در بیش از یکصد و پنجاه سال کشاکش با تجدد ایران از شش گذرگاه مهم عبور کرده است. گذرگاه اول انقلاب مشروطه بود. انقلاب مشروطه اگر چه بیگ بنگ کشاکش ایرانیان با تجدد بود و از هر خواستی اندکی را با خود داشت اما به گمان من سه خواست در میان آن خواسته ها برجسته تر بودند: خواست پیدایش دولت مدرن ملی، حاکمیت قانون وتمنای توسعه اقتصادی کشور . گذرگاه دوم برآمدن رضا خان در سپهر سیاست ایران و بنیانگذاری سلسله پهلوی بود. سه ویژگی بنیادین این عصر اول تشکیل دولت ملی مدرن به عنوان خواستی دیرینه، دوم توسعه اقتصادی کشور در هیئتی امرانه و ویزگی سوم صف ارایی تمام قد تجدد در برابر سنت بوده است. عصر رضا خان عصر یکه تازی بی رقیب تجدد در ایران بود که ایران جدید و نهادهای مهمی همچون دادگستری نوین، ارتش مدرن، کارخانه ها، دانشگاهها و … در آن بنیان نهاده شدند. گذرگاه سوم از سقوط رضا خان تا سقوط مصدق است. گامهای شتابان ایران در عرصه توسعه اقتصادی در عصر رضاخان ایران را آماده گام نهادن در مسیر توسعه سیاسی کرده بود که با سقوط رضاخان به عنوان دیکتاتوری تمام عیار و ضعف محمدرضا شاه فرصت آن فراهم گشته بود . ویژگیهای مهم این عصر خواست استقلال، خواست حکومت قانون و خواست دموکراسی بودند. سقوط مصدق که ماحصل اتحاد ارتجاع داخلی و قدرتهای خارجی بود و تلاش ناکام امینی برای اصلاح راه را بر انقلاب 57 باز کرد. ویژگی اصلی انقلاب 57 چیرگی مفاهیم سوسیالیستی بر عمده گروههای انقلابی بود. انقلاب 57 هر چه بود انقلابی برای دموکراسی نبود. انقلاب 57 انقلابی برای استقلال، انقلابی علیه ظلم و انقلابی علیه تجدد بود. اگر انقلاب ایران در مرحله اول انقلاب همه علیه یکی بود، در مرحله دوم انقلاب روستاها و حاشیه نشینان شهری علیه شهر بود. گذرگاه پنجم اما عصر اصلاحات در ایران بود. خواستهای بنیادین عصر اصلاحات دموکراسی، آزادیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، حکومت قانون، پیوستن ایران به جامعه جهانی و خواست تجدد بودند. اینک ما در ششمین مرحله از کشاکش خود با تجدد و تلاش برای آزادی هستیم. خواستهای جنبش کنونی تقریبا همان خواستهای عصر اصلاحات هستند اما مسیر روشن تر است و ابهامها کمتر.
