بازگشت قیصر....

نویسنده
بهار ایرانی

» حرف اول/ نگاهی به یک موضوع روز

 قیصر بعد از 44 سال با نامه ابراهیم گلستان بر می گردد و به روزگار ناامیدی و زیر بازارچه دروغ و ریا، پاشنه بر می کشد.

 سخنانی را به یاد بیاوریم که درباره قیصر گفته اند:

 

علی شریعتی: فیلم یعنی قیصر

علی شریعتی از حامیان و طرفداران فیلم قیصر درزمان خود بود. مسعود کیمیایی در مصاحبه ای دراین باره گفته : دیدار من با دکتر شریعتی خیلی قبل‌تر از نمایش قیصر اتفاق افتاده بود. اما خیلی‌ها این ماجرا را نمی‌دانند. دکتر شریعتی را چندین‌بار دیده بودم، اما شب نمایش قیصر بود که از دور ایشان را دیدم و سلام‌و‌علیکی کردیم. این‌که می‌گویند کیمیایی هیچ‌وقت دکتر شریعتی را ندیده و با او حرف نزده، حرف درستی نیست.یادم هست او قیصر و گاو را دیده بود و می‌گفت بین این‌دو، فیلم موردنظر ما قیصر است. چون معتقد بود قیصر فیلم “نر” و “پرحرکتی”‌ از کار درآمده است. خیلی هم قیصر را دوست داشت و ابراز لطف می‌کرد، اما من هیچ‌وقت درباره این فیلم با او حرف نزدم؛ یعنی هیچ‌وقت فرصتش پیش نیامد. شریعتی درباره فیلم با عباس شباویز مفصل حرف زده بود و برای او از خوبی‌های فیلم گفته بود.

 

ابراهیم گلستان: علیه نا امیدی

قیصر یک فیلم گیرا و شایسته توجه کامل است. اگر این فیلم در حد قریحه و استعداد سازنده‌اش ساخته شده بود، یک فیلم برجسته می‌شد. برجستگی کنونی فیلم در این است که کار یک قریحه کمیاب است. قریحه‌ای که هنوز خود را به رشدی که شایسته‌اش است، نکشانده است… قیصر یک فیلم گیرا و شایسته توجه کامل است. یک شاهکار کامل نیست. هر چند یک اشاره قاطع به یک قریحه نیرومند، یک فال روشن به ممکنات آینده است…

 - قیصر، فیلمی است که در‌ها را برای فیلم‌های تجارتی که به دلسوزی ساخته شوند شل و باز کرد، فیلم‌هائی که درباره مقاومت و رودرروئی با بیعدالتی باشند حتی اگر درباره حرکت‌های بی‌قانونی وقتی که جامعه‌ای بی‌قانون است، یا فیلمی درباره بیدار شدن اجتماعی یک فرد، هر چند که آن فرد در چهره‌ای دگرگون شده و از ریخت‌افتاده در کار گرفتن انتقام باشد، نمونه آدم “دسپرادو” و از امید افتاده‌ای باشد که ضد بیعدالتی از جا برخاسته باشد – این‌ها یعنی آرمانی کردن خشن و نا‌آگاه است، تناسخ سبعیت است و نشان دادن آنچه در صحنه وسیع روزگار داشت دَم می‌کشید و به بار می‌آمد.

 

پرویز نوری: سینمای واقعی

و حالا قیصر به وجود آمده است، بعد از بیست سال انتظار، بعد از همه آن تو بمیری‌ها، بدبینی‌‌ها و بعد از تلاش خستگی‌ناپذیر و قابل ستایش در ایجاد یک سینمای واقعی در ملک.

 

نجف دریابندری: سئوالی مهمل

می‌گویند که چرا قیصر به کلانتری نرفته است تا افسر نگهبان با کمال جدیت به کارش رسیدگی کند؟ سوال مهملی است. این از قضا سرگذشت آدمی است که به کلانتری نرفته است، آنهایی که به کلانتری رفته‌اند سرگذشت دیگری دارند. اشخاص می‌توانند سرگذشت یکی از این آدم‌ها را روی پرده بیاورند. هرکس پرسید چرا قهرمان آنها به کلانتری رفته است، سوالش به همان اندازه مهمل خواهد بود.

 

شهریار مندنی‌پور: هنوز دیدنی

 قیصر، فیلم است. اگر در روایت داستان نقص‌هایی دارد،‌ اما در روایت سینمایی‌اش هنوز هم دیدنی است… قیصر بدون در نظر گرفتن تحسین بیهوده و غیرهنری تاریخ‌گر، بدون توجه به جذبه توریستی آن مردانگی و روش‌های زیستی زیر بازارچه‌ای به زوال رفته، ‌هنوز دیدنی است و این به یمن روایت سینمایی آن است.

 

مجید اسلامی: فیلمی درخشان

حالا که سی سال بعد به نمایش جنجالی قیصر و پیامدهایش نگاه می‌کنیم، راحت‌تر به این موضوع پس می‌بریم که قیصر حاصل برخورد شهودی یک کارگردان با استعداد بود با موضوع و فضایی که با آن خیلی خوب آشنا بود و گروه بسیار خوبی هم در کنارش بود و همه اینها فیلم درخشانی پدید آورد که می‌توانست هم تماشاگرانش را از سینما راضی به بیرون بفرستد و هم معانی متعددی را به ذهن‌شان بکشاند.

 

داریوش ارجمند: زندگی واقعی

این فیلم زندگی واقعی مردم را در ابعادی تکان دهنده درمقابل سینمای خیالی به نمایش گذاشت.این فیلم با استفاده از تکنیک واندیشه‌ای نو و ارائه بازیهای خلاقانه به قشر فرودست جامعه و دغدغه‌های آنها پرداخته که سبب می‌شود تا مخاطب با شصیت‌های فیلم حس همذات‌پنداری پیدا کند و این گامی موثر در جهت توجه مردم به این فیلم است.

در برهه‌ای که از اوضاع و احوال اجتماع، رفتارهای قشر ویژه‌ای از مردم را مد نظر داشت، کیمیایی توجه خود را به سمت عامه مردم متوجه کرد و آنها را به تصویر کشید.

هرچند پیش از “قیصر” تلاش‌هایی برای تصویر کردن واقعیت صورت گرفت که حاصل آن فیلم‌هایی چون “خشت و آیینه” ابراهیم گلستان و”شب قوزی” فرخ غفاری بود اما از آنجا که این فیلم‌ها با استقبال مردم همراه نبودند، نتوانستند جریانی را در سینمای ایران ایجاد کنند.

این فیلم در آن زمان رسالت ویژه‌ای را برعهده گرفت و نبض زمانه خود را به صدا در آورد.