بهزاد یغمائیان
در حالیکه امکان رویارویی مرگبار میان جمهوری اسلامی و آمریکا روز به روز افزایش می یابد، سرنوشت 78 میلیون ایرانی تنها چیزی است که در محاسبات محلی ندارد. ایرانیان که از مباحث جنگی روز غایب هستند در میان دو قطب گرفتار شده اند: از یک سو حکومت سرکوبگری که سیاست خارجی خطرناک و بی پروایی را دنبال می کند و از سوی دیگر دنیای خارج که چندان مایل به شنیدن صدای آنها یا نگران جان آنها نیست. یکی از ساکنان تهران به من گفت « ما گیر افتادیم. ما در زیر سایه جنگ زندگی می کنیم.»
لفاظی در باره جنگ در فضای سیاست خارجی آمریکا باعث قدرت گرفتن جنگ طلبان در هر دو سوی مخاصمه شده است. نامزد های جمهوری خواه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا همه قول اقدام نظامی علیه ایران را می دهند تا مانع دست یابی این کشور به سلاح هسته ای شوند. گویا آمادگی برای جنگ و خشونت بیشتر جزو پیش شرط تبلیغات انتخاباتی آمریکا در آمده که ممکن است اوباما را به سمت برخوردی خطرناک تر با ایران سوق دهد.
از طرف دیگردولت ایران در حال تهدید به جنگ با آمریکاست و سعی دارد مخالفان را در داخل سرکوب و تسلط خود را بر جامعه بیشتر کند. رسانه های ایران از پیروزی ایران در صورت بروز جنگ با آمریکا و متحدان آن سخن می گویند. هرچند ایران درگذشته از رویارویی با آمریکا احتراز کرده است ولی این بار وضعیت فرق می کند. با توجه به چند پارگی در جناح های حاکم بر ایران و اقتصاد ضعیف این کشور، برخی از جناح های حاکم ممکن است از ایده جنگ با آمریکا استقبال کنند.
تنگه هرمز اکنون به یک انبار باروت تبدیل شده است که می تواند حتی با یک اشتباه منفجر شود. لیکن در این میان سخنی از مردم ایران در محافل سیاسی نیست. عقیده آنها در مورد جنگ و صلح، به کلی غایب است.
ایرانی ها اکنون با عواقب یک جنگ اعلام نشده دست به گریبان هستند. وضعیت فعلی خاطرات وحشتناک جنگ هشت ساله ایران با عراق را به یاد مردم آورده است: صدای آژیر، موشک هایی که خانه ها را منهدم می کرد و جوانانی که روی صندلی چرخدار از جبهه باز می گشتند.
آمریکا و متحدان آن، تحریم های اقتصادی متعددی را برای خشک کردن منابع اقتصادی رژیم و ایجاد نارضایتی عمومی اعمال کرده اند تا جمهوری اسلامی را وادار کنند بلند پروازی های هسته ای خود را رها کند. ولی تحریم ها گلوی مردم ایران را می فشارد. در حالیکه دولت به غنی سازی اورانیوم ادامه می دهد، تحریم ها در حال اعمال فشار بر مردم از طریق افزایش قیمت مایحتاج زندگی است. تورم مواد خوراکی در ایران در حد 50 درصد، یعنی دو برابر نرخ های رسمی است.
ترس از تحریم ها و جنگ هجوم به سمت دلار را نیز افزایش داد. پول ملی ایران 60 درصد کاهش ارزش پیدا کرد، که این خود به افزایش بیشتر قیمت مایحتاج مردم خواهد انجامید. شرایط وخیم اقتصادی کم کم صف های طولانی خرید شیر و روغن در دوره جنگ با عراق را به یاد می آورد.
به این ترتیب ایرانی ها بر اثر تحریم های اقتصادی در حال تحمل آثار روانی و بالقوه یک جنگ اعلام نشده هستند. قتل کارشناسان هسته ای در تهران و انفجار در سایر نقاط کشور یاد آور خاطرات ایرانیان از مسائلی است که مدت ها طول کشید تا فراموش کنند.
دوران هشت ساله جنگ با عراق از سرکوبگرانه ترین سال های جمهوری اسلامی به شمار می آید.
تشدید تنش با آمریکا به دولت ایران امکان می دهد تا به سرکوب بیشتر مردم بپردازد. جنبش دموکراسی خواهی ایران در عین مخالفت با دولت با هر گونه جنگ آشکار و پنهان مخالف است. تاریخ درگیری آمریکا در عراق و افغانستان و تصویری که از بدرفتاری نیروهای آمریکایی با افراد محلی ارائه شده است هر گونه توهم در مورد اینکه ممکن است ایرانی ها از جنگ حمایت کنند را بی اساس می سازد.
دو سال پیش در عکس العمل در برابر انتخابات ریاست جمهوری تقلبی سال 2009 ایران، مردم در خیابان ها دست به اعتراض زدند. آنها خواهان حقوق مدنی و اجتماعی خود بودند. معترضین توانستند تصویر کاملا متفاوتی از کشور خود به دنیا عرضه کنند. آنها بر خلاف لحن ستیزه جویانه دولت خود علیه دنیا، به زبان صلح سخن گفتند و خواستار هماهنگی با دنیای بیرون شدند.
تظاهرات صلح آمیز مردم ایران با خشونت توسط دولت سرکوب شد. نوعی فلج و نا امیدی حاکم شد. معترضین که توسط دولت خاموش شده بودند به زندگی خصوصی خود پناه بردند. با این وجود سکوت آنها نباید به عنوان همراهی و حمایت آنها از جنگ با آمریکا یا متحدان آن تلقی شود.
منبع: کانتر پانچ – 21 ژانویه 2012