در جامعه کنونی ایران می توان هشت گسل اساسی را تشخیص داد بعضی از این گسلها با یکدیگر همپوشانیهایی دارند. اول گسل دموکراسی-آمریت. دوم گسل سنت – مدرنیته، سوم گسل مذهبی – غیر مذهبی، چهارم گسل قومی، پنجم گسل بین مذاهب مختلف در ایران، ششم گسل تروتمندان-فقرا، هفتم گسل جنسی و هشتم گسل نسلی. در کنار این هشت گسل فعال می توان ازیکجنبش اجتماعی فراگیر وشش جنبش اجتماعیخردتر فعال نیزنام برد که در پاسخ به مشکله ای که یک یا چند تا از این هشت گسل پیش پا نهاده اند شکل گرفته اند. جنبش اجتماعی فراگیر موجود در ایران جنبش دموکراسیخواهی و حقوق بشر است. جنبشهای خردتر عبارتند از اول جنبش دانشجویی به عنوان دیرپا ترین و سامان یافته ترین جنبش اجتماعی در ایران که حول گسل دموکراسی-امریت و سنت – تجدد با دفاع از دموکراسی و تجدد شکل گرفته است. دوم جنبش زنان و شناخته شده ترین نمود آن کمپین یک میلیون امضا که حول شکاف جنسی و شکاف سنت – تجدد سازماندهی شده است. سوم جنبش معلمان با حدود یک میلیون معلم و 15 میلیون دانش اموز در ایران با خواستهای اصلی اقتصادی- صنفی،چهارم جنبش کارگران با خواستهای اصلی اقتصادی-صنفی. پنچم جنبش اقلیتهای قومی-مذهبی . ششم جنبش سبکهای زندگی که شاید بتوان آن را فعال ترین جنبش اجتماعی در ایران نام نهاد. جنبش سبکهای زندگی در تقابل با حکومت جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی توتالیتر که می کوشد تمامی عرصه های زندگی شهروندان را تحت اختیار خود بگیرد و سبک زندگی مذهبی-سنتی مورد پسند خود را به شهروندان تحمیل کند، پیگیر آزادیهای سبکهای مختلف زندگی در جامعه است. جنبش سبکهای مختلف زندگی حول سه گسل سنت-تجدد، مذهبی- غیرمذهبی و گسل نسلی سامان یافته است. جنبشهای قومی- مذهبی، جنبش سبکهای مختلف زندگی، جنبش دانشجویی و جنبش زنان به خوبی با جنبش دموکراسیخواهی مردم ایران هماهنگ هستند. جنبش معلمان به خاطر خصلت عمیقا صنفیش اگرچه اعضایش به صفت فردی عمدتا در کنار جنبش دموکراسیخواهی ایستاده اند اما به عنوان جنبش معلمان با جنبش دموکراسیخواهی ارتباط برقرار نکرده است. پایگاه اصلی حکومت اسلامی در این سی سال همواره روستاها و حاشیه نشینان شهری بوده است. روستاهای ایران در طول تاریخ معاصر به دلایل متعدد فاقد اهمیت سیاسی بوده اند،حاشیه نشینان شهری اما حامی اصلی حکومت و ابزار سرکوب حکومت به عنوان مهمترین نهاد نگاهدارنده آن بوده اند. جنبش کارگران نیز در همین بخش است که شکل می گیرد. حاشیه نشینان شهری عمدتا به شدت مذهبی، محافظه کار، مخالف سبکهای مختلف زندگی، مخالف حقوق زنان و بیگانه ستیزند. از این رو می توان گفت که علیرغم وجود تک ستاره هایی در اسمان جنبش کارگری در ایران همچون منصور اسالو، جنبش کارگری دموکراسیخواه از سویی به دلیل ویژگیهای فرهنگی اعضا و از سویی به دلیل سرکوب شدید حکومت، هنوز در ایران قوام مناسبی نیافته است و مهمترین چالش پیش روی جنبش دموکراسیخواهی نیز از مناطقی بر می خیزد که پایگاه جنبش کارگری است.
جنبش دانشجویی در ایران تاریخی طولانی دارد که از یکی شدن مدارس عالی و تاسیس دانشگاه تهران در 1934 اغاز می شود و در این سالها ماجراهایی بسیار را از سر گذرانده است. از سالهای پرشور و فعال 1941 تا 1953، ماجرای 7 دسامبر در دانشگاه تهران که ما امروز به مناسبت آن گرد هم امده ایم تا قیام دانشجویان در سال 1999،از کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا تا مبارزات جنبش دانشجویی در عصر اصلاحات، از روزهای شرکت فعالانه جنبش دانشجویی در نبرد چریکی در دهه 70 میلادی تا انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاهها در سال 1980 ، از تحریم انتخابات 2005 توسط جنبش دانشجویی تا شرکت در انتخابات 2009 و اینک جنبش سبز مردم ایران.
