تکنیک هایی که شاید یکی از دشوارترین متدهای اجرا خصوصا در میان هم دوره ای های او محسوب شود. احتیاط کاری و ترس هیچ جایگاهی در نقاشی های نقاش نمایشگاه ندارد، به همان اندازه هم کاراکتر ها که می کشد در هیچ قید و بندی نیستند و حتی حسی از بازی گوشی را نیز منتقل می کنند.
فیگور ها در نقاشی های او در زمان حال زندگی می کنند، دئیری همانطور که خود بارها عنوان کرده است به دنبال کشف فرهنگ شرقی و هویت ملی در نقاشی هایش نیست. او نقاشی استکه نقاشی را برای ذات نقاشی می خواهد. نقاشی برای او ابزاری برای شعار های مختلف نیست، اورا می توان وام دار مدرنسیت های غربی دانست چرا که معیار های پست مدر نیستی در اثارش نیست.
دئیری در انتخاب خطوط طرح های خود تمرکز اصلی خود را بر دستمایه های نقش آفرینی از سوژه هایی می گذارد که لحظات و احساسات نابی را به دنبال خود به یدک می کشد.تصاویر دختران مدرسه آغشته به رویدادهایی است که برای هر یک از انان کنش های منحصر به فردی را به یدک می کشد.نقاش تلاش می کند تا از طریق خلق این شمایل به تجربه های خود بیفزاید و مخاطبان آثارش را به همدردی و همراهی با موضوعات خود وادار نماید.مهم ترین طرفندهای دئیری در مسیر این روش ارائه هاشورهای خاکستری رنگ در دنیای محیطی هر یک از نشانه های تابلوها است.یعنی او نقطه ای را در چهارچوب های نمایشگاه و در خدمت سوژه هایش به عنوان راه طلایی یا نقطه متمرکز انتخاب کرده و همه ی مانورهای خود از جمله زاویه نگاه مخاطب، شیوه ی هاشورزدن، خلق خطوط شکسته و ترکیب بندی آن با خطوط منحنی و… را برای انتقال دقیق تر مفاهیم به نمایش می گذارد.