همیشه تقصیر ما زنان است که لباس مناسب نمی پوشیم، بی موقع از خانه بیرون می رویم، در میهمانی ها شرکت می کنیم، و چه در خانه یا در بیرون از خانه، باعت تحریک جنسی مردان می شویم. در نتیجه، ما زنان خود باعث می شویم که مورد تجاوز و تهاجم جنسی قرار بگیریم!
اما آیا واقعیت تجاوز جنسی به زنان، و روندی که مردان را به این عمل وحشیانه ترغیب می کند حقیقتاَ از چنین منطقی پیروی می کند؟ برای کشف این پاسخ، ابتدا باید گفت که زندگی اجتماعی در تحلیل نهایی، چیزی جز زندگی خانوادگی نیست، اما در جامعۀ بنا شده بر نظام تبعیض جنسی، و تسلط فرهنگ زن ستیز ـ که می دانیم از هزاران سال پیش در جامعه وجود داشته و متاسفانه جا افتاده است ـ تجاوز جنسی در واقع یک تهدید دائمی علیه زنان و علیه خانواده ها است. در واقع تهدیدی است که زنان را همیشه در ترس و حشت و اضطراب نگه می دارد.
تهدید و خطر تجاوز جنسی به زنان در جوامع استبدادی که مردان به طور مطلق حاکمند صد البته که تشدید می شود و احتمال بروز آن، افزایش می یابد. از سوی دیگر، حوادثی مانند جنگ و کشتار و سرکوب و ناامنی و فقر اقتصادی نیز بروز هرلحظۀ این خطر را، در سطحی بسیار گسترده تر، زمینه سازی می کند.
وقایع اخیر ـ تجاوز به زنان ـ در خمینی شهر (که تجاوز دسته جمعی مردان به زنان در یک باغ خصوصی بود)، همچنین در کاشمر، و نیز در یکی از روستا های استان گلستان، همه حکایت از این واقعیت دارد که تحقق چنین فاجعۀ منحوسی متاسفانه به قدری افزایش یافته که هر قدر بخواهند پنهان اش کنند بالاخره از یک جایی بیرون می زند. اما نکته تاسف بار اینجاست که بعد از بر ملا شدن، قربانبان )زنان) را نکوهش می کنند که خودشان و طرز رفتارشان زمینه ساز تجاوز بوده است! یکی می گوید که به خاطر پوشش نامناسب زنان در میهمانی بوده است، دیگری می گوید زنان را باید ترساند و زنان هر چقدر که بترسند برای خودشان بهتر است!
بسیار روشن است که در فضایی چنین بلاهت آمیز و فاقد کمترین ارزش های انسانی و عادلانه، متجاوز در سایه قرار می گیرد،و فقط تهدید به باز داشت و محاکمه می شود. محاکمه ای که البته شاهد هم لازم دارد و روزها یا حتی ماهها طول می کشد تا روند بوروکراسی قضایی در کشور ما طی شود. و اغلب شاهدی هم در کار نیست چون تجاوز، معمولا در خلوت اتفاق می افتد. در این شرایط تلخ بی پناهی و نبود قانون های حمایتی از قربانی، بسیاری از زنان ترجیح می دهند که به دنبال شکایت و پی گیری حقوق قانونی شان نروند.
به ندرت تجاوزاتی مانند خمینی شهر، کاشمر، و گلستان به اطلاع پلیس می رسد. اگر هم به کلانتری اطلاع داده شود، محاکمه و مجازات مردان متجاوز در هزار توی مسایل فرعی، قرار می گیرد. کمتر پیش می آید که مرد متجاوز دستگیر شود ،اگر هم بازداشت گردد بدون ریشه یابی (که معمولا این کار را نمی کنند) در مواردی شاهد بوده ایم که خیلی سریع او را اعدام می کنند. سال های سا ل است که عمل اعدام را انجام می دهند که متاسفانه همیشه هم، بی نتیجه بوده است. یعنی نه فقط رو به کاهش نگذاشته بلکه تجاوز به عنف در کشور ما حتی رو به افزایش نهاده است.
در یک سیستم ناعادلانه و بیمار، ای بسا که خود متجاوز هم قربانی شرایطی است که در آن رشد کرده، و اگر دست اندرکاران امور، یک عزم همگانی را بسیج نکنند و پیش از آن نیز یک بررسی همه جانبه را در مورد ریشه یابی عمل تجاوز جنسی به زنان انجام ندهند، بی تردید، این معضل اجتماعی هرگز حل نخواهد شد. چرا که پدیدۀ تجاوز جنسی به زنان، جزیی لاینفک از نظام سلسله مراتبی و خشونت بار “مردسالار” است. می خواهم بگویم که تجاوز جنسی، آشکارا به زورمندی و برتری خواهی مردان یک جامعه مربوط می شود یعنی بسیاری از مردان یک جامعه ممکن است از خوار و خفیف کردن زنان، احساس نیرومندی و اقتدار بکنند. هم از این روست که باید تلاش و مبارزه ای گسترده و ریشه ای را بر علیه خود این پدیده و نیز بر علیه زمینه های بروز و ظهور چنین فاجعه ای را سازمان بدهیم. بخصوص خود ما زنان مهم است یعنی خود ما می توانیم به یاری و کمک یکدیگر، کاری کنیم تا این ساختار غیر انسانی، از بیخ و بُن، متلاشی شود و از نو جامعه ای انسانی و متعادل بنا سازیم. جامعه ای عادلانه که زنان هم مانند مردان به عنوان انسان شناخته شوند و نگاه تبعیض آمیز و جنسی دیدن زنان، برای همیشه از میان برود.
منبع: مدرسه فمینیستی