جنبش دانشجویی ایران خصایصی داشته است که همواره در این سالها ثابت بوده اند. اول آنکه جنبش دانشجویی ایران همواره در جانب تجدد ایستاده بوده است. دوم انکه جنبش دانشجویی ایران همواره منتقد حکومت مستقر و خواستار تغییربوده است. سوم انکه جنبش دانشجویی ایران همواره اوارنگارد و پیشرو بوده است. چهارم انکه جنبش دانشجویی ایران همواره به دلیل وجود نهاد همیشه موجودی که حکومت حاکم در عصر پهلوی نمی خواسته و در عصر جمهوری اسلامی نتوانسته است آن را از بین ببرد در غیاب احزاب سیاسی و اتحادیه های کارگری بار انها را در عرصه سیاسی به دوش کشیده است. پنجم انکه جنبش دانشجویی ایران همواره عدالتخواه و ظلم ستیز بوده است.
جنبش دانشجویی ایران هر چه پیش آمده است لیبرالتر شده است، اینک دموکراسیخواه است، جنبش دانشجویی همان گونه از دموکراسی را می خواهد که در دموکراسیهای لیبرال غربی حاکم است نه دموکراسی از جنس دموکراسیهای جمهوری دموکراتیک کره. جنبش دانشجویی ایران مسالمت جوست، علیرغم متوسط سنی پایین فعالان از خشونت دوری می جوید،در تمامی این سالها هرگز جنبش دانشجویی اغازگر خشونت نبوده است، قربانی خشونت بوده است. جنبش دانشجویی ایران مسالمت جو، خواهان دموکراسی لیبرال و خواهان محترم شمرده شدن آزادیهای فردی هستند. در سال 1386 حداقل 95 دانشجو با اتهام سیاسی بازداشت شده به زندان افتادند، 90 نشریه دانشجویی توقیف شد، 309 دانشجو با مشکلات ینظیر محرومیت از تحصیل یا ممنوع الورود شدن به دانشگاه مواجه شدند. در سال 1387 حداقل 112 دانشجو به اتهام سیاسی بازداشت شده و به زندان افتادند. حداقل383 دانشجوبه کمیته انضباطی احضار شده و با احکام انضباطی مواجه شدند. . در سال 1388 اما روند بازداشتها، احضارها به کمیته انظباطی، احکام دادگاهها و ممنوعیت از تحصیل به شکلی وحشتناک افزون شده اند. بسیاری از شهدای اعتراضات اخیر دانشجویان دانشگاهها هستند.
صرف نظر از وظایف انسانی هر یک از ما در برابر نقض سازمان یافته، گسترده و مستمر حقوق بشر در هر جای جهان باید توجه داشت که ایران همواره موتور محرک خاور میانه بوده است. ملی شدن صنعت نفت موجی از ملی گرایی را در خاور میانه به راه انداخت و انقلاب اسلامی در ایران زمینه ساز ظهور فراگیر بنیادگرایی اسلامی و اسلام رادیکال در خاورمیانه شد که اینک دامن اروپا و آمریکا را نیز گرفته است. ایران امروز درگیر نبردی میان اسلام رادیکال از سویی و نیروهای سکولار و اسلام میانه رو از سویی دیگر است پیروزی گروه دوم می تواند موجی از دموکراسی خواهی را در منطقه به همراه داشته باشد، نبرد با بنیادگرایی اسلامی و تروریسم برآمده از آن راه حل نظامی و امنیتی ندارد اگر چه برخورد نظامی، امنیتی با ان هم اکنون ناگزیر شده است. اسلام رادیکال را پیش از هر چیز باید در همانجا که پدید آمده است شکست داد و سمبولیک ترین و آماده ترین مکان برای شکست اسلام رادیکال موطن آن یعنی ایران است. تقویت نهادهای مدنی در ایران بهترین راه برای کمک به رسیدن به چنین هدفی است و در این راه همبستگی میان جنبش دانشجویی ایران و دیگر کشورها به عنوان جنبشهای پیشرو و تاثیر گذار می تواند راه حلی باشد برای شناخت بهتر دو طرف از یکدیگر و همکاریهای بیشتر و موثرتر.
متن سخنرانی درکنفرانس همبستگی با دانشجویان ایرانی در هلند